مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

کارهای امیرکبیر برای پیشگیری از باژگیری و تبهکاری در کشور

امیر برای مبارزه با فساد از دو راه اقدام کرد، یکی این بود که امیر می دانست که بهترین راه مبارزه با فساد بهبود بخشیدن و تعدیل زندگی مادی مردم است. بنابراین سعی کلی و عمومی امیر آن بود که سطح زندگی مردم بالا بیاید و از برکت بی نیازی و تامین احتیاجات اولیه کسی در مقام دزدی و سوء استفاده برنیاید و در مرحله دوم امیر که خود مردی پاکدامن و شریف بود کلیه عناصر فاسد و رشوه گیر را مورد بازخواست و تعقیب شدید قرار داد.

 

http://www.mehremihan.ir/images/POSTPIC2/amirkabir1.jpg

واتسون در وصف او می نویسد:

«میرزا تقی خان بر آن شد که نیکبختی مادی مردم را فراهم کند و تمایلات نکوهیده آنان را مهار گرداند. این وزیر هدفی از آن هم عالیتر داشت. هر آینه تدابیرش استمرار می یافت، در اخلاق و کردار ایرانیان تغییری اساسی و ریشه دار، تحقق می پذیرفت. ))

رشوه خواری به مفهوم کلی شامل پیشکش، مداخلی، سیورسات و جعاله می گردید. وزیران و بزرگان قوم پیشکش لشکریان سیورسات می بردند و جماعتی کلاه شرعی بر سرش نهاده، جعاله اش می گفتند. مجموع آنها به یک نقطه می رسید که دزدی طیفه حاکم باشد از جیب مردم و زیان آن بیش از همه گریبان طبقه رعیت و کسبه و افراد خرده پا را می گرفت.

در این باره واتسون حرفی دارد که به خواندن می ارزد:
از مجموع خصیصه هائی که در خوی ایرانیان نمو یافته بعد از غرور توخالی زیادی که دارند، شوق دائمی آنان است به سودجویی نامشروع، لفظ «مداخلی» که معادل آن را در فرهنگ انگلیسی نمیتوان یافت به گوش ایرانیان بس دلپذیر است. و لطف آن را کمتر اروپائی درمییابد. مداخل اطلاق می شود، به هر چه که می توان به رشوه و فریب و زورستانی و از هر راه نادرست دیگری بدست آورد و آنچه مردم ایران به دنبالش می روند، همان مداخل است نه مواجب. مواجب سرراست میدان تجلی استعداد های ایرانی نیست. آن استعدادهای فراوان در ریاکاری و تقلب و اجحاف و تملق گوئی و فروتنی چاپلوسانه ظهور دارند. از این رو، شغلی که فقط حقوق خوبی داشته باشد و مجال مداخل را ندهد، حرفه ای است بی مقدار.»
به دنبال آن همت امیر را در برانداختن رشوه خواری می ستاید:
امیرنظام بکلی، فوق آن بود که کسی بتواند او را به رشوه بفریبد. مصمم گشت آن نظام رشوه خواری را که از 6 جهت احاطه اش کرده بود براندازد.
باز می نویسد:
«در نظر ایرانیان فوق العاده ترین و شگفت انگیزترین خصوصیت اخلاقی امیر همان فسادناپذیری مطلق وی بود.»... وسواس او در درستی به حدی بود که از هدیه و ارمغان هم بدش می آمد و رسم مژدگانی و انعام دادن را هم منسوخ ساخت... امیر با دو حربهٔ کاری به پیکار برخاست، یکی با درستی و پاکدامنی خود که قانون اعدام رشوه خواری را نهاد. و دیگر با سیاست سختی که به قانونش نیروی اجرائی بخشید.
اساساً نظم میرزا تقی خانی آفریده همین دو عامل بود. یعنی وضع قانون و ضمانت اجرای آن، به تعبیر آن زمان پایه کار را بر «عدالت و سیاست» گذارد. اما پیش از آن... این قاعده را جاری ساخت که مواجب دیوانی و سپاهی بی کم و کاست سر هر ماه برسد. به این معنی پی برده بود که فقر از عناصر فلسفه «مداخلی» و یکی از انگیزه های نادرستی است. سرباز نیمه گرسنه و دیوانی مواجب نرسیده قانون چرا بشناسد؟ اما چون مواجبها به موقع پرداخت شد، رشوه گیری و به زورستانی دیگر موجه نمی توانست بشمار آید. پس به دنبال آن فرمان دولت به حکام ولایات و مباشران مالیه و سرکردگان لشکر صادر گشت که آئین رشوه و سیورسات در مملکت منسوخ است... حتی ملای رشوه خواری را از کسوت روحانی بيرون کرده و کلاه بر سرش گذاشتند...

پالمرستون به وزیر مختار خود دستور داد: «مراتب تهنیت مرا در برانداختن آثین سیورسات به اطلاع امیرنظام برسانید. این اصلاح خردمندانه و عادلانه خدمتی به تنظيمات دولتی ایران خواهد بود. امیر برای بیداری و آگاهی مردم از قوانین و مقررات دولتی مسائل و وقایع مهم را در روزنامه وقایع اتفاقیه منعکس می نمود تا خلق بدانند که نابکار به کیفر می رسد. و درستکار پاداش مییابد.
«این نظم تازه میرزا تقی خان در ابطال قانون مداخلی و سیور اسات پس از عزلش از صدارت مایه ایراد گشت در انتقاد از سیاست امیر در روزنامه نوشتند:
«از حق نوکر دولت کم می کرد و بر طریق بدعت بر رعیت می افزود...».

امیرکبیر سعی میکرد که دیوانیان و کارمندان دولت را به پاکدامنی و وظیفه شناسی آشنا و مانوس سازد. او مانند هاسمن (Hausman) دانشمند و شاعر انگلیسی معتقد بود که «صحت عمل)) وظيفه است نه فضيلت.
امیرکبیر نه تنها با رشوه خواری بلکه با انعام گرفتن و انعام دادن نیز مخالف بود. بطوریکه آقای مهندس عبدالرزاقخان از قول مرحوم جعفر قلی خان نیرالملک پسر مرحوم رضا قلیخان هدایت نقل می کند مابین امیرکبیر و مرحوم هدایت به علت ماموریتی که امیرکبیر در اوان صدارت خود به هدایت داد و او از قبول آن استنکاف کرده بود صفائی وجود نداشت. بهمین علت مرحوم هدایت مدتها خانه نشین بود و به سختی و پریشانی روزگار می گذاشت... روزی صبح نوکر او گفت که برای تهیه خوراکی امروز پولی در دست ندارد و نمی داند که از چه محل مخارج روزانه را تامین کند.
مرحوم هدایت به او میگوید که این سرغلیون نقره را به بازار ببر و بفروش و با آن ترتیب حوایج شام و نهار را بده... هدایت در همان حین که در تحیر و پریشانی غرقه بود مطلع می شود که ماموری از جانب امیرکبیر به احضار او آمده است. هدایت بشتاب و با اضطراب تمام خود را به حضور امیرکبیر می رساند و امیر را در اطاقی نشسته به غلیون کشیدن مشغول می بیند همینکه چشم امیر به هدایت می افتد او را به نشستن تکلیف می کند.
مرحوم هدایت نقل کرده بود که از این تکلیف امیر فهمیدم که او برخلاف تصور با من بر سر رضاست... بعد از لحظه ای امیر به من گفت که آیا برای ماموریتی به خوارزم حاضر هستی یا نه ؟ با تامل گفتم آری. گفت پس برو و تهیه سفر خود را ببین وقتی که دستور سفر می رسد به خارج شهر نقل مکان کن... آشفته و نگران به جانب خانه آمدم. همینکه به منزل رسیدم دو نفر مأمور را دیدم که هریک دو کیسه سر به مهر زیر دو بغل به خانه من رسیده اند و می گویند این مال را که جمع آن دو هزار تومان اشرفی است امیر برای تهیه اسباب سفر و مخارج راه شما فرستاده است و از من مطالبه رسید کردند. رسید را نوشتم و دادم ولی هر قدر خواستم که از آن پول چیزی به ایشان انعام دهم، قبول نکردند و گفتند که اگر امیر بفهمد پوست از سر ما خواهد کند. گفتم در اینجا کسی نیست که به امیر خبر دهد گفتند که این دیوارها به امیر خبر خواهند برد. انعام را نگرفته و با رسید رفتند. عین همین تقریر را با کمی اختلاف آقای حاج مخبرالسلطنه از قول مرحوم والد خود برای آقای دکتر غنی نقل کرده اند.

دادن رشوه و پیشکش در ایران تا قبل از مشروطیت عملی عادی و معمولی بود و حتی مردان پاکدامن و صدیقی چون امیر نظام گروسی از دادن پیشکش و تعارف و گرفتن هدیه و تعارف خودداری نمی کردند چنانکه امیرنظام ضمن نامه ای به ولیعهد می نویسد:
«... با کمال شرمساری یک راس اسب عربی و پانصد تومان وجه تصدق تقدیم نموده، استدعا می نمایم که به قبول این پیشکش ناقابل چاکر خود را قرین مفاخرت فرمایید.زیاده جسارتست. »

کنت دوگوبینو که در زمان ناصرالدین شاه به ایران آمده است ضمن نامه مورخه ۲۰/ سپتامبر /۱۸۵۸ که خطاب به دوست خود توکویل نوشته به خوبی نشان می دهد که ایرانیان (مخصوصاً زمامداران آنها) چگونه از حقایق و واقعیات با خود فریبی و دروغگویی فرار می کنند. گوبینو مینویسد که در روز عید نوروز در حالیکه تمام رجال و شخصیتهای مملکتی به سلام آمده اند «... یک مذاکره خصوصی بین شاه و نخست وزیر که نماینده ملت است آغاز می گردد. شاه سؤال می کند که اوضاع و احوال چطور است؟ البته نخست وزیر جواب می گوید:
همه چیز به نحوی که بهتر از آن ممکن نیست، جریان دارد.
شاه می گوید معهذا ما شنیده ایم که در سال اخیر، وبا باعث مرگ بسیاری از مردم شده است. وزیر جواب می دهد: اغراق گفته اند. به برکت بخت و اقبال شاه بیماری تلفات مختصری داشته است. بالاخره شاه سؤال می کند وضع آذوقه چطور است؟ آیا نرخها ارزان و مناسب است ؟
وزیر در جواب می گوید: به برکت اقبال شاه وضع بهتر از این نمی شود...».

....................

تاریخ اجتماعی ایران – مرتضی راوندی – دفتر ششم

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML