مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

خسروپرویز و پاره کردن نامه ی پیامبر اسلام

در سال هفتم هجری پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) برای فراخواندن مردمان دیگر سرزمین ها به دین اسلام ، به پادشاهان و فرمانروایان سرزمین های گوناگون نامه نوشت و از آنان خواست تا زمینه را برای آشنایی مردمان کشورشان با دین اسلام فراهم کنند . یکی از این نامه ها به دست عبدالله بن حضافه سهمی سپرده شد و او روانه ی دربار شاهنشاهی ایران شد و در پیشگاه خسروپرویز  ساسانی ایستاد و نامه را گشود و به خواننده داد . خواننده چنین خواند :

" بسم الله الرحمن الرحیم "

من محمد رسول الله إلی کسری عظیم فارس، سلام علی من اتبع الهدی، وآمن بالله ورسوله، وشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له، وأن محمدا عبده ورسوله، وأدعوک بدعایة الله، فإنی أنا رسول الله إلی الناس کافة، لینذر من کان حیا ویحق القول علی الکافرین فأسلم تسلم، فإن أبیت فإن إثم المجوس علیک." »

بنام خداوند بخشنده ی مهربان

از محمد، فرستاده خدا، به خسرو، بزرگ ایران. درود بر آن کسی که راستی را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و فرستاده اش ایمان آورد و گواهی دهد که جز خدا معبودی نیست و همتا ندارد و یگانه است، و گواهی دهد که محمّد بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا می‌خوانم. فرستاده ی خدا برای همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی‌گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن تو است.

در بن مایه های تاریخی آمده است که خسرو پس از شنیدن درون مایه ی نامه بسیار خشمگین شد و نامه را از خواننده بستد و پاره کرد .

عبدالله بر اسب خود سوار شد و راه مدینه در پیش گرفت و داستان را برای پیامبر بازگو کرد.پیامبر از بی آزرمی پادشاه ایران سخت آزرده گردید، خشم در چهره اش پدیدار شد و او را این گونه نفرین کرد: اللهم مزّق ملكه يا مزّق الله ملكه كما مزّق كتابي  (بار خدایا رشته ی پادشاهی او را پاره کن).

خسرو پرویز در نامه ای به شاه یمن نوشت: دو تن از افسرانت را برای دستگیری این مرد روانه ی مدینه کن!. پیامبر در دیدار با آن دو افسر، آنان را به اسلام فراخواند و فردای روزی که با آنها دیدار داشت به آنان فرمود:«پروردگار جهان مرا آگاه ساخت که دیشب 7 ساعت پس از غروب، خسرو پرویز به دست پسرش شیرویه کشته شده و پسرش بر تخت پادشاهی نشسته است.» (شب سه شنبه دهم جمادی الاولی سال 7 هجری) .آن گاه پیامبر فرمود:«بروید این خبر را به گوش شاه یمن برسانید.»

پس از درستی پیشگویی پیامبر درباره ی خسروپرویز، باذان ، شاهِ یمن همراه با بسیاری از کارگزاران حکومتی اش اسلام آوردند و در نامه ای اسلام آوردن خود و بزرگان حکومتش را به پیامبر اعلام کردند.

به هر روی خسروپرویز یا از سر غرور یا از دست اعصاب ناراحتی که پس از شکست در جنگ  با رومیان داشت ، اشتباه بزرگی انجام داد. نخست اینکه در برابر یک فراخوان و گفتگوی دوستانه از خود خشم و درشتی نشان داد که زیبنده ی یک فرمانروا نیست . دوم اینکه با این کار زمینه را برای آغاز یک جنگ بزرگ و درپی آن شکست ایرانیان و از هم پاشیدن  خاندان ساسانی بوجود آورد .

اگر خسرو پرویز نامه را پاره نکرده بود و فرمان به دستگیری پیامبر نداده بود و بر عکس با نگاهی ژرف تر و پیگیری های بیشتر از درون مایه ی دین اسلام آگاهی یافته بود ، ( خواه بپذیرد و خواه نپذیرد )، دست کم اندکی از تیرگی های شخصیت خود را زدوده بود و چه بسا با پیگیری این داستان و آزاد اندیشی در رفتار خود ، به شاهی پسندیده نیز تبدیل می شد .

رفتار پرویز ، درست  مانند کاری بود که انوشیروان با مزدکیان کرد و درست برعکس کاری که گشتاسپ در برابر زرتشت کرد و اجازه داد دین و آیین خود را نمایان سازد ، خواه کسی بپذیرد و خواه نپذیرد .

ناگفته نماند امروزه شماری چند از پژوهندگان می کوشند نشان دهند که نامه ی پیامبر از سوی پرویز پاره نشده است و حتی پرویز پاسخ نامه را نیز نوشته است ! این پژوهندگان نامه ی موزه هانري فرعون بيروت را اصل نامه ی پیامبر می دانند و اعلام می کنند که اگر این نامه پاره شده بود ، چرا اکنون در دست است !؟

اما داده های تاریخی چیز دیگری را نشان می دهد . نخست اینکه اگر این نامه پاره نشده بود ، چرا پیامبر از دست پرویز ، خشمگین می شد و او را نفرین می کرد ؟ دو دیگر اینکه بکاربردن تعبير «مَزِّقَ» در نفرین پيامبر نشانه ی ديگري است بر اين كه خسروپرويز نامه پيامبر را پاره كرده بود بنابراین پیامبر از خداوند خواست تا همانگونه که پرویز نامه پیامبر را پاره کرد خداوند نیز رشته ی پادشاهی پرویز را پاره كند.

نامه پیامبر به خسروپرویز

............................................

بکوشش : مهدی زیدآبادی نژاد (گروه نویسندگان مهرمیهن)

بن مایه های نوشتار :

بحارالانوار – ج 20  - ص 389

تاریخ فرهنگ و تمدن ایران – عباس قدیانی – ص 36-37

دیدگاه‌ها  

+8 # بهمن 1394-01-30 14:39
به نظرم اصل این ماجرا از اساس ساخته قصه گویان است و پیامبر برای خسروپرویز نامه ای ننوشته است.پیامبر در زمان خسرو در سرزمین ایران،شخصیت ناشناخته ای بود و دلیلی ندارد که دو نفر که هیچ آشنایی با همدیگر و منطقه جغرافیایی شان ندارند با هم از طریق نامه مکاتبه کرده و از دین و آیین سخن برانند...
پاسخ دادن
+6 # رضا 1394-02-11 00:11
سلام دوست گرامی در باره این نامه حرفای بسیاری گفته میشود اینها همان دستان خیانت است چگونه وقتی نامه به هرقل رومی رسیداورا بوسید چگونه ممکن است از خود بپرسید چرا همه جای تاریخ به ضرر ایران است چگونه از رومیان چیزی گفته نشده است
پاسخ دادن
+5 # علی رضا 1394-02-17 20:18
اگر داستان این نامه واقعی باشد ،نامه مکتوب نبوده بلکه شفاهی بوده..هیچ نوشته ای از صدر اسلام وجود ندارد.اصلا در صدر اسلام عربی نقطه نداشته!
پاسخ دادن
+7 # علیخانی 1394-03-10 19:52
به نظر من اصلا نه نامه در کار بوده نه فرستاده.اصلا تا خسروپرویز زنده بود پیامبر مردمان عربستان را هم متحد نکرده بود چه برسه به پخش اسلام.
عمر برای کشورگشای به ایران به هم ریخته حمله کرد که مبادا ایران مجددا عراق را پس بگیرد.
پاسخ دادن
+2 # الف 1394-04-20 06:17
گفتاورد از علی رضا:
اگر داستان این نامه واقعی باشد ،نامه مکتوب نبوده بلکه شفاهی بوده..هیچ نوشته ای از صدر اسلام وجود ندارد.اصلا در صدر اسلام عربی نقطه نداشته!

نقطه نداشته
حرف که داشته!
پاسخ دادن
+2 # اریا 1396-08-19 01:08
من مطمئنم پیک نامه راداده دست سرباز گفته ازطرف محمد پیامبر خدا امدم سربازم یه نگاه به سر وضع پیک کرده دیده پا برهنه لباس پاره داره نامه را پاره کرده پرت داده
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML