مامون عباسی و یافتن آرامگاه انوشیروان

انوشیروان برای آرامگاه خود وصیتی کرده بود شگفت و کم مانند . وصیت او را فردوسی چنین گزارش کرده است :

چو من بگذرم زین جهان فراخ

برآورد باید مرا خوب کاخ

به جایی کزو دور باشد گذر

نپرد برو کرکس تیز پر

سرآورده بر چرخ گردون بلند

به بالا فزون باید از ده کمند

نبشته برو بارگاه مرا

بزرگان و جنگی سپاه مرا

وزان پس برآرید درگاه را

نباید که بیند کسی شاه را

دگرگون بود کار آن بارگاه

نیابد کسی نزد ما نیز راه

بناکتی می نویسد : مامون به راهنمایی پیرمردی به آرامگاه انوشیروان راه یافت که گویا از بغداد پنجاه فرسنگ فاصله داشت . رفتند و دخمه را دیدند و آثار عجیب که در آن بود ، مامون در حالی که این آیه می خواند : ان فی ذلک لعبره لاولی الابصار ، پیرمرد برای او کتیبه های بالای جسد را ترجمه کرد یک سطر این بود :

گیتی که یزدان کرد ، مرا چه خواهش ؟

عمر تمام نیست ، مرا چه خواهش ؟

گیتی جاوید نیست ، مرا چه رامش ؟

چه شاید کرد که نشاید دانست؟ (1)

برخورد مامون با جسد انوشیروان خیلی تامین برانگیز است و باید در کتاب ها به تفصیل خواند . تنها کاری که مامون کرد این بود که پلکان دخمه را خراب کرد تا دیگر کسی بدان راه نباید . درست کاری که خود انوشیروان خواسته بود !

.......................................................................

1 - عقیده من اینست که یک رباعی بوده به زبان پهلوی – از نوع رباعیات خیام 0 و هر چهار مصراع آن نیز قافیه داشته است . منتهی در ترجمه ، وزن و آهنگ ، و یکی از قافیه ها دگرگون شده ، مقصودم اینست که بگویم که رباعی (چاردانه) ریشه ی پیش از اسلام داشته است یعنی اگر همین عبارت آخر " نشاید دانست " را به عبارت مرا چه دانش ؟ تغییر دهیم ، با جابجا کردن همین کلمات موجود یک رباعی سرودست شکسته بدست می آید :

گیتی که خدای کرد ، کوشش چه مرا

عمری که تمام نیست ، خواهش چه مرا؟

گیتی که همیشه نیست ؟ رامش چه مرا؟

شاید که نه شاید است ، دانش چه مرا؟

رباعی از این بهتر می خواهید ؟ به صد تا رباعی قدس نخعی که به زبان ژاپنتی هم ترجمه شده است – برتری دارد !

......................

برگرفته از : حماسه کویر - باستانی پاریزی

گردآوری برای مهرمیهن : جواد نورمندی پور

نوشتن دیدگاه