چنگ نوای فراموش شده ی ایرانی

دير زماني است كه ديگر نواي چنگ به گوش ايرانيان نمي رسد زيرا كه از نزديك به سيصد سال پيش، اين ساز خوش آوا از ميان چنگ هنرمندان موسيقي به سبب بي مهري ها آشوب هاي سياسي و اجتماعي به زمين نهاده شده و گرد فراموشي بر آن نشسته است و طي دو سه قرن به كلي نابود شده است، و اگر نمونه هايي از اين ساز گرانقدر و پر سابقه در گوشه هايي از اين خاك پهناور ماند ابزاري بود كه لوريان و كولي هاي آواره يا درمان كنندگان با موسيقي محلي (موزيكوتراپ) گاهي به علتي به دست مي گرفتند،و اين ساز كه روزي امير نصر ساماني را به جوشش و غيرت واداشت و مولوي را به خود نزديك كرد و رودكي و فرخي با ياري گرفتن از آن به شعر خود زيبايي بيشتر مي دادند از ميان رفت و آنچه ماند در ايران به صورت نقش خاطره شد و در تاريخ آمد. ولي در غرب پيشرفته شد، تكامل يافت و به صورت «هارپ» جايي در اركستر و كنسرواتوار پيدا كرد. به گونه اي كه اكنون نيز جزيي جدايي ناپذير از موسيقي كلاسيك غرب به شمار مي آيد، در حالي كه روزگاري پيش از آن ايرانيان اولين كساني بودند كه در چنگ اوليه تغيير و تحول ايجاد كردند و در دو نوع به بازار هنر موسيقي عرضه داشتند.

چنگ در تاريخ مذاهب
در اساطير يونان آمده است كه آئولوس خداي بادها در يونان قديم چنگ را با مهارت تمام مي نواخته و به گونه اي گام ها را به نحوي اعجاب آور با يكديگر در مي آميخته كه به صورت يك نواي اصلي و يك ملودي زيبا به گوش مي رسيده است، خداي ديگري به نام آپولون نيز با مهارتي عجيب چنگ نوازي مي كرده به گونه اي كه با خدايي به نام مارسياس كه نوازنده ني بوده به مسابقه اي عجيب دست مي زند، پس از برنده شدن و كشتن مارسياس به سبب آن كه خود آپولون خداي شبانان نيز بوده ني را آلت موسيقي خاص چوپاني قرار مي دهد.
در مذهب يهود موسي (ع) از يوبال به نام پدر ايراني نوازندگان چنگ ياد مي كند و در تورات كتاب، دانيال باب سوم، آيه پنجم مي گويد: چون آواز كرنا، سرنا، شيپور، چنگ، سنتور، قانون و آلات ديگر موسيقي را بشنويد به خاك بيفتيد و به تمثالي كه بخت النصر نصب كرده است، كرنش كنيد.
از يادگارهاي به دست آمده از دوره قدرت عيلامي ها بر مي آيد كه چنگ در مراسم مذهبي آن عصر نقش مهمي داشته است. چنان كه در نقش حجاري كول فرعون در مال امير ايذه كه مربوط به دوره پادشاهي حاني است در مراسم آييني براي قرباني كردن، سه نوازنده چنگ به همراه نوازنده دف ديده مي شوند.
از متون نگاشته شده در زمان رونق مذهب زرتشت در ايران هم معلوم مي شود كه چنگ سازي بوده كه در آيين هاي نيايشي نقش مهمي داشته است، چندان كه از نوايي به نام خروش مغان (بانگ مغانه) در متون ادبي آن عصر نام برده شده است كه آن را با چنگ مي نواخته اند و مي خوانده اند. فردوسي در داستاني از بهرام تعريف مي كند كه: بهرام به سبب صداي خوش چنگي كه از خانه جواهرسازي ثروتمند مي شنود به خانه او وارد مي شود، چنگ نواز دختر آن جواهرساز است و شاه كه در لباس ناشناس بوده است از دختر مي خواهد كه باز هم بخواند، و او خروش مغان مي نوازد. هنري جورج فارمر موسيقي شناس اروپايي معتقد است كه خروش مغان به طور حتم يكي از گام هاي فيثاغورثي بوده كه از يونان به ايران رسيده است.
كهن ترين سند تاريخي مذهبي كه در مورد ساز چنگ به دست آمده است متعلق به كشفيات شهر «اور» در سرزمين كلده است، به اين معني كه در داخل آرامگاه يكي از پادشاهان سومري نقش برجسته اي پيدا شده است كه يك نوازنده چنگ و زني را در حال انجام حركات آييني نشان مي دهد. موسيقي سومري ها بنا بر شواهد موجود شامل نيايش خدايان و فرشتگان محافظ آنان و شكواييه و مرثيه بوده است، زيرا مردم خدايان يا فرشتگاني را مي پرستيدند كه آنان را در پناه خود مي گرفتند.

چنگ در تاريخ اجتماعي
آنچه مشخص شده است اين است كه چنگ ساز اصلي و ملي مصري ها بوده ولي همان طور كه گفته شد در يونان نيز وجود داشته است، حتي لسبين ترپايندر يوناني كه در سده هفتم پيش از ميلاد مي زيسته است و اشعاري شبيه به سروده هاي هومر دارد به چنگ اوليه كه داراي چهار وتر بوده، سه وتر ديگر افزوده و هفت درجه اصلي گام هاي موسيقي را به وجود آورده است.
بر اثر تبادل فرهنگ هاي ايران، يونان و مصر چنگ به ايران نيز آمد و جزو آلات موسيقي ايراني شد. كهن ترين سندي كه از حضور چنگ در ايران حكايت دارد همان نقش كول فرعون در منطقه مال امير ايذه است و پس از آن نقش كاشي هاي سنگي كشف شده در ويرانه هاي كاخ شاپور اول در بيشاپور است كه در يكي از آنها زني رامشگر در حال نواختن چنگ ديده مي شود.
در چند كاسه رنگي ساخت كاشان مربوط به سده هاي 6 و 7 قمري نقش بهرام در پشت شتري در حال تيراندازي نقاشي شده است و چنگ نواز او به نام آزاده (آزادوار) نيز در حال چنگ زدن روي شتر ديده مي شود. و اين خود سندي ديگر در تاييد شعر فردوسي است كه مي گويد بهرام در جواني عادت داشت كه با شتر به شكار برود و در همان حال خواننده اي چنگ نواز نيز پشت سر او چنگ مي نواخته است.
در كنده كاري سنگ طاق بستان كه خسرو پرويز را در مرداب ها در حال شكار گراز نشان مي دهد، نقش زنان چنگ نواز ديده مي شود. به اين ترتيب كه در يك قايق همراه خسرو پرويز چهار زن چنگ نواز مشغول نواختن هستند و در قايق خود خسرو پرويز نيز يك زن ايستاده و زني ديگر نشسته چنگ مي نوازد.
از اين نقوش مي توان با نظريه دكتر بيك و سرويليام جونز موافق شد كه معتقدند كه: «در موسيقي هنري به ويژه شمال هند بخشي وجود دارد به نام تُدي راگني كه براي حيوانات وحشي نواخته مي شده است و نه تنها شكارچيان را به وجد مي آورده بلكه براي جذب و اغواي شكار نيز طرح ريزي شده بوده است، و چون خنياگران ايراني در زمان بهرام از هند آورده شده بودند بي گمان اين شكل موسيقي به همراه چنگ با آنان وارد ايران شده است. و پس از آن ساز چنگ به دربار و محافل عمومي هنري ايران راه پيدا كرده است.
سند ديگري در موزه ايران باستان قرار دارد كه بشقابي است نقره اي از زمان ساسانيان و يك نوازنده چنگ و يك نوازنده ني را در برابر پادشاهي كه بر تخت نشسته است نشان مي دهد. اين بشقاب در سال 1324 خريداري شده است.
كريستين سن در كتابش به نام ايران در زمان ساسانيان بر اين باور است كه در آن عصر چنگ از سازهاي درجه اول موسيقي بوده است و گريگور ماژيستروس در مطلبي درباره درختان مي گويد: «من درخت رستم را ذكر مي كنم كه پيوسته از آن شاخه ها مي بريدند و از آن شاخه ها چنگ مي ساختند و آنها را به دست جوانان مي سپردند و آنان بدون هر گونه زحمتي نواختن آن را مي آموختند.
همان گونه كه فردوسي در اثر ماندگار خود در ضمن تاريخ ساسانيان ذكر مي كند، بهرام هر روز چنگ نوازان را در كاخ گرد هم مي آورده و از آنان آواز طلب مي كرده است. فردوسي همچنين مي گويد زمان تولد رستم پدربزرگش سام با همراهانش به نواي چنگ با سرور فراوان آوازي شاد را به صورت بديهه سر مي دهند.

چنگ در ميان اعراب و ايرانيان قبل و بعد از اسلام
نخستين كسي كه در ميان اعراب جاهليت به دانستن موسيقي معروف گشته و اعراب را به آوازها و الحان سازهايي چون چنگ، ني و تنبور آشنا كرد اعشي ميمون ابن قيس بود، كه در سال هشتم هجري فوت كرده است. وي اهل يمامه بوده و تمام شبه جزيره عربستان را چنگ به دست سياحت كرده بود. او كه با دربار ملوك حيره و ايران ارتباط نزديك پيدا كرده بود در زمان انوشيروان به مداين سفر كرد و آلات موسيقي و نوع موسيقي را از ايران اقتباس كرد. پروفسور نيكلسون مي گويد: «قيس در اين سفرها همه جا اشعار عالي و درخشاني مي سروده و مي خوانده است، به نحوي كه در معلقات براي خود جايي يافته است. اين شاعر و موسيقيدان عرب را صناجة العرب يعني چنگ نواز عرب ناميده اند. نام ديگر او اندازه گير شعر عرب بوده است.»
اَبوالخطاب مسلم ابن مُحْرَزْ معروف به ابن محرز يكي از آزادگان قوم بني مخزوم كه فرزند مردي ايراني و از پرده داران كعبه بوده است از معروف ترين چنگ نوازان عرب پس از اسلام است. وي تحصيلات اوليه را نزد ابن مسجح انجام داد و مدتي نيز از عزةالميلا خواننده عرب فنون مربوط به همراهي را آموخت و چون جذامي بود نمي توانسته در دربار يا مجامع عمومي ظاهر شود و هنرنمايي كند و زندگي را به سرگرداني در راه ها و شهرها مي گذراند. او بهترين آوازخوان و چنگ نواز عرب بوده است. صداي محبوب در زمان او آن بوده كه با صداي وي برابري مي كرده است. در كتاب الاغاني نقل شده است كه نغمه هاي ابن محرز چنين مي نمود كه نواي آواز او از بن قلب انسان بيرون مي زند به گونه اي كه ورد زبان همگان مي شد. با چنين تعريفي از ابن محرز بيگمان مولوي داستان پير چنگي خود را از او و زندگيش اقتباس كرده است.
به اين مساله نيز بايد اشاره كرد كه خلفاي اموي راه را براي ورود موسيقيدانان و رامشگران ايران و روم به حوزه خلافت مسلمانان باز كردند و سازهايي چون چنگ و تنبور بين مسلمانات عرب رواج يافت.
از معروف ترين چنگ نوازان عصر پيش از اسلام در ايران ابتدا به نام آزادوار چنگي كه از او با نام آزاده نيز ياد شده است بر مي خوريم كه معروف ترين زن نوازنده چنگ در عهد بهرام گور بوده است و منوچهري قدرت او را در موسيقي چنين بيان كرده كه:
دستان هاي چنگش سبزه بهار باشد نوروز كيقبادي آزادوار باشد
نكيسا موسيقيدان به نام عهد پادشاهي خسروپرويز است كه چنگ را با مهارت تمام مي نواخته و نظامي از او بدين گونه ياد مي كند كه:
نكيسا نام مردي بود چنگي نديمي خاص، اميري سخت سنگي
كزو خوشگوي تر در لحن و آواز نديد اين چنگ پُشت ارغنون ساز
رامتين، چنگ نواز مشهور ديگري است كه در عهد خسروپرويز مي زيسته و از او با نام هاي رامين، رام و رامي هم ياد كرده اند. حمدالله مستوفي رامتين را مخترع نوعي چنگ مي داند و با شواهدي كه از تاريخ داريم مي توان گفت كه رامتين در ساختمان چنگ متداول روزگار خود تصرفاتي كرده و بر تعداد تارهايش افزوده و جنس تارها را تغيير داده و در صندوق صداي آن نيز تغييراتي پديد آورده و چنگي ساخته است كه دقيق تر و كامل تر از چنگ هاي آن دوره بوده است. در كتاب پهلوي خسرو و ريدك (غلام خسرو) از چنگي انولي يا اندرواي نام برده شده است.

هوشنگ جاوید

دیدگاه‌ها  

+1 # alex 1391-03-26 11:54
ahsaan..
پاسخ دادن
+2 # زهرا 1391-04-14 20:06
واقعا زيباست. . .
پاسخ دادن
+1 # عندلیب شیدا 1395-10-11 02:46
استاد من، آقای عبدالعلی باقری نژاد بیش از 10 سال است که در مورد چنگ ایرانی تحقیق می کند، و موفق شده اند که چنگ های باستانی ایرانی را بازسازی کنند و به تعداد فراوان بسازند. هنرجویان زیادی نیز در نواختن چنگ تربیت کرده اند. توضیح آن طولانی است.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه