در مجالي كه برايم باقي است
باز همراه شما مدرسهاي ميسازيم
كه در آن همواره اول صبح
به زباني ساده
مِهر تدريس كنند
و بگويند خدا
خالق زيبايي و سراينده عشق
آفريننده ماست
مهربانيست كه ما را به نكويي
دانايي
زيبايي
و به خرد ميخواند
در مجالي كه برايم باقي است
باز همراه شما مدرسهاي ميسازيم
كه خرد را با عشق
علم را با احساس
و رياضي را با شعر
و دين را با عرفان
همه را با تشويق تدريس كنند
و معلم هر روز
روح را حاضر و غايب بكند
و به جز ايمانش
هيچ كس چيزي را حفظ نبايد بكند
***
مغزها پر نشود، چون انبار
قلب خاكي نشود، از احساس
درسهايي بدهند
كه به جاي مغز دلها تسخير كند
زنگ نقاشي تكرار شود
رنگ را در پاييز تعليم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگي را در رفتن و برگشتن از قلهي كوه
و عبادت را در خدمت خلق
كار را در، كندو
و طبيعت را در جنگل و دشت
مشق شب اين باشد
كه شبي چندين بار
همه تكرار كنيم
عدل، آزادي، قانون، شادي ...
در مجالي كه برايم باقي است
باز همراه شما مدرسهاي ميسازيم
كه در آن آخر وقت
به زباني ساده
شعر تدريس كنند
و بگويند كه تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شماست
مجتبي كاشاني