جایگاه ورزش در میان ایرانیان باستان

مرتضی راوندی

( کتاب تاریخ اجتماعی ایران )

ورزش در ایران باستان

در ايران باستان، به سلامت بدن و فعاليتهاى ورزشى توجه بسيار میشد. در مذهب زرتشت براى توفيق در فعاليتهاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى، مردم را از تنبلى و تن آسايى برحذر داشته بودند.در دين زرتشت، ناخوشى منسوب به اهريمن است و به واسطه او، وارد تن و مايه اختلال مزاج مى شود، ازاينرو وظيفه هر ايرانى بود كه بر ضد اهريمن، كار و تلاش كند و تندرستى و سلامتى را در سايه سعى و عمل پايدار سازد. در اوستا، از خداوند، سلامتى و تندرستى و زورمندى خواسته شده، چنانكه مثلا در يشتها آمده است:

"بشود كه تو اى سروش مقدس زيبا، به مركبهاى ما قوت و به بدنهاى ما  صحت بخشى، تا بتوانيم دشمنان خود را از دور كشف نمائيم و هماوردان را رانده، دشمنان بدانديش كين توز را به يك ضربت شكست دهيم."

در كتاب دينكرد، ارتباط و وابستگى تن و روان، به اين نحو تصريح گرديده است: چون ما داراى جسم و روح هستيم، بايد قواى جسمانى و روحانى خود را حفظ و تقويت كنيم. اگر قواى روحانى ضعيف گردد، قواى جسمانى نيز نقصان پذيرد و اگر قواى جسمانى مختل شود، روح متأثر خواهد شد. پس بايد سعى كرد كه هردو، قوى و سالم بماند.

بنابراين نياكان ما، معتقد بودند كه عقل سالم در بدن سالم است و براى پرورش تن و تأمين سلامتى و ايجاد دلاورى و سلحشورى و جوانمردى، انواع ورزش را به اطفال طبقات ممتاز می آموختند.

در تاريخ آمده است كه چون فرورتيش از آشور شكست خورد، پسرش هووخشتر براى جبران شكست، چاره را در پرورش و تربيت سپاهيان چابكسوار می بیند و بدين منظور به اصلاح قشون و آموزش هرچه بيشتر سواركاران مى پردازد. هووخشتر کوشید كه جنگجويان خود را ورزيده تر و از ساز و برگ جنگى بهتر برخوردار كنند. پس از چندى با سواران چالاك و گستاخ و كمانداران ورزيده و نيزه وران زبردست آماده كارزار گرديد.

سواران ماهر و تيراندازان چيره دست در ايران كهن از منزلت اجتماعى والايى برخوردار بودند، از طرف ديگر استادان سوارى و تيراندازى، كودكان و نوجوانان را سوارى و تيراندازى مى آموختند و بدين وسيله سعى مى كردند، تجارب خود را كه ضامن استقلال كشورشان بود، به نسل آينده انتقال دهند. ايرانيان باستان، هدفشان از آموزش نيرومندى و بهداشت، علاوه بر تأمين سلامت جسم و روح، مهيا كردن سپاهيان ورزيده و آزموده براى حراست و دفاع از مرزوبوم ميهن بوده است ... اسب سوارى و تيراندازى و شكار در اين دوره به صورت يك نياز اجتماعى درآمده بود و به همين مناسبت ورزش، به خصوص فنون تيراندازى و سوارى بسيار مورد توجه بود.

كودكان را از سن پنج سالگى به تمرين وامى داشتند و نخست به آنها تيراندازى را به حالت پياده و اسب سوارى را جداگانه می آموختند، بعد از اينكه نوجوانان در سوارى و تيراندازى مهارت می يافتند، تيراندازى سواره را نيز تمرين مى كردند و آنقدر در تمرين به آنها سخت گيرى مى شد تا به صورت سواركاران و تيراندازان ورزيده و كارآزموده وارد اجتماع میشدند ... در سوارى، پارسها مانند يونانيها زين و ركاب به كار نمى بردند. بلكه در موقع سوار شدن، ماهرانه بر روى اسب مى پريدند ... روى اسب، راست مى نشستند به طوريكه دهانه اسب را كه در دست داشتند با نيمه تنه ايشان زاويه قائمه اى درست مى كرد.

درنتيجه تمرين، نوجوانان در فنون تيراندازى، شكار و اسب سوارى ماهر مى شدند، و منظور كلى و نهايى از اين تعليمات، تربيت جنگى بود درنتيجه اين روش تربيتى، سواران ايرانى چابك و استاد مى شدند و كارهاى سخت بر روى اسب، چه در جنگ و چه در شكارانجام می دادند.

شاهنشاهان ساسانى، آموزشگاههاى خاصى براى اطفال بزرگان و درباريان داير مى كردند و شخصا به امور اين آموزشگاهها، رسيدگى و نظارت مى كردند.

شاگردان آموزشگاه دربارى، وقتى تيراندازى را ياد می گرفتند، در ملازمت شاه به شكار  می رفتند  تا در ضمن تفريح، نيرومند و فداكار و دلير و با انضباط شوند و جنگ آزمايى و سلحشورى بياموزند. در جنگهاى هفتصد ساله بين ايران و روم (در عهد اشكانيان و ساسانيان) نخبه سپاه ايران، سواره نظام بود كه شجاعت و مهارت و تيراندازى آنان و رعب و هراسى كه در دل دشمن مى افكندند، زبانزد جهانيان بود.

پادشاهان ساسانى به تعليم و تربيت سواران توجه خاصى داشتند و متخصصينى به نام  (اندرزبد اسپوارگان) مامور پادگانهاى مختلف مى نمودند كه فنون سوارى و طرز استعمال اسلحه و شيوه هاى رزمى اين رسته را به افسران و افراد بياموزند.

در دين زرتشت هريك از انسانها بايد در مبارزه اى سهيم گردند كه نتيجه آن پيروزى نيكى در جهان است، وجود هر انسانى پرمعنى و بينهايت ارجمند است. هركس در طريق اهورامزدا قدم بردارد نيكوكار است، و هركس موانعى در اين راه ايجاد كند يا كاميابى راه حق را بتاخير اندازد، بدكار است. در دين زرتشت، مومن واقعى كسى است كه جسم خود را قوى سازد، و تعداد آفريدگان اهورامزدا را افزايش دهد، با زنى نيكونژاد و ديندار ازدواج كند و كودكانى قوى بار آورد، در اين مذهب، رياضت و محروميت از زندگى زناشوئى امرى بيهوده است .در آئين زرتشت با رهبانيت، انزوا و عقايدى كه با كار و كوشش سازگار نيست مبارزه شده است. در ونديداد، فرگرد سوم فقره 33 نوشته شده است،

آنكس كه سير غذا بخورد ، توانايى مى يابد كه عبادت بكند، زراعت نمايد و فرزندان بوجود آورد، جاندار از خوردن زنده مى ماند و از نخوردن مى ميرد.

بطوريكه از تعاليم و مندرجات شاهنامه و آثار و نوشته هاى هرودت و گزنفون و استرابون و ديگر اسناد يونانى برمى آيد ورزش و توجه به سلامتى از ديرباز مورد توجه ايرانيان بود.

مهمترين ورزشها عبارت بودند از: اسب سوارى، تيراندازى، شكار، چوگان بازى، زوبين اندازى، شنا و جز اينها.

شواهدى از شاهنامه:

چنين گفت با لشكر نامجوى 

كه ميدان شما را و چوگان و گوى

***

بفرمود تا تخت زرين نهند 

به ميدان پرخاش ژوبين نهند

هرودت مى نويسد : ايرانيان از پنج سالگى تا بيست سالگى به فرزندان خود، اسب سوارى و تيراندازى و راستگويى مى آموزند؛ و گزنفون در كورش نامه مى گويد: كودكان پارسى، از خردسالى، كمان كشيدن و تير انداختن مى آموزند و اين ورزش تا شانزده و هفده سالگى پايدار است.

فردوسى در شاهنامه در موارد مختلف، به ارزش نيرو و نتايج ورزش اشاره مى كند:

ز نيرو بود مرد را راستى

ز سستى كژى آيد و كاستى

به گفته ی فردوسى، در عهد اردشير اول، تعليم و تربيت نظامى و فراگرفتن فنون جنگى براى عموم طبقات ضرورى بوده است:

به درگاه چون گشت لشگر فزون 

فرستاد به هر سويى رهنمون

كه تا هركسى را كه دارد پسر 

نماند كه بالا كند بى هنر

سوارى بياموزد و رسم جنگ

به گرز و كمان و به تير خدنگ

چو كودك ز كوشش به نيرو شدى

بهر جستنى بر، بى آهو شدی

نوشتى عرض نام و ديوان اوى

بياراستى كاخ و ديوان اوى

چو جنگ آمدى نورسيده جوان

برفتى ز درگاه با پهلوان

در شاهنامه فردوسى، مكرر از مجالس بزم و ميدانهاى رزم و راه و رسم جنگاورى و پهلوانى، سخن به ميان آمده است:

تهمتن ببردش به زابلستان 

نشستنگهى ساخت در گلستان

سوارى و تير كمان و كمند

عنان و ركيب و چه و چون و چند

زداد و ز بيداد و تخت و كلاه 

سخن گفتن و رزم و راندن سپاه

نشستنگه و مجلس و ميگسار

همان باز و شاهين و يوز و شكار

هنرها بياموختش، سربه سر

بسى رنج برداشت، كامد ببر

به طوريكه از تاريخ كريستين سن پژوهنده دانماركى برمى آيد، طبقات ممتاز در ايران عهد ساسانيان، به امور تفننى و ذوقى توجه داشتند؛ در منابع مربوط به آن دوران درباره بهترين بازيها، از چتربازى، تيراندازى، طاس بازى، بندبازى، سپربازى، زين بازى، گوى بازى، ميل بازى، نيزه بازى، تيربازى، شمشيربازى، دشنه بازى، گرزبازى، شيشه بازى، كپى بازى، كرميل بازى و گهوار ه بازى سخن به ميان آمده است.

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه