سر بریده

ظریف بود. روزی سر خواجه می‌تراشید. ناگاه دست او بلرزید و سر خواجه ببرید. فریاد برآورد که هی مردک! سر مرا بریدی! گفت: خاموش باش که سر بریده سخن نکند!