گر نبود خنگ مطلا لگام 

زد بتوان بر قدم خويش گام

ور نبود مشربه از زر ناب  

با دو كف دست توان خورد آب

ور نبود جامه ي اطلس تو را  

دلق كهن ساتر تن بس تو را

جمله كه بيني همه دارد عوض  

وز عوضش گشته ميسر غرض

آن چه ندارد عوض اي هوشيار  

عمر عزيز است غنيمت شمار


شیخ بهایی