مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

اسماعیلیان بهشت را در ایران بازسازی کردند

تاریخ ایران زمین سرشار از شگفتیهاست . رویدادهایی که هر خواننده ای را شگفت زده می کند و به سوی خود می کشاند . از این روی اگر به ما بگویند بهشت برین روزگاری بر روی کره ی زمین و در ایران زمین بازسازی شده است ، نباید بیش از اندازه شگفت زده شویم . چند و چون ساخت این بهشت و چگونگی درون شدن به این بهشت بنا بر یک گزارش تاریخی آورده می شود.

ترتيب ورود فداييان اسماعیلی به خدمت

ماركوپولو كمى بعد از سقوط قلعه الموت به دست هولاكوخان، در سال ١٢٥٢ ميلادى شرحى جالب و واضح مربوط به آيين ورود فداييان به خدمت نوشته است، كه ما در اينجا به نقل آن مى پردازيم:

(آن پيرمرد را به زبان خود علاءالدين مى ناميدند)، وى دره ميان دو كوه را از دو سو مسدود ساخته و آن را به باغى بس بزرگ و زيبا مبدل كرده بود كه پر از ميوه هاى گوناگون بود و هيچ كس مانند و نظيرش را نمى شناخت. در اين باغ قصرها و كوشك هاى رفيع به شيوه اى بديع بناشده بود كه بهتر از آن در خيال صورت پذير نيست، ديوارها و سقف ها با آب زر و نقوش دل انگيز زينت يافته بود. چشمه هايى در آنجا پر از آب و شير و شراب و شهد روا بود و گروه زنان و دختران بس جميل كه سازهاى گوناگون مى نواختند و نغمه هاي شيرين مى سرودند و با دل انگيزترين حركات دست افشانى و پاى كوبى مى كردند در هر كنار ديده مى شد، اين ها همه از آن روى بود كه (پيرمرد) مى خواست كه پيروانش آن جايگاه را بهشت موعود و فرودس برين بپندارند، از آن رو كوشيده بود تا آن را بر وفق وصفى كه محمد (ص) از بهشت كرده بود بيارايد، يعنى باغى زيبا بسازد كه در آن جوى هاى شير و شراب و شهد و آب از هر سو روان باشد و زنان و دختران بسيار در هر طرف بخرامند و ساكنان بهشت وى از همه اسباب عشرت بهره وافى برند. شك نيست كه مردمان آن سرزمين آن باغ را بهشت راستين مى پنداشتند.

هيچكس را حق آن نبود كه بدان باغ درآيد. مگر كسانى كه بدانجا مى رفتند تا در صف فداييان شيخ درآيند. بر مدخل باغ دژى سخت استوار بنا شده بود مه در برابر همه جهان پايدارى مى توانست كرد و سواى آن هيچ راه ديگرى به باغ نبود. پيرمرد جمعى از جوانان آن ملك را كه ميان دوازده تا بيست سال از عمرشان مى گذشت و شوق سپاهيگرى داشتند در دربار خود نگه داشته بود، و با آن داستان ها از بهشت مى گفت، چنان كه محمد (ص) به پيروان خود مى گفت و آن جوانان چنان بدو اعتقاد يافته بودند كه اعراب به محمد. سپس پيرمرد هربار چهار تا شش يا ده تن از آنان را پس از آن كه شربتى خاص (اين شربت محلولى از حشيش بوده كه آن را از شاهدانه مى گرفتند و از اين رو گاهى شيخ الجبل يا داعى را صاحب الحشيش ناميده اند) مى نوشيدند و به خوابى سنگين فرو مى رفتند، به درون باغ مى فرستاد، و جوانان چون چشم مى گشودند خود را در آنجا مى يافتند. اين گروه چون باغى بدان زيبايى و دل انگيزى مى ديدند گمان مى كردند كه به راستى در بهشت جاى گرفته اند و زنان و دختركان دلربا نيز در دلجويى و كام بخشى هيچ دريغ نمى داشتند، و سرانجام چنان مى شد كه جوانان هرچيز را مقتضى و مطلوب دوران جوانى است در آنجا مهيا مى ديدند، و هرگز نمى خواستند كه از آن خلد برين جدا شوند. آن امير كه ما او را (پيرمرد) ناميده اين دربار خود را چنان شكوهمند و پرجلال مى آراست كه جوانان ساده دل كوهستانى فارغ از هرگونه شك و شبهه او را پيغمبرى بزرگ مى دانستند. اين امير هرگاه مى خواست كه يكى از آن جوانان را به كارى خطير مامور سازد، فرمان مى داد تا در باغ همان شربت را به وى بنوشانند و در خواب به دربار بياورندش، جوان چون از خواب بر مى خاست خود را دور از بهشت در قصر مى ديد، و سخت اندوهگين مى گشت. سپس به حضور (پيرمرد) برده مى شد و در آنجا به گمان آن كه در برابر پيغمبر ايستاده است سر تعظيم فرود مى آورد. امير مى پرسيد از كجا مى آيى او در جواب مى گفت: از بهشت و آن درست بدانگونه است كه محمد در قرآن توصيف كرده است. شك نيست كه اين سخن در ديگر جوانانى كه در آنجا حاضر بودند و هنوز به بهشت راه نيافته بودند، سخت موثر مى افتاده، و شوق و آرزوى لذات بهشتى بر دلشان چيوه مى گشت. برو و فلان كس را بكش تا چون بازگشت فرشتگان من تو را به بهشت بازگردانند، و نيز اگر كشته شدى باز فرشتگان، تو را به بهشت خواهند رساند. (پيرمرد) بدين سان اعتقاد و ايمان آنان را به خود جلب كرده بود و هر فرمانى كه مى داد على رغم دشوارى ها و خطرات بزرگ به بهشت بازگردند، و پيرمرد هركس را كه مانع كار خويش مى ديد به دست اين جوانان از ميان بر مى داشت، و به سبب وحشت و هراسى كه در دل ها افكنده بود همه اميران نواحى ديگر باجگزارش شدند، تا از آشتى و دوستيش بهره ور باشند).

براستى بايد دانست كه فدائيان به ندرت بعد از انجام مأموريت محوله زنده مى ماندند، چه آنها كه خودشان را براى شهادت حاضر كرده بودند، مى كوشيدند تا مأموريت خود را به طور آشكار و به وضع حيرت انگيزى به انجام برسانند. حقيقتاً عقيده پيروان اين فرقه (اسماعيليان) به نعيم آخرتى كه به آنها وعده داده شده بود درجه اى بوده است كه مادرها وقتى كه مى ديدند فرزندانشان از مأموريتى كه از طرف شيخ الجبل به آنها محول شده بود، زنده برگشته اند ملول شده گريه مى كردند!

قهرمانان ملی ایران – عبدالرفیع حقیقت

رایانویس : ورجاوند

 بهشت

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML