مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

آيا ساسانيان آگاهانه هخامنشيان را به فراموشي سپردند؟

تورج دريايي

تورج دريايي
ساسانيان حدود 500 سال پس از هخامنشيان _ بزرگ ترين امپراتوري جهان در عصر خود _ بر سراسر سرزمين ايران، حكومت مي كردند اما در متون بر جاي مانده از ساسانيان، هيچ يادآوري دقيق و واضحي از هخامنشيان به ثبت نرسيده است.

در حالي كه در متون تاريخي كلاسيك كشورهايي كه در زمان هخامنشيان، تحت سيطره اين بزرگ ترين امپراتوري جهان، قرار گرفته بودند، اطلاعات بسياري درباره امپراتوري گسترده هخامنشيان وجود دارد. مصريان، يهوديان و يونانيان تحت تاثير هخامنشيان قرار گرفتند و در متون و كتيبه هاي خود از آنان ياد كرده اند. سوال اين است كه چرا ساسانيان در آثار خود يادي از هخامنشيان نكرده اند؟
دكتر «تورج دريايي»، دكتراي تاريخ باستان از دانشگاه يو سي ال اي امريكا، در نشستي كه در دفتر نشر تاريخ ايران برگزار شد، تلاش كرد با نگاهي به برخي نظريه هاي موجود درباره تفاوت خاطره و تاريخ و تاثير آن در تاريخ نگاري ايراني، به اين پرسش پاسخ دهد.
ساسانيان در سده سوم ميلادي، از ايالت پارس برخاستند. يعني همان ايالتي كه هخامنشيان، 500 سال پيش از آنان، از آنجا برخاسته بودند. هر دو شاهنشاهي در سياست خارجي خود توسعه طلب بودند به نحوي كه مورخان باستاني غربي در آثار خود نوشتند كه ساسانيان تلاش كردند تا عظمت امپراتوري هخامنشيان را دوباره احيا كنند. هخامنشيان و ساسانيان وجوه اشتراك بسيار ديگري نيز دارند كه شايد نشانگر اين نكته باشد كه ساسانيان تحت تاثير سياست هاي پيشين امپراتوري هخامنشي بوده اند. اما در زمان ساسانيان، هيچ اثر مكتوبي ثبت نشده است كه نشان دهد، آنان، پادشاهان 500 سال پيش از خود را به ياد دارند.
با مطالعه آثار مكتوب بر جاي مانده از پادشاهان هخامنشي تا ساساني، اين سوال در ذهن باستان شناسان و استادان تاريخ باستان مطرح شد كه آيا ممكن است كه چنين شاهنشاهي عظيمي (هخامنشي) كه تا قرن ها پس از خود بر حكومت هاي سرزمين هاي همسايه تاثير عميق بر جاي گذاشت، از ياد هموطنان پارسي خود رفته باشد؟
آنان اين سوال را مطرح كردند كه چگونه ممكن است كه ايرانيان ساساني، سنگ نوشته هايي را براي ما در تخت جمشيد (كاخ بزرگ هخامنشي) و يا مجموعه اي از نقش برجسته هاي پايين گورهاي هخامنشي مانند نقش رستم و ... بر جاي گذاشته باشند، اما از اين دوره مهم تاريخي، بي اطلاع باشند؟
در حالي كه دكتر تورج دريايي، معتقد است كه ساسانيان آگاهانه و به دلايل، احتمالا سياسي يا ديني، از هخامنشيان درآثار خود ياد نكرده اند، يارشاطر، كتنهوفن و رولف نخستين كساني بودند كه اين نكته را طرح مي كنند كه ساسانيان به دليل عدم حافظه تاريخي، هخامنشيان را به ياد نمي آوردند، نه به دلايل سياسي يا ديني.
اين سه تن در مقاله هايشان اين بحث را طرح كردند كه نبايد الزاما فرض كرد كه ساسانيان، بايد هخامنشيان را به ياد داشته باشند. اين سه تن يادآور شدند كه تنها منابع كلاسيك غربي و غير ايراني هستند كه نوشته اند ساسانيان از وجود هخامنشيان آگاهي داشته اند و حتي در سياست هاي خود، روش آنان را اتخاذ مي كردند. اما آنها را آگاهانه از حافظه مكتوب حذف كرده اند و سياست سكوت و ناديده انگاشتن را در ارتباط با هخامنشيان پيشه كردند. يارشاطر در مقاله خود كه در سال 1371 در روم به چاپ رسيد، تاكيد مي كند كه اگر منابع ساساني درباره هخامنشيان سكوت كرده اند به اين دليل بوده است كه سلسله قبل از ساسانيان، هخامنشيان نبودند و اشكانيان بوده اند. اگر ساسانيان بايد از گذشتگان در متون ساساني ياد آوري اي مي كردند، اين گذشتگان هخامنشيان نبوده اند، بلكه اشكانيان بوده اند كه ساسانيان آنان را بر كنار كرده و سلسله ساسانيان را بنا نهادند.
اما دكتر «تورج دريايي» در سخنراني خود دلايلي را ذكر مي كند تا نشان دهد، ساسانيان حافظه تاريخي داشته اند و هخامنشيان را به ياد مي آوردند اما سياست آنان درباره امپراتوري عظيم هخامنشي، مبتني بر سكوت و ناديده انگاشتن بود. او براي اثبات نظريه خود چند دليل را طرح مي كند. اول: سنت تاريخ نويسي ساساني. ساسانيان در سنت تاريخ نويسي خود، بخش هايي از تاريخ گذشته خود را مسكوت گذاشته اند، از جمله هخامنشيان. آنان به ندرت از پادشاهان هخامنشي ياد كرده اند. در تاريخ نويسي ساساني، در روايت زرتشتي، كيومرث آغازگر تاريخ انسان است و پس از او پيشداديان و كيانيان روي كار مي آيند. در زمان آخرين پادشاه كياني، يعني ويشتاسپ، زرتشت ظاهر مي شود و انديشه هاي ديني خود را اشاعه مي دهد. در اينجا تاريخ ساساني از «داراي دارايان» نام مي برد كه ظاهرا داريوش سوم، پادشاه هخامنشي است. يعني اين اولين اشاره به نام يكي از پادشاهان هخامنشي در تاريخ نويسي ساساني است.
در نوشته هاي ديگر فارسي ميانه نام اردشير ديگري غير از اردشير بابكان آورده شده است. اين اردشير ظاهرا اردشير دوم پادشاه هخامنشي است. اردشير دوم كسي است كه پرستش آناهيتا را در شاهنشاهي ايران، رواج داد. اين پرستش تا زمان ساسانيان نيز ادامه داشت.
پس تاكنون ساسانيان از دو يا سه پادشاه هخامنشي در آثار خود ياد كرده اند كه تا حدودي به اين معني است كه ساسانيان، هخامنشيان را به ياد داشته اند.
دوم: سنت شفاهي. در زمان هخامنشيان و پس از آن اشكانيان، سنت شفاهي و سينه به سينه رواج بسيار داشته است. شفاهي بودن بخشي از تاريخ ايران، اين تاريخ را آسيب پذير كرده است. در منابع آمده است كه خنياگران اشكاني، قصه پادشاهان اشكاني و هخامنشي را به صورت شعر در كوچه و برزن ها مي خواندند. اين سنت تا زمان ساسانيان رواج داشته است. به اين ترتيب يعني بخشي از تاريخ هخامنشيان، به صورت نقل قول شفاهي در اذهان مردم تا روزگار ساسانيان باقي مانده بود.
سوم: منابع غير ديني ساساني و غير ساساني. در منابعي چون منابع يهودي يا متوني چون متن پهلوي «شهرستان هاي ايرانشهر» از چندين شاه و شاهزاده ايراني ياد شده است كه با شاهزادگان يهودي ازدواج كرده اند. يعني در اين منابع آمده است كه ايرانيان با يهوديان زمان خود، ارتباط خوبي داشته اند. مثلا مادر بهرام گور، دختر «رسكالوت» پادشاه يهود، شي شين دخت بوده است. اين امر به طور غير مستقيم نشان مي دهد كه ساسانيان از هخامنشيان آگاهي داشته اند، زيرا يهوديان در منابع مكتوب خود بسيار از هخامنشيان ياد كرده اند.
چهارم: تبديل تاريخ نگاري واقعي به تاريخ نويسي مذهبي: به دليل قدرت پيشوايان مذهبي زرتشتي، اسلاف ساسانيان كه زرتشتي مذهب بودند به كيانيان كه در زمان آخرين پادشاهي آنان زرتشت ظهور مي كند، باز مي گردد نه به هخامنشيان كه زرتشتي نبودند. در حقيقت كتاب آسماني اوستا، هيچ خاطره اي از هخامنشيان ندارد. نمونه هاي اين تاثير مستقيم مذهب در حقايق تاريخي ساساني در جاهاي ديگر نيز ديده مي شود. به اين ترتيب، خاطرات ساسانيان از گذشته، زرتشتي زده مي شود و رسما ياد و خاطره هخامنشيان، انكار مي شود.

.....

جلیل عرفان منش در کتاب حیات فرهنگی ایرانیان در ابن باره نوشته است :

یکی از دلایل انتقال نیافتن تاریخ سلسله پادشاهی هخامنشیان، تغییر و تحولاتی بود که در زبان و خط ایجاد شده بود. ترویج خط و فرهنگ یونان در دوران سلوکیان و جانشینان اسکندر در ایران، و رواج چند خط و دگرگونی آن از دوران اشکانیان به بعد، در انتقال نیافتن تاریخ هخامنشیان به دوران بعدی سهم داشت.برای نمونه در عهد اشکانی هفتاد کتاب و آثار متعدد وجود داشته که به دلیل تغییر و تحول در خط و زبان و همچنین تنوع خطوط به زمان های بعدی منتقل نشده است. مؤلف ناشناخته مجمل التواريخ والقصص از میان این هفتاد کتاب، تنها نام چهار کتاب را که باقی مانده است بر می شمارد از جمله: کتاب سندباد، کتاب يوسيفياس و کتاب سیماس. به گفته محمد تقی بهار در کتاب ترجمه چند متن پهلوی، خط و زبان رسمی در این دوره همان خط و زبان پهلوی است که برای تفکیک از پهلوی قدیم، آن را «پهلوی جنوبی» می نامند. خط پهلوی جنوبی از الفبای آرامی گرفته شده و با خط پهلوی شمالی» متفاوت بوده است.

برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید پژوهش " آیا ساسانیان وارثان هخامنشیان بودند؟" نوشته ی احسان یارشاطر را بخوانید . برای خوانش گزینه ی زیر را بفشارید :

 

در همین زمینه

دیدگاه‌ها  

-41 # میلاد 1391-08-07 06:17
کتیبه سازی شده. تاریخ سازه شده. همیطور که در تخت جمشید برای هخامنشیان کتیبه نویسی و تاریخ سازی شده
پاسخ دادن
+28 # saman 1392-05-09 01:20
میلاد تو یک چیزی شنیدی هی چشم بسته تکرار میکنی عین ادمی که سرش رو بذار دیوار فشار بده...
پاسخ دادن
+15 # p 1392-05-09 14:03
پس چرا اسکندر و جنگش با دارا فراموش نشده؟
پاسخ دادن
+11 # علی 1392-05-09 14:45
از آنجا که ساسانیان حکومتی مذهبی بوده تحلیل ارایه شده صحیح به نظر میرسد .
پاسخ دادن
-24 # shawn 1392-05-09 16:27
تمام توجیه و ماله کشی است و متاسفانه نمی خواهیم قبول کنیم که در زمینه علمی و نوشتاری و شخصیت فنی و علمی و ادیب هیچ بوده و قابل مقایسه با رومیها و یونانیها و مصریها و حتی جندی شاپور خود را مدیون هندیها هستیم
پاسخ دادن
+3 # استان فارسي 1392-05-09 17:23
ياداوري اهورامزدا در سنگ نوشته هاي هخامنشي در بيستون و مرغاب و تخت جمشيد و نقش رستم و سوئز و ... دليل بر زرتشتي بودن انهاست اما همانگونه كه در زمان هخامنشيان خط نوشتاري اداري ارامي بوده است نه ميخي خاص دربار ، دين نيز از سياست جدا بوده است و پادشاهان هخامنشي به همه ي اديان احترام مي گذاشتند و همه را به رسميت مي شناختند ! شايد بدين دليل بود كه توانستند در سايه احترام به ساير اديان و ملل چنين امپراطوري بزرگي را پايه گذاري كنند و همچنين اين مهم در فتح بابل به وسيله ي كورش بزرگ ديده مي شود كه او چگونه از ساير اديان پشتباني مي كرد و احترام مي گذاشت . نبايد همچنين واژي هخامنش خود بيانگر نزديكي اين خاندان به ايين زرتشتي باشد كه از ديرباز همانند اشكانيان و ساسانيان كه بانيانشان به گونه ايي با بزرگان ايين زرتشت پيوند ناگسستني داشتند و همگي وامداران اتشكده هاي بزرگي در پارس و ... بودند هخامنشيان نيز به احتمال بسيار زيادي از اين قاعده مستثني نبوده اند و شايد همين وابستگي هاي ديني يكي از شرايط حكومت و جلب اكثريت مردم به شاهان و مشروعيت دادن به حكومت آنان بوده است !
پاسخ دادن
+8 # p 1392-05-09 19:29
؛اما در متون بر جاي مانده از ساسانيان، هيچ يادآوري دقيق و واضحي از هخامنشيان به ثبت نرسيده است؛ ممکن است بفرمایید این متون چه هستند؟ به جز متن اردشیر بابکان؟ اصلا مگر چقدر آثار نوشتاری باقی مانده که انتظار دارید از هخامنشیان گفته باشند؟‌
کاش دوستانی که به کامنت منفی دادند حداقل جوابی هم می دادند که چرا اسکندر مقدونی و جنگ مشهورش نه تنها فراموش نشده بلکه ورد زبان بوده. چطور می شود اسکندر را به یاد داشت و هخامنشیان را نه؟
پاسخ دادن
-4 # ایران ذوست 1392-05-09 19:36
گفتاورد از p:
پس چرا اسکندر و جنگش با دارا فراموش نشده؟


دوست عزیز منظور از متن های زمان ساسانیان. خدای نامه ها و شاهنامه ها و کارنامه اردشیر بابکان و بسیاری متن دیگر است . البته توی همین سایت نوشته که در شاهنامه اسم هخامنشیان هست . دراباره اینکه چرا جنگ اسکندر مونده بد نیست بدونید که خود اسکندر کلی از مدارک و نوشته ها و کلا تاریخ هخامنشیان رو از بین برد . جنگ اسکندر رو هم خود یونانیها بزرگ کردن و نوشتن و در ایران هم به تقلید از یونانیا یک یکتاب اسکندر نامه نوشته شد .
پاسخ دادن
-20 # ساوالان 1394-05-21 18:34
اسکندر به فرض شما کتب هخامنشیان را از بین برد, این همه سنگنبشته هخامنشیان از کجا آمده اند؟ اگر بوده باشند, پس در دوره ساسانیان هم بوده اند. در 500 سال دوره ساسانی به فکر کسی نیفتاد, اینها دیگر چه هستند؟ حقیقت این است هخامنشیانی وجود نداشته است.
پاسخ دادن
+3 # سينا 1401-08-13 11:00
دلیل ساده ای داره، پس از سلوکیان و غلبه فرهنگ و خط یونانی و همچنین 471 سال دوره اشکانیان، مردم عصر ساسانیان خط میخی هخامنشیان را بلد نبودند بخوانند. خط میخی در تقریبا یکصد سال اخیر با علم رمزنگاری مدرن بازخوانی شد.
پاسخ دادن
+2 # ایرانی 1394-08-07 14:00
گفتاورد از p:
پس چرا اسکندر و جنگش با دارا فراموش نشده؟

ایشان دارن میگن ساسانیان آگاهانه فراموش کردن
پاسخ دادن
+6 # ایراندوست 1395-10-18 18:06
بنابر اسناد و نوشته های معتبر تاریخی هخامنشیان قطعا وحود داشته اند.آنها صاحب بزرگترین امپراطوری جهان در زمان خود بوده اند. اما متاسفانه برخی با اغراض خاص وجود آنها را نفی می کنند، و این نمیتواند خدشه ای بر شکوهمندی هخامنشیان کوروش و داریوش بزرگ وارد کند.
پاسخ دادن
+1 # محمد-دانشجوی تاریخ 1395-11-04 00:06
سلام و درود
اول اینکه خواهشمندم مقاله آقای یارشاطر در این زمینه رو هم در سایت قرار دهید . چون درباره این مقاله جسته و گریخته چیزهایی شنیدم اما هنوز نخوندمش.خیلیییی مشتاقم بدونم دلایل و براهین خودش رو بر چه پایه ای استوار کرده.
دوم اینکه باید در نظر داشت که هر گونه اظهار نظر در این مورد نمیتونه قطعیت تام و تمام داشته باشه و طرفداران هر دو نظریه (فراموشی آگانه یا ناآگاهنه هخامنشیان در دوره های بعد) هر چقدر هم که تلاش و کوشش برای اثبات مدعای خودشون بیارن به راحتی قابل نقد هستند.
فقط برای نمونه سومین دلیل دکتر دریایی که به ظاهرا متقن ترین دلیل هم میتونه باشه رو میشه خیلی راحت مردود کرد.
در دوره پس از انقراض ساسانیان هم تورات در میان اهل علم کتاب شناخته شده ای بوده و حتی ابوریحان بیرونی هم اشاره هایی به تاریخ ایران پیش از اسلام بر مبنای تورات میکنه اما مشخصه که چون منابع اصلیش مثل همه مورخین پس از اسلام(و احتمالا اواخر اشکانی و ساسانیان) داستانهای نیمه تاریخی نیمه افسانه ای دوره اشکانیان و ساسانیان بوده وبه منبع اصلی تاریخ هخامنشیان(تواریخ هرودت و همینطور متن کتیبه های هخامنشی)دسترسی نداشته و اصولا آگاهی بسیار بسیار مختصری نسبت به منابع یونانی و رومی داشته روایت تورات به دلیل منحصر به فرد بودنش نمیتونسته براش قابل قبول باشه... به همین راحتی یکی از براهین تورج دریایی رد میشه.
تازه ابوریحان از معدود علمایی هست که به روایات حماسی نگاه تاریخی نداره و مثلا خیلی سعی میکنه با دلیل برهان فاصله زمانی مرگ اسکندر تا ظهور اردشیز بابکان رو کشف کنه.
همین ابوریحان چند فهرست بر مبنای کتب و روایات تاریخی مختلف از پادشاهان ایران باستان ارائه میده که اسم کوروش و کمبوجیه رو هم در بعضی از فهارس ذکر میکنه...پس صرفا اشاره به نام پادشاهان هخامنشی هم نمیتونه دلیلی باشه بر آگاهی از وجود سلسله هخامنشیان.
در آخر باید به دوستانی که خوره توهم به جونشون افتاده و خیالبافی های خنده دار چند فروند بیسواد در انکار تاریخ ایران باستان ، ذهنشون رو به خود مشغول کرده توصیه کنم عمر عزیزشون رو با این خیالبافی های پرت و پلا که کوچکترین پایه علمی نداره تلف نکنند.
بدرود.
پاسخ دادن
0 # @سرپرست دیدگاه ها 1395-11-04 19:35
گفتاورد از محمد-دانشجوی تاریخ:
سلام و درود
اول اینکه خواهشمندم مقاله آقای یارشاطر در این زمینه رو هم در سایت قرار دهید . چون درباره این مقاله جسته و گریخته چیزهایی شنیدم اما هنوز نخوندمش.خیلیییی مشتاقم بدونم دلایل و براهین خودش رو بر چه پایه ای استوار کرده.
دوم اینکه باید در نظر داشت که هر گونه اظهار نظر در این مورد نمیتونه قطعیت تام و تمام داشته باشه و طرفداران هر دو نظریه (فراموشی آگانه یا ناآگاهنه هخامنشیان در دوره های بعد) هر چقدر هم که تلاش و کوشش برای اثبات مدعای خودشون بیارن به راحتی قابل نقد هستند.
فقط برای نمونه سومین دلیل دکتر دریایی که به ظاهرا متقن ترین دلیل هم میتونه باشه رو میشه خیلی راحت مردود کرد.
در دوره پس از انقراض ساسانیان هم تورات در میان اهل علم کتاب شناخته شده ای بوده و حتی ابوریحان بیرونی هم اشاره هایی به تاریخ ایران پیش از اسلام بر مبنای تورات میکنه اما مشخصه که چون منابع اصلیش مثل همه مورخین پس از اسلام(و احتمالا اواخر اشکانی و ساسانیان) داستانهای نیمه تاریخی نیمه افسانه ای دوره اشکانیان و ساسانیان بوده وبه منبع اصلی تاریخ هخامنشیان(تواریخ هرودت و همینطور متن کتیبه های هخامنشی)دسترسی نداشته و اصولا آگاهی بسیار بسیار مختصری نسبت به منابع یونانی و رومی داشته روایت تورات به دلیل منحصر به فرد بودنش نمیتونسته براش قابل قبول باشه... به همین راحتی یکی از براهین تورج دریایی رد میشه.
تازه ابوریحان از معدود علمایی هست که به روایات حماسی نگاه تاریخی نداره و مثلا خیلی سعی میکنه با دلیل برهان فاصله زمانی مرگ اسکندر تا ظهور اردشیز بابکان رو کشف کنه.
همین ابوریحان چند فهرست بر مبنای کتب و روایات تاریخی مختلف از پادشاهان ایران باستان ارائه میده که اسم کوروش و کمبوجیه رو هم در بعضی از فهارس ذکر میکنه...پس صرفا اشاره به نام پادشاهان هخامنشی هم نمیتونه دلیلی باشه بر آگاهی از وجود سلسله هخامنشیان.
در آخر باید به دوستانی که خوره توهم به جونشون افتاده و خیالبافی های خنده دار چند فروند بیسواد در انکار تاریخ ایران باستان ، ذهنشون رو به خود مشغول کرده توصیه کنم عمر عزیزشون رو با این خیالبافی های پرت و پلا که کوچکترین پایه علمی نداره تلف نکنند.
بدرود.

درود بر شما
پژوهش آقای یارشاطر به جستار افزوده شد.
با سپاس از پیشنهاد شما
پاسخ دادن
-3 # مهدی 1399-01-15 00:20
به دلایل متعددی میشه نشون داد که هخامنشی ها زردشتی نبودند در تمام کتیبه های باقی مونده از اونها نه چیزی درباره آتش و آتشگده ذکر شده نه درباره پیامبری به نام زردشت حتی تورات هم که بعضی اقدامات کوروش و داریوش را پوشش داده هیچ اشاره ای به این مسئله نکرده حتی یونانی ها که تاریخ اون موقع را ثبت کردند چنین حرفی نزدند و شواهد دیگه هم هست از جمله اینکه برخلاف ساسانی ها که حتی یک قبر مشخص ندارند و بر اساس سنت زردشتی براشون مراسم گرفتند گور اغلب شاهان هخامنشی مشخصه دوستان تنها به اهورا مزدا اشاره کردند البته که اینها اهورا مزدا را قبول داشتند ولی زردشتی نبودند همچنان که عربها هم الله را قبل از اسلام قبول داشتند . اما در مورد دوم ارتباط ساسانی ها با هخامنشی ها فکر می کنم ساسانی ها حداقل مقداری از هخامنشی ها می دونستند در اطراف مقبره های نقش رستم و حتی در اطراف پرسپولیس کتیبه های پهلوی پیدا شده ، اونها دستکم می دونستند که اسکندری اومده و رفته و همچنین کتابهای تورات و تاریخ های باقی مانده همچین سلسله ای را می شناختند اما قادر به خوندن کتیبه های میخی نبودند ، هیچ کس دیگر هم در دنیا این قدرت را نداشت ، اما اینکه چرا خیلی دنبال تاریخ هخامنشی ها نرفتند باید بیشتر دلایل مذهبی داشته باشه و یک مقداری هم اینکه آگاهی منسجم نداشتند
پاسخ دادن
0 # امیر 1399-12-08 12:03
سلام
ایا این درسته که ساسانیان زمانی هم مرز هخامنشیان می‌شن
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML