مرا شیخ دانای مرشد شهاب

دو اندرز فرمود بر روی آب

یکی آنکه در جمع بد بين مباش

دگر آنکه در نفس خود بين مباش

شنیدم که بگریستی شیخ زار

چو بر خواندی آیات اصحاب نار

شبی دانم از هولِ دوزخ نخفت

بگوش آمدم صبحگاهی که گفت

چه بودی که دوزخ ز من پر شدی

مگر دیگران را رهائی بُدی

به آزاد مردی ستودش کسی

که در راه حق رنج بردی بسی

جوابش نگر تا چه مردانه گفت

که چندین ستایش چه گوئی بخفت

امیدی که دارم بفضل خداست

که بر سعی خود تکیه کرن خطاست

........

سعدی

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی