تیره و نژاد لرها

بانوی لر ایران زمین

تاريخچه و نژاد:

چيزی که واضح و روشن است ،اينست که بررسيهاي زبان شناسي و فرهنگي، نشان دهنده پيوستگي قومي لرها با ديگر اقوام ايراني به ويژه شعبه پارسي است. لران قديمي ترين قبايل آريايي ايران زمين مي باشند که از روزگاران کهن در نواحي غرب وجنوب غرب و در امتداد دامنه هاي زاگرس ساکن بوده و هستند .(۱)
*(نوشتاری از بابايادگار)*بر خلاف زبان لری که کتیبه های پارسی باستان نیکان ان هستند شما هیچ کتیبه یا نوشته ترکی در ایران به ان قدمت پیدا نمی کنید. در عراق هم به گویش مانند لری می گويند پاهلی و متکلمين را کردهای پاهلی می خوانند. همچنين در شرفنامه چهار قوم کرد را : لر و کلهر و گوران و کرمانج خوانده اند. و همانطور که زبان شناسان می دانند زبان لری ما بين زبان فارسی و زبان کردی است. انچه پان تورکها و پان عربها مي خواهنند بکنند اينست که اقوام ايرانی را از هم جدا کنند که خيال باطلی است زيرا کسی ايرانی تر از لر و کرد نيست.در ضمن بايد بگويم که هم اکنون نيز لرها ، کردها را برادر خود می دانند.
آريايی ها ((ايرانی ها-مادها-پارتها-پارسها،با فارسهای امروز اشتباه نشود، زیرا زبان لری و کردی بیشتر به پارسی باستان نزدیک هستند و زبان فارسی امروز بیشتر به زبان پارتها)) با اميخته شدن با اقوام کاسي و گوتی و لولوبی و ماننا و ايلامی قوم امروز ايرانی را پديد اورده اند.*
*در اذهان عمومی لرها، آنها خود را برادر کردها می دانند زيرا چه از لحاظ نوع رقص و موسيقی و زبان و دیگر خصوصیات بين آنها شباهت های بسياری وجود دارد.
لرستان در دوره کاسی ها
کاسيان قبل از مادها وپارس ها از ارتفاعات قفقازيه و آذربايجان به جنوب غربی ايران روي آوردند ولی در ابتداي امر در نواحي درياي مازندران سکونت کردند ونام خود را به اين دريا دادند وآنرا دريای کاسپی يا کاشی ناميدند و اين دريا در اصطلاح اروپاپی بنام دريای کاسپين (Caspian) شهرت دارد.استرابون (Strabon) مورخ يونانی نقل کرده که اقوام کاسووا در ابتدای مهاجرت خود در کناره دريای کاسپين سکونت نمودند ونام خود را به اين دريا دادند.افراسياب تورانی طبق اوستا برای دست يافتن به فر کيانی در اين دريا فرورفت ونااميد برگشت و ديگر دريای وورو کاش (Vouro-kasha) می باشد.
دارمستتر در توضيح از اين واژه معتقد شده که وورو  مخفف فراخ است وهر دو پهلوی و فارسی  از يک ريشه می باشند.بنابراين اين واژه ووروکاش بمعنی دريای فراخ وبزرگ کاشی ودريای کاسپين مي باشد. واژه کاشی در کتيبه های بابلی به عبارت کاسی يا کاسپی آمده واقوام کاسی (کاشی)در زمان مهاجرت بتدريج در شهرهای کاشان وقزوين نيز سکونت نمودند ونام خود را بر اين دو شهر داده اند.(2)
اين قوم كه همزمان و به موازات عيلاميها بر بخشهايي از لرستان تسلط داشته اند ، قومی بودند که چيره دستي فوق العاده اي در ساختن مصنوعات مفرغي به دست آوردند .آنان مهمترين قبايل كوهستاني زاگرس شمرده ميشدند و پيشه دامداري داشته و با زباني كه با عيلامي قرابت داشت سخن ميگفتند .آنان سوار كاراني دلير و جنگجو بودند و بارها با همسايگان خود از جمله عيلاميها و بابليها در افتادند.آنها حتي توانستند دولت بابل را سرنگون ساخته و مدت شش قرن بر آن سرزمين حكمراني نمايند .حكومت كاسيها بر بابل در نتيجه شكست از عيلاميها به پايان رسيد .آنها پس از شكست از عيلاميها به سرزمين كوهستاني خود يعني لرستان بازگشتند .
لرستان در دوران ماد ،هخامنشی ،سلوكی ،و اشكانی
.اسكندر مقدوني در هجوم به ايران چون اين طايفه را مطيع نميديد، با قوايي عظيم آنان را محاصره و پس از چهل روز وادار به تسليم كرد .ولي پس از مرگ اسكندر دوباره آزادي خود را باز يافتند.


لرستان در زمان ساسانيان:

لرستان در دوره ساسانيان ، از لحاظ تقسيمات كشوري جزو سرزمين ((پهله )) يا ((پهلو ))محسوب مي شد. يعني سرزميني كه بعدها توسط اعراب جبال خوانده شد .سرزمين پهله خود به نواحي كوچكتري تقسيم مي گرديد. چنانكه لرستان و منطقه غربي آن يعني پشتكوه (ايلام )را به ترتيب به ((مهرگان كدك ))و ماسبذان ناميده مي شد. اين دو نام تا قرون نخستين اسلامي همچنان به اين نواحي اطلاق مي شد و با تغيير در اعراب آنها مهر جانقذق و ماسبذان خوانده مي شدند . از شهرهاي مشهور منطقه مهرگان كدك يا لرستان عهد ساساني شهرهاي صيمره و شاپور خواست (خرم آباد )را مي توان نام برد. شهر سيمره حاكم نشين منطقه و شاپور خواست كه گفته ميشود توسط شاپور (اول) بنا نهاده شده بود از شهرهاي آباد و پر رونق دوره ساساني محسوب مي گرديد .
حمدالله مستوفی , نام لران را بمحلی موسوم به لور واقع در گردنه ي مانرود نسبت ميدهد و مي نويسد :" وقوع اين اسم بر آن قوم, به وجهي گويند از آن است که در ولايت مانرود دهي است که آن را کرد خوانند ودر آن حدودبندي که آن را بزبان لري کول خوانند و در آن بند موضعي که آن را لر خوانند" (3)
شايد علل نسبت دادن لران به اين سرزمين مربوط به خاطره ی شهر اللور باشد که جغرافی دانان عرب درباره ی آن بحث کرده اند و امروزه نيز نام صحرای لور واقع در شمال دزفول, هنوز زنده است. محلهای ديگری نيز يافت می شود که نام آنها همانند لور می باشد از جمله لير محلی واقع در ناحيه گندی شاپور (جندی شاپور) و ليراوی واقع در کهگلويه است. احتمالا کلمه لر همان واژه لور است, چنانکه در لری پول را پيل ميگويند.
ياقوت حموی نيز از محلي به نام لردجان (لردگان) نام برده است . به گفته استخري لردگان پايتخت بخش سردان می باشد که بين کهگلويه(کوه کيلويه) وبختياری قرار دارد. در سيمره نيز محلي بنام لورت ياليرت است.مسعودی ضمن ذکر فهرست طوايف کرد, از قبايل لريه نيز نام برده است. ياقوت حموي با اينکه از لران سخن مي گويد , واژه اکراد را بکار برده ومی گويد:" اکراد قبايلی هستند که در کوههای بين خوزستان واصفهان زندگی ميکنند ومحل اين قبايل را بلاد اللور يا لرستان مينامند."(4)
در اواسط قرن ششم(6.ه.ق) لرستان به دو قسمت لر بزرگ و لرکوچک تقسيم شد .منظور از لر کوچک همان از لرستان کنونی و مقصود از لر بزرگ بختياري و کوه کيلويه است . بين اراضي لر نشين مزبور قسمتي قرار داشت که دامنه ي آن تا شيراز کشيده ميشده وآنرا شولستان ميناميدند وامروز اين خاک بنام ممسني معروف است .
لر کوچک وبزرگ از اواخر قرن ششم ببعد بزرگان وامرائي داشت که نام بعضي از آنها در ادبيات پارسي مخلد وجاويدان مانده است . امراء لر بزرگ که آنها را اتابکان لرستان ،به دنبال ضعف و تجزيه دولت سلجوقي، شجاع الدين خورشيد نيز همچون امراي بلاد ديگر فرصت را مغتنم شمرده ،لرستان را در قبضه اختيار گرفته و بر خود عنوان اتابك (که واژه اي تركی است كه از اتا به معني پدر و بيگ يعنی بزرگ است ساخته شده را نهاد.)  و بدین ترتیب او سلسله اتابكان لر كوچك را بنيان نهاد.
خاندان فضلويه که از امرای لر بزرگ بودند شهرت بيشتری داشتند، علت اين امر آن بود که خاک لر بزرگ بين شولستان وعراق عجم وعراق عرب وفارس قرار داشت و امراي آن منطقه طبعا با حکام نواحي اخير رابطه داشته گاهی در حال صلح وزمانی در وضع جنگ ونزاع بسر مي بردند.(5) اتابكان لر كوچك با هر وسيله ای که توانستند موقعيت و اقتدار خود را تا اواسط دوره صفوي با گردن نهادن به يوغ فرمانروايان وقت ايران از جمله سلاطين خوارزمشاهی،مغولان ،تيموريان ،تركمانان ، قراقويونلو و اق قو يونلو و تا پايان پادشاهان صفوی حفظ نمايند .از اتابكان لر كوچك چند تن با درايت و سياست بودند كه از آن جمله شجاع الدين خورشيد موسس سلسله ، حسام الدين خليل (حدود 640هجري )،ملك عزالدين (804_750 ه ق ) ميتوان نام برد.
لرها همواره در وطن دوستی و پاسداری از وطن خود همانند بقيه ايرانيان ،غيرت نشان می دهند.به عنوان مثال خدمات اين سردار دلير(علی مردان خان) و نام آور لرستانی در برابر هجوم افغانها در پايان دوره صفوي و مقاومت سر سختانه او در برابر قوای عثمانی و همچنين رشادتهای فراوان وی در ركاب نادر شاه افشار جهت بر قراری صلح و ثبات و دفع متجاوزان از كشور ،بسيار در خور توجه و تحسين انگيز است.
آخرين حکومت لرها نيز به کريمخان زند میرسد .(البته به دلیل مدت حکومت کم این سلسله نمیتوان در مورد تاثیر یا نوع حکومت آنان بر کشور نظری با اطمینان داد) او از طوايف لر ساکن ملاير بود و بعد از دوره 40 ساله حکومت زنديه با به قدرت رسیدن این فردخائن و عقده ای(آغا محمد خان قاجار) و جانشينان بيکفايت و بی لياقت و وطن فروش قاجاريه اکثر نواحی ایران جدا گشت. ولی ... آغا محمد خان ،باني سلسله قاجاريه ،به علت كينه ای كه از لر های زنديه در دل داشت نسبت به همه لرها با ديده دشمنی می نگريست واسباب ضعف اين قوم را به هر نحوی كه توانست فراهم آورد چنانكه برخی از طوايف لرستان را به قزوين كوچانيد . همچنين چون واليان لرستان را رقيبی خطر ناك ميپنداشت در تضعيف آنها كوشيد.
اشياء مفرغی لرستان:
در مدتی متجاوز از 20 سال آنچه که روستاييان در ناحيه کرمانشاه ومخصوصادر هرسين ,الشتر و خرم آباد که در شمال لرستان است يافته بودند مجموعه هاي خصوصی و موزه هاي اروپا وآمريکا را با هزاران شي ء مفرغی وآهنی مزين ساخت . اين اشياء در قبوری پيدا شده که تاکنون هيچ يک از آنها از نظر علمی حفاری نگرديده . اين قبور گودال هاي هستند که گاهي سنگ فرش شده اندو همواره با لوحه سنگ بزرگی که به پنها گذاشته شده، پوشيده است. واين اشياء عبارتند از شمشير آهنی و خنجر مفرغي و کلنگ برنزی وسنجاق هاي برنزی و سيتولهای مفرغی (نوعی ظروف مخصوص سفالين.'>م.)(6)رمان گريشمن در اين کتاب توضيحاتي خوبي درباره تمدن اين اشياء اشاره کرده برای علاقه مندان به تاريخ ايران باستان.  '>و يک تارنمای زيبا برای ديدن اين مفرغ ها  Bronze Sculpture of Lurestan
شهرهای مهم اين مناطق (لر نشين) :
1-خرم آباد :
خرم آباد (که در زبان محلی به آن خورمووه گفته می شود) را که بسياری از مورخان اروپايی بر اين باورند که اين محل با خايدالوی متون آشوری مطابقت مي کند .آنچه مسلم است خرم آباد در دوره ی عيلاميان ،از شهرهای اين قوم بوده، ولي بدنبال انقراض آنان اهميت خود را از دست داده است.(7)
ژاک دومرگان، عضو هيئت علمي فرانسه در ايران معتقد بود که لرستان از ايالتهای عيلام قديم بوده وخرم آباد همان خايدالو يکی از چهار شهر معتبر عيلاميان بوده است.(8)
فردوسی براين عقيده بود که اين شهر در زمان شاهپور ذوالاکتاف ساخته شده است وتاريخ بنايش را همزمان ايجاد گندی شاپور دانسته است.بنابراين ميتوان گفت که خرم آباد امروزی در عهد ساسانيان در محل خايدالو بنا شده است واتابکان لرستان نيز در سده ی 5 ه.ق بر لرستان دست يافتند،خرم آباد را روي خرابه های شهر ساسانی،بنا کرده اند وبانی آبادانی آن در سال 580 ه.ق اتابک شجاع الدين خورشيد بوده است(9)
۲-بروجرد:
شواهد و اشارات تاريخی حاکی است كه بروجرد از شهرهای قبل از اسلام بوده و دلايل زبانشناسی نيز واژه بروجرد را با تركيب دو جزء "برو" + "گرد" موجوديت اين شهر را به پيش از اسلام ميرساند زيرا كه گرد در زبانهای قديمی ايران به معنای شهر ميباشد. حدود العالم تاليف 372 ه. ق. بروجرد را شهری خرم و پرميوه توصيف ميکند. به نوشته ياقوت حموی در معجم البلدان (اوايل قرن 8 هجری) بروجرد با خضارات و خيرات و همچنين دارای نخلهای مرغوب و زعفران بسيار بوده است. همين جغرافی نويس اسلامی در كتاب المشترك رازان را كوی بزرگی در بروجرد ياد ميكند. به نوشته ابن اثير شهر دارای خندق بزرگی در اطراف بوده كه اكنون ميتوان آثار و علايمی از آن را مشاهده كرد. در حملات ويرانگر مغول (616 ه. ق.) صدمه و زيان بسياری به شهر وارد شده و منابع تاريخی، خرابی شهر را در حد وسيعی گزارش كرده اند. ولی حمدالله مستوفی در سال 740 ه. ق. در نزهه القلوب از آبادی شهر ياد كرده و آن را دارای دو جامع عتيق و جديد دانسته است.
شهر در آغاز دوره قاجار وسعت گرفت. در همان زمان حاج زين العابدين شيروانی مورخ مشهور در بستان السياحه مينويسد:حسام السلطنه بروجرد دورش را حصار كشيد و راستا و بازار مسقف و دكاكين مكلف به اتمام رسانيد. به طور کلی شهر فعلی بروجرد دارای بافت قديمی بسيار زيبايی است و ساختمانهای قديمی و خانه های مسكونی آن از تزيينات جالب چون در و پنجره ارسی های بديعی برخوردار است. بازار كهنه بروجرد نيز هم اكنون همان طرح قديمی خود را حفظ كرده و داد و ستد آن رونق چشمگيری دارد. بروجرد که هنوز در لهجه محلی همان نام اصلی آن یعنی وروگرد(بروگرد) گفته می شود.
3-ايلام: سرزمين ايلام از ديرباز مهد تمدن بوده وهمواره محل سکونت اقوامی بوده که در اطراف وحاشيه ی روز سيمره گرد آمده وتمدن منطقه ی ايلام داشته است،دره سيمره نقش بزرگی در شکوفايی تاريخ وتمدن منطقه ايلام داشته است، زيرا مهمترين راه ارتباطی بين تمدن کوهها وتمدن جلگه های جنوب غرب ايران سرزمين مي گذشته است. استان ايلام از نظر آثار تاريخی ونقاط ديدنی بسيار غنی است وتاکنون در نواحی دره شهر ،هيلان،شيروان،آرمو ،ايوان غرب و ... آثار تاريخی از عصر مفرغ،هخامنشيان،اشکانيان،ساسانيان و...کشف وبه ثبت رسيده است.(10)
4-کهگلويه وبوير احمد:
از دوناحيه کهگلويه و بوير احمد تشکيل گرديده .برخی از مورخان براين باورند که مهرگان پسر روزبه ،پادشاه زمينگان(محل جايگاه)گيلويه بود،پس از مهرگان برادرش سلمه شاه شد.گلو يا گيلويه که از مردم خمايگاه سفلی از ولايت استخر بود،نزد سلمه آمد وبه خدمتگذاری پرداخت. چون سلمه درگذشت گيلويه آنجا را تصرف کرد وچون قدرتی بدست آورد،اين سرزمين را بنام او خواندند.(11) مؤلف فارسنامه ی ناصری بر اين باور است که درخت کيالک(زال زالک) در کوهستانهای اين سرزمين بيشتر از ديگر نقاط پارس وجود دارد. وچون ميوه ی وحشی زال زالک را در اين منطقه گيلويه گويند،بدين مناسبت اين سرزمين را کُه گيلويه ناميده اند.(12)اما اين نظريه درست نيست ، زيرا درخت زال زالک منحصر به اين استان نمی باشد وبطور طبيعی در سرتاسر لرستان وبختياری يافت مي شود ودر کهگيلويه سيسه ناميده مي شود.ظاهرا کيارک در شيراز رايج است نه بين لرهای کهگيلويه.
" تل خسرو(کهگيلويه)کوهستانی است در شمال ولايت بهبهان...در روزگار پيشين آن را رم زميگان که معنی بلوک سرد است می ناميده اند ودر سده ی 3 ه.ق به نام کوه گيلويه معروف گرديد".(13)"طايفه ی بوير احمد،ناحيه ی تل خسروی وچند محل از بلاد شاپور ناحيه ی رون (Reven) را متصرفشده ،تمامی آنها به ناحيه ی بوير احمد مشهور گشته است.(14)
۵-ياسوج:
نام بومی ياسوج ، ياسيج است که در کنار رودآبشار ،دامنه ی قلعه ی دنا واقع شده است .که زمانی مرکز نفوذ خانهای بوير احمد عليا بود . سابقه ی تل خسرو بيش از2000 سال است، ولی احداث ابنيه ی معاصر آناز سال 1309ه.ش آغاز شدوتا سال 1323 ه.ش ادامه داشت وپس از اين تاريخ متروک گشت.از عوامل ايجاد شهر ياسوج شرايط اقليمي وخاک و جنگلهای سرسبز بلوط و دره ها وکوهها وتپه های زيبا ومنابع فراوان آب است
۶-چهار محال وبختياری :
براساس کتيبه ها وسنگ نبشته های گوناگونی که بدست آمده، منطقه ی چهر ومحال بختياری در زمان کوروش هخامنشی وجود داشته ومردم در جنگهای مختلف شرکت می کردند.
زبان :
پس از انقراض ساسانيان، آنچه پايداری وغلبه ی معنوی ايرانيان بر اعراب گشت ، فرهنگ وزبان قوم ايرانی است.مردم لر نيز همانند ديگر ايرانيان ، گرچه کيش باستاني خود را به مرور زمان رها کرده وبه آيين اسلام درآمدند ولي زبان کهن خويش را نگاهداري نمودند . بسياري از واژههاي لري اغلب ريشه هاي باستاني دارند و به احتمالا تعداد زيادي از اين واژه ها مربوط به زبانهاي كاسي و عيلامي مي باشد . گفته مي شود زبان پارسي در زمان امپراتوريهاي هخامنشي ، اشكاني و ساساني در لرستان گسترش يافته است . در بين زبانهاي جنوب غربي ايران ،زبان (گويش)لري بزرگترين رابطه را با زبان فارسي دارد. كه هر دوي آنها دنباله پارسي ميانه، زبان پارتيان قرن هشتم بعد از ميلاد هستند ،و همانگونه كه مي دانيم پارسي ميانه، زبان پارتيان و ساسانيان بود كه به تدريج تغيير شكل داده و به صورت زبان فارسي نزديك است كه بعضي معتقدند اين زبان در گذشته نه چندان دور از فارسي منشعب شده است .گويش مردم لرستان بيشتر لري ولکي است. بر اساس مطالعات زبان شناسي ، زبانهاي لري و لكي جزو زبانهاي هندو _ اروپايي به شمار مي آيند. زبانهاي ايراني شامل زبانهاي ايراني شرقي ، و زبانهاي ايراني غربي مي باشد . لكي و لري جزو زبانهاي ايراني غربي محسوب مي شوند .
باختری :گويشهاي لری ، بروجردی ، ملايری ،نهاوندی ،وغيره   لری خاوری :شامل گويش های بختياری ،دزفولی، شوشتری ،وغيره   
لکها بيشتر در نواحی نورآباد وکوهدشت والشتر ساکن اند ولرها در خرم آباد و بروجرد و اشترينان (اشتربانان)... مستقر هستند. گويش لری بختياری که تفاوتي با لری خرم آبادی دارد در اليگودرز و روستاهاي اطراف و طايفه هاي چهار لنگ بختياری رايج است.(15)در ملاير ونهاوند وتويسرکان به لری و لکی سخن گفته می شود در ايلام هم در قسمت های شمالی آن که همرز با کرمانشاه است لکی بيشتر رايج است و در قسمت های ديگر لری سخن ميگويند وطوايف لک که در نواحي شمال استان بسر ميبرند ،طايفه مکي که بين کرمانشاه وهيلان زندگی ميکنند وبه لهجه کردی جنوبی تکلم ميکنند که شبيه لهجه کلهر است ودر قمسمت جنوبی استان کردان شوهان هستند که به لهجه کردی کرمانجی سخن ميگويند.(16)در کهگيلويه وبوير احمد وچهار محال بختياری تا لر های ممسنی همه به گويش لری با اختلاف های اندکی سخن ميگويند البته گروههای مهاجری هم بوجود دارد که بگويش های دیگری سخن میگویند و بیشتر مردمان لری سخن می گويند.

در بخشی از لرستان پژوهی نشر شقایق پیرامون باورهای لرها چنین آمده است :

احترامٍ سادات در لرستان به قدری زیاد است که اگر سیدی با قافله ای به آن دستبرد نمیزند. باباها هم محترم هستند مقصود از بابا چیست؟ در ادبیات ایران نام باباطاهر عریان مثل خورشید می درخشد و کسی نیست که به زبان پارسی آشنا باشد و شیفته دوبیتی های بابا نباشد. اغلب بین ادیا صحبت میشد این بابا که مقدم بر ظاهر است یعنی چه ؟ جواب آن سؤال را در لرستان گرفتم که عده زیادی بااه هست و مثل امام زاده مزار آنها محترم است. از همه مهمتر بابا بزرگ است که در دلفان می باشد و دیگر مثل بابا سیف الدین در صیمره بابا خوارزم در بالاگریوه و امثال اینها و بابا دارای جنبه تقدیسی است و همان طور که امامزاده در جاهای دیگر مورد تقدیر است بابا در لرستان مقدس می باشد.

جد سادات لرستان

 تردیدی نیست که لرستان معبر و موقف ائمه و اولاد آنها علیهم السلام بوده که به دلیل طینت پاک سرشت زلال و دل رحیم ساکنانش همواره منزل امن چنین عزیزانی بوده است. نیای بزرگ سادات لرستان موسوم است به سید علی بن سید محمد بن سید عبدالله بن موسی علیهم السلام وی را پنج فرزند بوده که سادات لرستان از نسل حیدر و محمد اویند سید علی طی زندگی خود از شهرهای مختلف مناطق مرکزی و غربی ایران دیدن کرده و در هر شهر و دیاری از هدایت عامه مردم به اسلام و آیین توحیدی لحظه ای فروگذار نبوده است. از شهرهای تبریز خرم آباد، بروجرد و دیگر شهرهای اسلامی دیدن کرده و به هدایت مردم پرداخته است دو نقطه اسکانی موسوم به عراض و کنگران به علت ابتلا به لامذهبی و انحراف دعوت سید علی را رد میکنند و از آنجا که اصرار و هدایت او در دلهای سیاه سکنه آن دیار بی اثر میماند به نفرینش تنبیه شده و از سر صدق به صراط مستقیم روی آور میگردند سید علی و سید احمد بنا به سفارش سید فداله جهت امحای بدعتهای دینی در بختیاری و نشان دادن کرامات خود عازم تبریز میشوند تا با شاه طهماسب رویا رو شوند. شاه طهماسب از ریشه محکم شجره پاک و کرامات سادات بزرگوار سید علی و سید احمد – ابتدا غافل جاهل بوده و از اینکه آن گوهرها منتسب به معدن رسالت هستند و از اجرای امامت سرباز میزند و منکر میشود اما با دیدن کرامت آنها احوال شاه طهماسب تغییر میکند. به نحوی که بیدار شده و از کرده خود نادم گردیده و در تاریخ حیات سیاسی مذهبی خود خجالت زده میشود. شاه طهماسب که این کرامات میبیند دو اقدام مهم تاریخی را به عمل می آورد: نخست اینکه با صدور خطی به سادات بزرگوار لرستان و بختیاری اختیارات تامهای میدهد. ثانی اینکه تخت شاهی را رها کرده و مدتها ملتزم رکاب آن سادات شریف می.شود. متعاقب این تحولات است که بدعتهای شاهی و قبایلی در آن مناطق کوتاه میگردد. شاه طهماسب و درویش حسن تبریزی در التزام رکاب سیدین لرستان و بختیاری راهی آن مناطق شده و در هر زاویه ای درسی و کرداری در حسن از سید پدیدار میشود در بین راه سید علی جهت سر رشته دادن به کار والدین و عیال خود از شاه طهماسب و همراهان جدا شده و به اقامتگاه اصلی خود میرود سید علی روضه پدر خود را زیارت کرده و سرانجام به محضر سید فداله میرسد پس از چندی توقف در بختیاری به سمت بروجرد عزیمت و سپس عازم خرم آباد میگردد در خرم آباد سید علی به محضر امام زاده زید بن علی (ع) توفیق می یابد و چندین سال مقیم میشود از موانست امامزاده زیدبن علی (ع) بهره وافی میبرد. سید علی سپس از خرم آباد جهت زیارت بیت الله و مدینه منوره و عتبات عالیات عازم میگردد. به زیارت کامله نصرت می یابد در بازگشت به جبل کوه (بالاگریوه میرسد و در بابا خیل اطروش مقام میگیرد. رؤسا همه قبایل از بزرگ و کوچک به محضرش شرفیاب میشوند. سید علی در طی عمر شریفش چندین بار به بختیاری سفر کرده و در این مسافرتها به دیدار بنی اعمام خود همت گمارده است اولاً مقاماتی چند نسبت به ائمه طاهرین سلام الله عليهم اجمعين توجه داشته و روضه راه انداخته است عزت و احترام او در لرستان تا حدی است که مردم دختران خود را بدون صلاح وی به شوی نمی دادند. و اما ماجرای آهو و آهو قلندری روزی اهالی و فادار و علاقه مند و مرید در طائین مون قصد دیدار سید علی میکنند اثری از سید بزرگوار نمی.یابند. پس از مدتی تجسس سید را در غاری یافته که سجاده انداخته و در تضرع است و چند راس آهو هم موازی او در آن حرم امن قرار دارند. از سید میپرسند یا سید در این چند روز که حضور نداشتی خوردن جناب شما از کدام مأکول بوده است. سید می فرماید شیر همین آهوانی که ملاحظه میکنید شیر این آهوان را دوشیده و طعام کردهام این وقایع بر حرمت او و اولادش مزید کرده تا جایی که مردم منطقه حتی متعهد شده اولاد سید علی را نیز مثل سید علی محترم داشته و از امکانات و تسهیلات شایسته و بایسته برخوردار نمایند یعنی خیلی ها به دلیل اکرام وافر به سید مورد تأکید و تایید آن بزرگوار قرار میگیرند. چندین سال قبل مجمعی تحت عنوان مجمع سادات در خرم آباد تشکیل شد تا هم در جهت وحدت سادات بکوشند و هم راجع به و موقوفات سید علی واقع در طاق سید علی در دره سید اتخاذ تصمیم نمایند و همچنین در عمران بقعه شریف سعی و اهتمام ورزند که پس از چندی این جمع فرو پاشید. البته پی از آنها نیز کسانی در تلاش برای احیای این بقعه و تقویت سادات بوده اند اما موفق نشده اند مثلاً در دوران رضاخان تعدادی از رجال سادات را گلچین کرده و تبعید نمودند. البته هنوز بداد قابل ملاحظه ای از سادات تبعیدی را در شهرهایی چون ورامین و گرمسار داریم اخیراً ام که جهت احیای مرقد پاک آن سید شريف النسب وجليل القدر تلاشی صورت گرفته است که دارم به نتیجه برسند چرا که هر کس بتواند گنبد سید علی را به سلسله مراقد مربوط به بنی اعمامش متصل گرداند سهمی را از توشه آخرت مالک شده است و چنین اقدامی هم صواب است و هم ثواب.

ویژگیهای اخلاقی لرها

لرها به عنوان یکی از قومیت‌های ایرانی، دارای خصوصیات اخلاقی و فرهنگی خاصی هستند. برخی از ویژگی‌های اخلاقی مهم لرها عبارتند از:

1. مهم دانستن ارزش‌های خانواده: لرها اهمیت زیادی به وحدت و اتحاد خانواده‌ها می‌دهند و از روابط خانوادگی قوی و پایدار برخوردارند.

2. مهم دانستن احترام و ادب: احترام به سن، جنسیت و ارزش‌های فرهنگی برای لرها بسیار اهمیت دارد و ادب و احترام به دیگران برای آنها اصول اساسی است.

3. مهم دانستن مهمان‌نوازی: لرها به عنوان یکی از خصوصیات اصلی فرهنگی خود، مهمان‌نوازی را بسیار ارزشمند می‌دانند و به میهمانان خود احترام و مهربانی می‌نمایند.

4. مهم دانستن پایبندی به قول: لرها به عنوان یکی از ویژگی‌های اخلاقی مهم، اهمیت زیادی به پایبندی به قول داده شده می‌دهند و از اعتماد و صداقت در روابط انسانی خود پشتیبانی می‌کنند.

5. مهم دانستن همبستگی و اتحاد: لرها به عنوان یک جامعه محلی، از اهمیت بالای همبستگی و اتحاد در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات برخوردارند.

این تنها چند مورد از خصوصیات اخلاقی مهم لرها هستند و این قومیت دارای یک فرهنگ پربار و متنوع است که ارزش‌های انسانی و اخلاقی مهمی را ترویج می‌دهد.

مشاغل و حرفه های قوم لر

لرها در مشاغل مختلف فعالیت می‌کنند. برخی از مشاغل رایج در جامعه لر شامل موارد زیر می‌شود:

1. کشاورزی و باغداری: بخش قابل توجهی از جمعیت لر به کشاورزی و باغداری مشغول هستند. آنها گیاهان محلی را کشت و محصولات کشاورزی خود را تولید می‌کنند.

2. پرورش دام: لرها به پرورش دام‌هایی مانند گاو، گوسفند و بز مشغول هستند و از محصولات دامی برای تأمین نیازهای خود استفاده می‌کنند.

3. صنایع دستی: لرها توانایی‌های بسیار خوبی در زمینه صنایع دستی دارند. آنها معمولاً فرش بافی، قالی بافی، سفالگری و حصیربافی را انجام می‌دهند.

4. شغل‌های خدماتی: برخی از لرها در شغل‌های خدماتی مانند پزشکی، آموزش، خدمات رستورانی و فروشگاهی فعالیت می‌کنند.

5. حرفه‌های سنتی: لرها از حرفه‌های سنتی مانند گلدوزی، معرق کاری، نقاشی سنتی و سایر حرفه‌های دستی بهره می‌برند.

این تنها چند مثال از مشاغل رایج در جامعه لر هستند و اعضای این قومیت در زمینه‌های مختلف اقتصادی و فرهنگی فعالیت دارند.

 .....................................

1-(افشار، ايرج .مقدمه ای بر شناخت ايل ها و...جلد اول ص 372)2-(تاريخ اجتماعي ايران باستان.نوشته :دکتر موسی جوان صفحه112 و113) .3-(مستوفی تاريخ گزيده،ص 537)4-(مينورسکی ،ولادمير، لرستان ولرها،ص 22)5-(تاريخ 10000 ساله ايران.جلد 3.ص 236 .)6-(تاريخ ايران از آغاز تا اسلام –رمان گريشمن(Ghirishman.Roman.1979-1895):رئيس گروه باستان شناسی فرانسوی در ايران. ترجمه دکتر محمد معين .صفحه 130-131)7-(ساکی،جغرافيای تاريخی وتاريخ لرستان ص94-97)8-(دومرگان ژاگ.هيئت علمي فرانسه در ايران، جلد2.ص211)9-(رزم آرا،تيمسار علی .جغرافيای نظامي ايران .لرستان.ص 178)10-( افشار، ايرج .مقدمه ای بر شناخت ايل ها و...جلد اول ص 173)11-(اقتداری ،احمد.خوزستان وکهگلويه وممسنی.جلد 1.ص 363)12-(فارسنامه ناصری .حسينی فسايی.جلد2.ص1467) .13-(شوشتری: مؤلف کتاب تاريخ جغرافيای خوزستان درباره ی کهگيلويه در ص 192)14-( مؤلف فارسنامه ناصری در ص.1481 )15-(دبيران گروههای آموزشی جغرافيای استانها .جغرافيای کامل ايران.جلد 2.ص1075)16-(مينورسکي ولادمير لرستان ولرها .ص30) - سید حمید جهان بخت