رفتار شاه سیستان در برابر سپاه عرب

در کتاب حماسه ی کویر باستانی پاریزی آمده است :

در سیستان وضع برای عرب مساعد شد چنانکه :

شاه سیستان (که نامش گویا پرویز بوده است ) ، ایران بن رستم ابن آزاد خو بن بختیار و موبد موبدان را و بزرگان را پیش خواند ، و گفت : این کاری نیست که به روزی و سالی و به هزار بخواهد گذشت . و اندر کتابها پیداست ، و این دین و این روزگار تا زمان سالیان باشد ، و به کشتن و حرب ، این کار راست نیاید ، و کسی قضاء آسمانی نشاید گردانید ، تدبیر آن است که صلح کنیم . همه گفتند که صواب آید . پس رسول فرستاد که ما به حرب کردن عاجز نیستیم ، چه این ، شهر مردان و پهلوانان است ، اما با خدای تعالی حرب نتوان کرد . و شما سپاه خدایید . و ما را اندر کتابها درست است بیرون آمدن شما و آل محمد علیهم السلام . و این دولت دیر بباشد ، صواب صلح باشد تا این کشتن از هر دو گروه برخیزد . رسول پیغام بداد . ربیع ( بن زیاد حارثی، فرمانده ی سپاه عرب ) گفت از خرد چنین واجب کند که دهقان گوید ! و ما صلح ، دوست تر از حرب داریم ... و قرار داد برو که هر سال از سیستان هزار هزار درم بدهم خلیفه را ، و امسال هزار وصیف(غلام بچه ای که هنوز ریش در نیاورده) بخرم، و به دست هر یک جام زرین ، و بفرستم هدیه ، و عهدها بر این جمله بکردند ، و خط ها بدادند ...

باستانی این رفتارها را برای نگاه داشتن جاه و مقام می داند و اشاره می کند که اینگونه حاکمان برای از دست ندادن موقعیت خود، با دشمنان کنار می آمدند و کاری به منافع ملی و دفاع از کشور نداشته اند.

باستانی سپس ایراد می گیرد که کار شاه سیستان گونه ای از خیانت بوده است و او می بایست به جنگ تازیان می رفت . اما اگر از نگاهی دیگر بنگریم می بینیم که شاه سیستان در حالی که حکومت مرکزی از هم پاشیده و توان یاری گرفتن از این سو و آنسو برایش نمانده، چاره ای جز اینکار نداشته است و او با این کار از کشت و کشتار و خونریزی پیشگیری کرده است ، در حالی که اگر ایستادگی هم می کرد پس از چندی بی گمان شکست می خورد . او با این کار از درون شدن سپاه عرب به درون شهر پیشگیری کرد و با فرستادن پیشکش ها دست کم در آن هنگامه مانع از ویرانی شهر شد .

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه