مخـور غـم گُذشته ـ گُــذشتـه هـا گُــذشتــه ـ هرگز به غصّه خوردن ـ گُـذشتـه بـــر نگـشتـه
به فکر آینده باش ـ دلشادو سر زنده باش ـ بـــه انتـــــظار طلــعتِ ـ خورشید تابنده باش
عـمـر کمــه صفا کــن ـ رنج و غـم و رها کــن
اگــه نبـــاشـــــه دریــا ـ بـه قطـره اکتفا کــن
قسمت تو همیـن بوده که بر ســرت گذشته ـ مکـن گلایه از فلک این کار ســر نوشته
یادت باشه که این دنیا گذر گَهِ من و توست ـ اگـر این و باور کنـی دنیا بــرات بهشته
عـمـر کمــه صفا کــن ـ رنج و غـم و رها کــن
اگـه نبـــاشـــــه دریــا ـ بــه قطـره اکتفا کــن
عمر گران میگذرد خواهی نخواهی ـ سَعی بر آن کن نرود رو به تباهی
مطلب دل را طلب از سوی خدا کن ـ زان که بُـوَد رحمت او لایتنـــاهی
عـمـر کمــه صفا کــن ـ رنج و غـم و رها کــن
اگـه نبــاشـــــه دریــا ـ بــه قطـره اکتفا کــن
------
بابك رادمنش