مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

گدا و ترساندن کدخدایان !

درویشی به دهی رسید.جمعی کدخدایان را دید که آن جا نشسته، گفت: مرا چیزی بدهید و گرنه بخدا با این ده همان کنم که با آن ده دیگر کردم.آن ها ترسیدند و گفتند: مبادا که ساحری باشد که از او خرابی با ده ما رسد. آن چه خواست دادند.بعد از آن پرسیدند: با آن ده چه کردی؟گفت: آن جا درخواست کردم چیزی ندادند به این جا آمدم. اگر شما نیز چیزی نمی دادید این ده را ترک می کردم و به دهی دیگر می رفتم.(عبید زاکانی، کلیات، ص 237.)

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML