مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

سرگرمی و تفریحات ایرانیان در زمان صفویان

دكتر احسان اشراقي
دانشكده ادبيات دانشگاه تهران
دوران صفويه را بايد دوره متحولي دروضع تفريحي مردم ايران دانست. درزماني كه مغول و تاتار و بازماندگان آنها براين سرزمين حكومت مي‌‌كرد درشرايط دشوار اجتماعي و نابسامانيهاي حاصله از تهاجمات و بحرانهاي اقتصادي و اجتماعي نظام ملوك‌الطوايفي مردم اين مرزوبوم فرصت آنرا نيافتند تا از مشكلات زندگي به دامن فراغ‌خاطر و عبش و سرور دست يابند و شايد بتوان گفت كه خانقاهها و حلقه‌هاي تصوف كه پناهگاهي براي افكار و انديشه‌هاي آزرده بودند همچون وسايلي براي فرار از مصائب زندگي و بي‌‌خبري از رنجهاي جهان باقي ماندند. با تشكيل حكومت صفوي  و تأمين وحدت سياسي و اجتماعي وبرچيده شدن حكومتهاي محلي فرصتي براي خودنمايي وتجلي پاره‌اي از رسوم و آداب ملي بدست آمد و رشد اقتصادي جامعه نيز باين تحول نوين كمك نمود. پادشاهان صفوي بجز شاه طهماسب و شاه سلطان حسين كه تعصب خاص درمذهب داشتند نسبت به برقراري اعياد و مراسم و سازمان دادن تفريحات عمومي و جشنها توجه خاصي داشتند. شهراصفهان پايتخت صفويه درآن روزگار مرگز اين جوش‌وخروشهاي تفريحي بود و بطوريكه سياحان اروپايي مينويسند انواع و اقسام تفريحات دراين شهر مردم را سرگرم ميساخته است. درتشكيلات اداري حكومت صفوي به مناصبي برميخوريم كه هريك بنحوي به يكقسمت از امور تفريحي و اعياد و مراسم بستگي داشته‌اند يكي از اين مقامات ناظر ناميده ميشد كه انجام كليه تشريفات مربوط به تفريحات عمومي يا درباري با نظر وي انجام مي‌گرفت مقام ديگر بيگلربيگي بوده است كه علاوه بر مسئوليت حفظ نظم عمومي بر مسابقات و بازيهاي سرگرم كننده مردم نظارت مي‌كرده است و صاحب منصب ديگري بنام مشعلدارباشي به تفريحاتي از قبيل خيمه‌شب‌بازي و حقه‌بازي و امور قمارخانه‌ها و نظاير آن رسيدگي مي‌كرد و هرگاه ترتيب جشن و سرور جنبه كاملاً دولتي داشت هزينه‌هاي لازم را مشرف يا مشرفان سركار خاصه تأمين مي‌كردند. اكنون آنچه ذيلاً بنظر خوانندگان گرامي ميرسد قسمتي است از تفريحات مفصل و متنوع دوران صفوي كه با رعايت اختصار بذكر آن مي‌پردازد:
آذين‌بندي و چراغاني
چراغان و آتش‌افروزي از رسوم بسيار كهن سرزمين ما است كه با آئين باستاني ايران ارتباطنزديك دارد. درزمان صفويه اين رسم بطرز باشكوهي احيا شد و صنعت آذين‌بندي و چراغاني بصورتي كاملاً ابتكاري و استثنائي رواج گرفت. معمولاً اين مراسم بمناسبت ورود پادشاه به يك شهر و يا دراعياد ملي و مذهبي انجام مي‌گرفت شاه‌عباس بزرگ باين مراسم بسيار علاقه‌مند بود و بدستور مستقيم او چندين‌بار بزرگترين مراسم چراغان و آتش‌بازي در اصفهان و بعضي ديگر از شهرها برپا ميشد. دركتاب نقاوه‌الآثار في ذكرالاخيار كه يكي از اسناد معتبر تاريخ صوفيه است شرح جالب و دقيق يكي از چراغان و آذين‌بنديهاي اصفهان چنين آمده است:
«….. مقارن وصول به قريه دولت‌آباد، حكم مطاع شرف نفاذ يافت كه پانزده هزار پياده با لباس الوان كه هر هزار نفر به لوني از لباس آراسته و تا درواز ه طوقچي يسال بسته دوصف بايستند و پياه‌هاي مذكور باين دستو كه مأمور بودند دو رويه ايستاده و تفنگها بردوش و كمان گوشها از بناگوش گذرانيده درغايت چستي و چالاكي و نهايت تندي و بي‌باكي همه پاتابهاي رنگين ابريشمين پيچيده و اتاقها از برهماي بر سرزده منديلهاي سر زر بر سر و قباهاي چسبان از اقمشه نفيسه دربر بوضعي كه چشم بزم‌آراي روزگار به اين آراستگي مجمعي نديده و گوش چهره‌گشاي و هر صورت‌نگار اين طرز صحبتي و ظهور اين طور صورتي در موضعي نشنيده و چون به ترتيبي و دستوري كه فرمان قضا جريان برطبق آن نفاذ يافته بود صفوف آراسته شد نواب والانژاد از موضع دولت‌آبادي پاي سعادت به ركاب حشمت درآورده بر سمند كامراني سوار شد و عنان توجه بجانب شهر انعطاف داد اكابر و اهالي و اعيان و اعالي از در دولت‌آبادي تا دروازه اقمشه الوان و البسه نفيسه بي‌حد و پايان برسم پاانداز بر زمين گستردند چنانچه درين سه فرسخ مسافت سم مركبي غبارآلود نشد و همچنين از دروازه تا دولتخانه نقش‌جهان، سراسر كوچه‌ها و بازارها و دروازه‌ها از اشياء غريبه غيرمكرر آراسته و تمامي راه را از مخملهاي فرنگ و ساير اقمشه رنگارنگ زيب و زينت دادند و آذيني بستند كه هرگز در مخيله صورت‌نگار خيال و در ضمير صاحبان عقل فعال، صورت اين نوع نقشبنديها خطور نكرده بود و چهره شواهد اين معني در مرات خورشيد صفات امكان نوع انساني پرتو نيفكنده. وهم درآن ايام فرح انجام كه فرمان مطاع به اجتماع پياده‌هاي مذكور شرف صدور يافت اشاره عاليه به اهتمام سرانجام اسباب و آلات و ادوات چراغان نفاذ پذيرفته درعرض دوسه‌ماهي از تمامي ممالك عراق و فارس ارباب حرفت و اصحاب صنعت و هنرمندان پاكيزه فطنت و مهندسان عالي فطرت در دارالملك عراق مجتمع گشته آنچه لازمه فكر زينت‌گر و اراده طبع دانشور ايشان بود بمنصه ظهور جلوه دادند و بقوت انافل چهره‌گشاي و قدرت فكرت عالم‌آراي نقاب از رخسار شواهد مخترعاتي كه تا غتيت در پرده خفا مستور بود و برمنظره ديده خيال صاحب كمال اين فن سحر مثال جلوه‌گر نشده بود گشادند و تمامي ديوارها و بناهاي عماراتي كه بر حواشي ميدان است، پست و بلند آنرا مساوي ساخته و سفيد كرده نقاشان بهزار قلم و مصوران صورت‌نگار ماني‌رقم، صور جميع مخلوقات عجيبه و موجودات غريبه برآن نقش كردند چنانچه هرصفحه ازآن صفحات نسخه عجائب‌المخلوقات بود و ازجمله مخترعات حيرت‌انگيز و مصنوعات فكرت‌آميز دوازده چرخ و برسر هر چرخ قريب هزار چراغ نصب كرده كه از روشن شدن يك چراغ و گردش چرخ تمامي چراغها برآن چرخ روشن مي‌گشت. ديگر آنكه در چهار زاويه ميدان درهر زاويه باغي طرح كرده ازهرچه در باغات كاينات باشد و آنچه لازمه گلستان و بوستانها بود از شكوفه و گلها و لاله‌ها وساير رياحين از بنفشه و نرگس و سوسن و غيره و از اشجار ميوه‌دار ور غير آن مثل بيد و چنار و عرعر و سرو و صنوبر و غيرذلك از چوبها پرداخته و برگها ساخته بطريقي كه از لطافت، مشابهت مضمون: «وفاكهته كثيره لامقطوعه و لاممنوعه» برو صادق بود و از گثرت نوجوانان ساده‌عذار كه در صحن آن چمن سيار بودند، صدق «ويطوف عليهم غلمان اهم كانهم لؤلؤ مكنون» وصف اورا لايق مي‌نمود و چون خاقان مالك رقاب از اشهب گيتي نورد روز ميل نزول فرموده بر شبستان مغرب اساس اقامت انداخت و پادشاه شب زنگي سلب در لباس عباسيان لوادي شبگردي افراخت، استادان آتشبار و سيمياكاران سبكدست شعبده‌ساز آغاز آتشبازي كرده آنچه از لوازم اين فن عجيب و نتيجه فكر طرفه‌كاران اين شيوه غريب تواند بود از موشكها و گلهايي هوايي و ماهتابي و زرچك آفتابي و چنار و انار و گل‌طاوس و گل‌خرگاهي و نرگس جادو و ماهتابي علم زرد و گل سوسن و ارغواني و زرافشان و گل صدبرگ و گل هفت‌رنگ و گل چرخي دولايي و هنگامه‌شكن و ناوك‌انداز و طشت زر و گل نيلوفر و آسمانيهاي علمدار و گل‌افشان و نرگس هفت‌رنگ و گل سمندر غيرذلك تمامي را چنانچه دستور ارباب اين صنعت است بعرصه ظهور آوردند. پس ازآن چهار قلعه، از چهارطرف ميدان ساخته بودند و برهر قلعه موازي صد صورت بشكل مردان سياهي از قزلباش و ازبك همه با لباس ارغواني و آل و يراق جنگ و جدال بر برجها و كنگره‌هاي آن قلعه نصب كرده اول مرتبه چنانكه رسم و آداب اهل حرب و قتال باشد ايلچيان بقصد صلح و صلاح آمدوشد كردند و چون مهم صلح و صلاح صورت نيافت شروع در جنگ و جدال كرده صداي توپ و تفنگ براوج حصار نيلرنگ رفته آنچنان دودي و غباري تيره‌وتار متصاعد گرديد كه چهره كواكب  وانجم را پوشيده و آسماني ديگر ازاين دودوغبار كه كوكبش شرار بود متكون گشت. بعدازآن اين قلعه را آتش زدند و بزور دارو ازجاي برآمده برهوا رفت بمثابه‌اي كه نزديك بود كه قلعه سيمابگون گردون با اختر برنگ خاكستر گردد و باوجود چندين مشعل و چراغ و شمعها و قنديلها كه براطراف افروخته بود، هوا بمرتبه‌اي تيره شد و فضاي ميدان بطريقي تارك گرديد كه هيچكس چيزي نديد. القصه تا بناي قلعه آسمان و ميدان زمين را معمار قضا طرح انداخته اين نوع صحبتي و اينطور مجمعي چشم‌وگوش شخص آفرينش نديده و نشنيده …..»
اسكندربيگ تركمان مؤلف عالم‌آراي عباسي درشرح چراغاني سال 1020 هجري بمناسبت ورود ولي‌محمدخان تاتار به اصفهان مينويسد:
«… آتش‌بازان گرم دست آتش فعلي بعضي اسباب آتش‌بازي در فيل بزرگي از فيلان پادشاهي تعبيه كرده بودند. درحين آتش‌‌دادن و توپ انداختن ازآن كوه‌پيكر آتش خوي حركات عجيب و حمله‌هاي مهيب مشاهده گشت …..»
شاه‌عباس اول به آذين‌بندي و چراغان و آتش‌بازي علاقه زيادي داشت و هروقت كه از سفر موفقيت‌آميزي باز مي‌گشت و يا از ميهمان عاليقدري پذيرايي مي‌كرد دستور آتش‌بازي ميداد و اغلب سفيران بيگانه را نيز دراين مراسم شركت ميداد. درموقع چراغان تمام دكاكين باز ميماندند و صاحبان آنها نيز با رقابت با يكديگر بر تزئينات دكان خود مي‌افزودند و گاه كه شاه ميخواست زنان حرم خودرا بتماشاي چراغان ببرد مردان از دكانها دور شده و زنان آنها پشت بساط مي‌ايستادند. مراسم آذين‌بندي همواره شو و هيجاني دربر داشت و گاه روزهاي متوالي طول ميكشيد و درعين حال فرصت مناسبي را پيش مي‌آورد تا هنرمندان و صنعتگران ايراني شاهكارهاي خودرا درمعرض تماشا درآورند و صاحب كتاب نقاوه‌الآثار ضمن اشاره بيكي از مراسم فوق اطلاع ميدهد كه يكي از استادان مخمل‌‌باف اصفهان دستگاهي اختراع كرده بود كه ضمن حركت ميتوانست آنرا به چهار طرف بچرخاند و مخمل ببافد.       
نمايشات ميداني
يكي از مهمترين تفريحات دوران صفويه اجراي نمايشاتي بوده است كه در ميدان بزرگ شهرها صورت ميگرفته است. شاردن تاجر و جهانگرد معروف فرانسوي (1643- 1713  ميلادي) كه درايام پادشاهي شاه‌عباس دوم و شاه سليمان بايران آمده است در سفرنامه بسيار ارزنده خود مطالب جالبي از وضع اجتماعي ايران آنروز آورده است وي ضمن اشاره به اقسام بازيهايي كه جنبه ورزش و تفريح داشته مينويسد:
«عمليات ورزش و بازي را من با هم مي‌آميزم چون اصطلاح پارسي ورزش بهر دو يكسان اطلاق ميشود. ايرانيان مدعي هستند كه مقصود از ورزش بازيهاي آبرومند است درصورتيكه بازي عبارت از ورزشهاي فاقد اهميت و اعتبار است. درحقيقت هم ورزشهاي ايراني بازيهاي ماهرانه‌ايست كه براي نرمش و نيرومندي بدن و قابليت استفاده و استعمال اسلحه انجام و اجرا مي‌گردد ولي چون براي پرداختن باين عمليات بايستي قبلاً آماده و تنومند بود لذا فقط در هيجده يا بيست سالگي بورزش آغاز مي‌كنند و جوانان تا آنموقع تحت تعليم استادان علم و دانش و زيرنظر خواجگان پرورش مي‌يابند».
اينگونه ورزشها يا بهتر بگوئيم بازيهاي تفريحي توسعه فراواني داشت و وسيله بسيار موثري بود براي جلب مردم بسوي ميدانهاي نمايش. مهمترين اين نمايشات عبارت بود از: چوگان‌بازي، تيراندازي، زوبين‌افكني، قپق‌اندازي، شمشيربازي، نمايش انتخاب شاطر، شعبده‌بازي و نمايش جنگ با حيوانات درنده و بندبازي و كشتي و غيره.
چوگان‌بازي يكي از بازيهاي قديم ايران است و چون هميشه سواره صورت مي‌گرفت لازم بود بازي‌كنان در اسب‌سواري هم مهارت داشته باشند. پادشاهان صفوي نسبت به اين ورزش علاقه فوق‌العاده‌اي نشان ميدادند و گاه براي نشان دادن مهارت خود و شاهزادگان و اميران، سفيران خارجي را بتماشا دعوت مي‌كردند شاه‌عباس اين بازي را خيلي دوست داشت يكوقت كه در شيراز چوگان‌بازي مي‌كرد اسبش بسر درآمد و اورا شديداً مجروح كرد تعداد بازي‌كنان دوازده‌نفر بودند كه شش نفر دريكطرف و شش نفر درطرف ديگر بودند و باچوبي سركج گوي را بدروازه‌هاي يكديگر ميراندند. دراغلب شهرهاي بزرگ ايران بدستور شاه‌عباس ميدانهايي براي چوگان‌بازي درست كرده بودند.
قپق‌اندازي يكي ديگر از بازيهاي بسيار متداول زمان صفويه بود قپق به چوب بلندي گفته ميشد كه دروسط ميدان قرار ميدادند و گلوله و يا صفحه‌اي روي آن مي‌گذاشتند سواران بايستي درحال تاخت اين صفحه را هدف تير قرار دهند و آنرا سرنگون كنند.
«وقتي شاه ميخواهد تيراندازي كند جام زريني روي آن دكل نصب مينمايند. بايد سوار در سرتاخت بيايد از زير آن بگذرد و بعد با قيقاج به تيروكمان آن جام‌را بزند. اينهم از رسومات قديمه ايران است كه درحال فرار با قيقاج دشمن خودرا مي‌كشند. هركس جام طلا را با تير بزند ازآن او خواهد بود و من خود ديديم شاه صفي جد پادشاه حاليه درپنج تاخت سه جام را با تير فرود آورد».
تيراندازي محتاج تمرين زياد بوده و استادان فن اول بجوانان مي‌آموختند چگونه زه كمان را بكشند. ابتدا كمانهاي ساده‌تر و بعد كمانهاي سخت‌تر بكار ميرفت. پس از كشيدن زه كمان آموخته ميشد كه چگونه كمان را به سهولت بجلو و عقب و بالا بزه راست كنند.
سواركاران ماهر نيز ميتوانستند در پشت استب سرپا ايستاده و آنرا بتاخت ببرند.
شمشيربازي مقدمه‌اي بود براي آمادگي جنگي در ابتداي كار داوطلبان به تقويت بازوان خود مي‌پرداختند بدين معني وزنه‌هايي به بازوان خود مي‌بستند و شمشير بدست گرفته بازوان را باطراف مي‌چرخاندند هنگامي كه شمشيربازان ورزيده درميدان روبروي هم قرار مي‌گرفتند ابتدا تعظيم كرده سپس با شمشير بيكديگر حمله ميبر دند: داوراني كه دركنار ايستاده بودند مراقبت مي‌كردند كار آنها بخشونت نكشد دراين صورت هرچه زودتر آنهارا ازهم جدا ميساختند.
درزمان صفويه هر شهري براي خود گروهي كشتي‌گير داشت كه درموقع نمايشات وارد ميدان مي‌شدند. تمرين كشتي در زورخانه‌ها زير نظر استادان فن و پهلوانان نامي هرشهر انجام مي‌گرفت. اصولاً كشتي‌گيران را پهلوان ميناميدند وقتي نمايش كشتي آغاز ميشد طبلي بصدا درمي‌‌آمد تا كشتي‌گيران را تهييج نمايد كشتي‌گيران شلوازهاي چرمي و تنگ دربرمي‌كردند و گاهي تمام بدن خودرا با مواد چربي ‎آغشته ميساختند تا دست‌وبدن حريف به بدن آنها گير نكند. نتيجه كشتي تنها با رساندن پشت حريف بخاك معلوم ميشد. شجاع‌ترين و نيرومندترين كشتي‌گيران در نمايشات پايتخت شركت مي‌كردند.  
بندبازي و شعبده‌بازي و نمايش جنگ انداختن جانوران از وسايل تفريحي متداول آنزمان بود بندبازان گروهي ماهر و استاد بودند و معمولاً دروقت نمايش دو سرطناب را بسر دوچوب كه دروسط ميدان قرار داشت مي‌بستند و ازروي طناب بالا مي‌رفت و برميگشت. يكي از ساحان آن دوره مينويسد بندباز دروقت  راه‌رفتن روي بند طناب را ميان شصت پا و انگشت ديگر انداخته و سخت فشار ميدهد و اغلب طفلي را روي دوش خود مي‌نشاند كه پيوسته پيشاني بندباز را دربالاي طناب مي‌بوسد. بندبازان به عمليات مشكلتري نيز دست مي‌زدند كه از آنجمله نشستن روي دوسيني گود بود كه داخل هم قرار داشتند و بندباز با چابكي يكايك اين سيني‌ها را از زير خود مي‌لغزاند و پرت مي‌كرد.
قسمتي از ميدان شاه اصفهان براي جنگ انداختن حيوانات اختصاص يافته بود: بجنگ واداشتن حيوانات يك از تفريحات مردم در بعضي از شهرها بود و ميل زيادي بتماشاي آن داشتند عده‌اي كه متخصص اين‌كار بودند قبلاً حيوانات را آماده مي‌كردند. اين حيوانات عبارت بودند از شير و پلنگ و گاونر و گاوميش و قوچ و گرگ و خروس و غيره. درموقع جدال حيوانات گاه برسر پيروزي آنها با هم شرط مي‌بستند و غالباً اين شرط‌بندي بين دستجات مخالف هم مثلاً حيدري و نعمتي انجام مي‌گرفت و نتيجه نامطلوبي نيز ممكن بود ببار آورد.
حيواناتي كه باهم بجنگ مي‌پرداختند تا وقتي كه يكي ازآنها مغلوب نميشد و ازميدان بدر نمي‌‌رفت جنگ ادامه داشت. براي اينكه بعضي جانوران مثل گرگها را وادار به ستيز كنند اول آنها را بخشم مي‌آوردند بدينسان كه پاي حيوان را به ريسمان بلندي بسته و بطرف جمعيت رها ميكردند وقتي بهدف نزديك مي‌شد اورا مي‌كشيدند و اين عمل چندين‌‌بار تكرار ميشد تا حيوان كاملاً خشمگين مي‌شد و براي جنگ آماده مي‌گرديد.
يكي ديگر از نمايشات تفريحي شعبده بازي بود كه مردم آنرا با هيجان زيادي تماشا مي‌كردند شعبده‌بازان انواع و اقسام تردستي‌ها و مهارت خودرا در كار شعبده بازي درمقابل چشم تماشاچيان بظهور ميرساندند كه از آنجمله بود پريدن روي تيغه‌هاي خنجر كه آنها را به فواصل معيني ازهم قرار داه بودند بدون اينكه به خنجرها برخورد كنند. يكي ديگر از عمليات آهنگري روي سينه شعبده‌باز بوده است درحالي كه وي بطور منحني قرار ميگرفته و خنجري محاذي پشت او با فاصله كمي بزمين فرو مي‌كردند تا مسلم شود كه ضربات آنگران تأثيري در او ندارد. گاه بگروه شعبده‌بازان ايراني هنديان نيز اضافه مبشد كه دربعضي از شهرهاي بزگ مخصوصاً شهر اصفهان مردم را سرگرم مي‌كردند شاردن جهانگرد فرانسوي از يكي ازنمايشات شعبده‌بازان ياد مي‌كند كه ضمن آن با حقه‌بازي و تردستي درختي را كه ظرف چند دقيقه بوجود آورده و به ثمر نشانده‌اند. نكته مهم دركار شعبده‌بازي اين بود كه هرگز پول از مردم به دريوزه نمي‌گرفتند بلكه تماشاچيان هركدام بميل خود پولي بآنها ميدادند.  
نمايش انتخاب شاطر
شاطران مأمورين چابك و تندرويي بودند كه با پاي پياده مأموريتهايي را كه مستلزم طي مسافت طولاني و عبور از راههاي سخت بود انجام ميدادند. اينان براي انتخاب شدن بايستي يك مسافت طولاني بدوند. هريك اط شاهان صفوي تعدادي شاطر داشتند كه آنها را ازبين داوطلبين اين شغل طي آزمايش بسيار سخت و اعجاب‌انگيز انتخاب مي‌كردند. كسيكه داوطلب انجام آزمايش بود مدتي زير نظر استاد فن بدويدن مي‌پرداخت و هنگاميكه آماده مي‌شد جريان امر بعرض پادشاهان ميرسيد و دستور شاهانه براي اجراي مراسم جشن انتخاب شاطر صادر مي‌شد.
در روز حركت شاطر تمام خط سير اورا آذين‌بندي مي‌كردند مبدأ حركت ميدان شاهي بود كه ميبايست ازآنجا شروع به‌دويدن كند و پس از طي دوفرسنگ در خارج‌شهر بچادري ميرسيد درآنجا يكي از اميران تيري در كيسه‌اي كه شاطر درپشت خود حمل مي‌كرد قرار ميداد و آنگاه شاطر بسوي شهر باز مي‌گشت و اين عمل دوازده مرتبه تكرار ميشد و شاطر دوازده تير با خود مي‌آورد. هربار كه شاطر بشهر وارد و ازآن خارج مي‌شد مردم اورا با  فريادهاي تشويق‌آميز مورد استقبال قرار ميدادند و درهر مراجعت عده‌اي از رجال و بزرگان تا مسافتي با او سواره راه مي‌پيمودند. در دور آخر شاه سواره بطرف شاطر ميرفت و دستور مبداد مبلغ قابل توجهي برسم انعام و خلعتي شاهانه نيز باو بدهند و اورا به لقب سرشاطري ملقب مي‌كرد. بهترين شاطر كسي بود كه ميتوانست دوازده عدد تير در دوازده ساعت بياورد.
شاردن كه خود دريكي از جشنهاي انتخاب شاطر در زمان شاه سليمان صفوي حضور داشت از قدرت ابن دوندگان تمجيد نموده و مينويسد:
«در هفتمين دوره راه‌پيمايي كه حركت شاطر درنتيجه گرماي آفتاب و شن راه بكندي گرائيده بود من اورا تعقيب كردم با اينهمه ناگزير بودم كه مركوب خويش را چهارنعل برانم هنگام ورود وي بميدان شاه نداهاي تحسين و تعجب آسمان را مي‌شكافت.
آلات موسيقي مخصوصاً طبلهاي پايه‌دار بزرگي كه قطورتر از بشكه ودر پشت ارابه‌ها حمل ميگشت معركه عظيمي براه انداخته بود …..» ژان ماتيست تاورنيه درمورد اين شاطرها مينويسد:
«اين شاطرها درميان خود معلم دارند و مشق دويدن مي‌كنند. شاه و بزرگان دربار شاطرهاي متعدد دارند و ايرانيها شاطر را علامت شأن و شرافت ميدانند هركس باشأن‌تر است بايد شاطر بيشتر داشته باشد. اين شاطرها از پدر به پسر پشت در پشت خدمت مي‌كنند از سن هفت‌سالگي شروع ميكنندبه مشق تند رفتن و دويدن. سال اول تا يك ليو مسافت را بيك نفس ميدوند و يك قسم يورغه ميروند همنيطور هرسال بر طول مسافت مي‌افزايند. در سن هجده سالگي يك كوله‌بار آرد و يك ساج نان‌پزي و يك كوزه كوچك آب به پشتشان مي‌بندند وباآن كوله‌بار ميدوند زيرا اغلب كه آنها را بمسافرت مأمور مي‌كنند از راه معمولي كاروان‌رو و شارع عام نميروند و از وسط صحراها راه را ميان‌بر و نزديك مي‌كنند و درآن بيراهه آب و آذوقه يافت نميشود. بنابراين آنهارا عادت ميدهند كه آذوقه خودرا به پشت خويش حمل كنند. شاه و بزرگان شاطري ندارند كه بدرجه استادي نرسيده باشند و اين قفره بايد تشريفاتي بعمل آيد و آن صورت نمي‌گيرد مگر بعد از يك دويدن فوق‌العاده كه بمنزله شاهكار شاطرها محسوب ميشود. اگر آقاي آن شاطر كه ميخواهد بمقام استادي برسد و داراي اين خطاب بشود يكي از بزرگان باشد تمام دوستان خودرا دعوت ميكند و درميدان تختي ميزند و درروي آن شيريني و مأكولات مي‌چيند وزنهاي مغنيه و رقاص با خواندن و رقصيدن اسباب تفريح خاطر حاضرين را فراهم مينمايند و هريك از مدعوين بايد چيزي بياورد كه بعداز امتحان و دويدن به شاطر بدهد يكي قبا ميدهد يكي كمربند مي‌بخشد و ازاين هداياي مختلف شاطر بهمكاران خود سهمي ميدهد …. حكام و خوانين ايالات هم در مراكز حكومت خود شاطردواني ميكنند و مثل اصفهان انعامهايي بشاطر ميدهند…..»  
قهوه‌خانه و سازمان آن
قهوه‌خانه‌ها مهمترين مراكز استراحت و وقت گذراني مردم در روزگار صفويه بود و دربيشتر شهرهاي بزرگ قهوه‌خانه‌هاي دراطراف ميدان نقش‌جهان قرار داشت بدنه شمالي ميدان را به اطاقهاي متعددي تقسيم كرده بودند و درهركدام قهوه‌خانه‌اي داير بود. هريك ازاين اطاقها داراي سكويي بود بشكل نيمدايره و دروسط آن حوضي قرار داشت كه آب جاري ازآن عبور مي‌كرد و برصفاي قهوه‌خانه مي‌افزود.
«تاريخ قطعي ورود قهوه‌خانه بايران معلوم نيست اما چون درآغاز پادشاهي شاه‌عباس بزرگ قهوه‌خانه درايران وجود دشته ممكن است كه نوشيدن قهوه از عهد شاه‌طهماسب اول درايران معمول شده باشد.
…… قهوه‌خانه‌هاي اصفهان بزرگ بود و ديوارهاي سفيد و پاكيزه داشت. درهاي قهوه‌خانه از چند سو بخارج باز ميشد و بيشتر آنها را بيك صورت و اندازه پهلوي يكديگر ميساختند. غالباً ميان آنها ديوار و پرده‌اي نبود دراطراف قهوه‌خانه طاق‌نماها وشاه‌نشين‌هايي ساخته بودند كه با قالي و فرشهاي ديگر مفروش و نشيمن مشتريان و تماشاگران بود، و همه در آنجا بزمين نشستند. شبها چراغهاي فراواني را كه از سقف قهوه‌خانه فرو آويخته بود مي‌افروختند. درميان قهوه‌خانه‌حوضي بزرگ بود كه هميشه آب پاك و روشني از اطراف فرو ميريخت و هنگام شب زمين از انعكاس چراغهاي سقف و چراغهاي ديگري كه دراطراف حوض مي‌چيدند چون آسماني پرستاره بنظر ميرسيد».
قهوه‌خانه‌ها صبح زود كار خودرا شروع مي‌كردند و تا پاسي از شب بكار خود ادامه ميدادند هركس كه بضاعتي داشت سري بقهوه‌خانه‌ها ميزد و قهوه‌چي فوراً يك قليان و يك فنجان قهوه جلوي او مي‌گذاشت. طبقات مختلف مردم از رجال و اعيان و سرداران و شعرا و هنرمندان همه مشتري اين قهو‌ه‌خانه‌بودند و ميتوان گفت كه درآن زمان بهترين وسيله تفريح خاطر و وقت‌گذراني مردم قهوه‌خانه بود درآن مكانها مخصوصاً قهوه‌خانه هاي مشهور انواع و اقسام سرگرمي و تفريح و بازها و مناظرات شاعرانه و خواندن اشعار رزمي و بزمي و رقص و آواز و موسيقي وجود داشت. نقالان با صداي رسا و دلچسب خود اشعار شاهنامه فردوسي را ميخواندند و افسانه‌هاي حماسي ايران را توأم با حركاتي متناسب با موضوع براي حاضرين نقل مي‌كردند. اينان شاعر و اديب هم بودند و شهرت بعضي ازآنها مانند ملا مؤمن كاشي، عبدالرزاق قزويني و ملابيخودي گنابادي زبانزد خاص و عام بود. قصه‌گويي و مدح علي (ع) و گفتارهاي مذهبي هم درقهوه خانه ها رواج داشت. درميان مناصب درباري صفويه شخصي بنام قهوه‌چي باشي بوده است كه كارش تهيه قهوه و آوردن گلاب و عرق بيدمشگ و نظاير آن براي شاه بود و برامور قهوه‌خانه‌ها نظارت مي‌كرد. شاه‌عباس گاه‌گاه به قهوه‌خانه ميرفت و با شعرا و هنرمندان هم‌صحبت ميشد و بعضي اوقات سفيران و نمايندگان خارجي را نيز بقهوه‌خانه دعوت مي‌كرد كه بعنوان نمونه ميتوان خان عالم سفير نورالدين محمد جهانگير پادشاه هند و دن‌گارسيا سفير فيليپ سوم پادشاه اسپانيا و سفراي عثماني و روس و چندتن از كشيشان مسيحي را ذكر كرد. دراين قبيل مواقع قهوه‌خانه را چراغان مي‌كردند. شاه با ميهمانان خود بنوشيدن شراب و قهوه و صرف شام مي‌پرداخت درحالي كه مطربان و رقاصان و ديگر هنرمندان براي سرگرم ساختن حضار به هنرنمائي مي‌پرداختند.
اين قهوه‌خانه‌ها ازنظر مركزيتي كه يافتند رفته‌رفته بمراكز مهم اجتماعات مبدل گرديدند. درآنهجا هركس از هردري سخن مي‌گفت و گاه دامنه آن به انتقاد از روش حكومت ميكشيد. وقتي شاه‌عباس دريافت كه ادامه اين وضع ممكن است كار را به فتنه‌انگيزي بكشاند محدوديتهايي براي وقت‌گذراني مردم در قهوه‌خانه‌ها قائل شد و بطوريكه تاورنيه مينويسد:
«…. حكم كرد هرروز صبح قبل ازآنكه كسي داخل آن اطاقها شود يك ملا بهر اطاقي برود و بنشنيد و واردين را بگفتن مسئله و تاريخ و شعر مشغول نمايد و اين رسم هنوز هم معمول است. پس ازآنكه دوساعت بدين منوال مردم را مشغول مي‌كرد ملا برميخاست و بحاضرين مي‌گفت حالا ديگر وقت كار است و بايد دنبال كار رفت بفرمائيد تشريف ببريد و مردم فوراً اطاعت كرده بيرون مي‌رفتند و درصورتيكه قبل از رفتن هريك نيازي هم بملا داده بودند».
بغير از قهوه‌خانه مكانهاي ديگري براي نوشيدن چاي وجود داشت كه بآنها چاي‌خانه ميگفتند و اغلب مردم سرشناس درآنجا گرد مي‌آمدند و درضمن نوشيدن چاي بهبازي نرد و شطرنج مي‌پرداختند. مصرف چاي رفته‌رفته توسعه يافت و جنبه عمومي پيدا كرد نوشيدن كوكنار خوردن ترياك و كشيدن چپق و قليان در زمان صفويه شيوع فراوان يافت و بسياري از بزرگان بخوردن ترياك معتاد بودند. بعضي از پادشاهان صفوي با تفريحات فسادانگيز، موفق نبودند شاه‌طهماسب اول بعد از توبه‌اي كه كرد دستور داد همه شرابخانه‌ها- معجون‌خانه‌ها و بيت‌اللطف و قمارخانه‌ها را در سراسر كشور به‌بندند و شاه سلطان‌حسين پارا از اينهم فراتر گذارده بعضي تفريحات بي‌ضرر و نشاط‌انگيز عمومي را نيز تعطيل كرد. شاه‌عباس از مواد مخدر و دخانيات تنفر داشت و درسال 1030 نوشيدن كوكنار را قدغن كرد و دستور داد كوكنارخانه‌ها را بستند و مجازات مرگ را براي مصرف‌كنندگان كوكنار بمورد اجرا گذاشت و مصرف توتون و تنباكو را محدود كرد ولي پس از مرگ او دوباره استعمال اين مواد رواج يافت.
رامشگران و نغمه‌پردازان
با اينكه هنر رامشگري و نغمه‌سرايي در ادوار اوليه حكومت صفوي خصوصاً ايام سلطنت شاه‌طهماسب اول از رونق افتاده بود ازآن ببعد تحولي پيدا كرد و دستجات خواننده و نوازنده‌بكار خود رونقي دادند. صاحب عالم‌آراي عباسي در ذكر مطربان و اهل نغمه مربوط بدوران شاه‌طهماسب مينويسد: «مشاهير اين طبقه را كه در اردو بودند مثل حافظ احمد قزويني كه درگويندگي طاق و در پيچش آواز و نمك خوانندگي شهره افاق بود و حافظ لله‌تبريزي و غيرهم از اردو اخراج كردند و استاد حسين سرنايي را چون بمجالس ميرفت گرفته چند محبوس كردند و آخر قسم دادند سواي سرنا كه در نقاره‌خانه همايون نوازد درجاي ديگر ننوازد. اما جمعي كه درآن زمان بودند در زمان اسمعيل‌ميرزا در اردو جمع شدند…» سپس نو‌يسنده از دسته‌اي هنرمند عصر نام ميبرد كه از خوانندگان حافظ جلاجل، حافظ مظفرقمي، حافظ هاشم و از زمره سازندگان ميرزا محمد كمانچه‌اي، محمد مؤمن عودنواز، شاهسوار طنبور و چهار تارنواز استادذ سلطان محمد چنگي شمسي شترغوهي استاد معصوم كنانچه‌اي، استاد سلطان محمود طنبورها ي نام‌آور بودند.
پس ازمرگ شاه‌طهماسب خوانندگي و نوازندگي از نو رونق گرفت و شاهان بعدي طبقه هنرمند را مورد توجه قرار دادند. شاه‌عباس هرگاه كه ازكار كشوري و يا جنگ آسوده مي‌شد مجالس عيش و طرب مي‌آراست و هنرمندان زبردستي در بزمهاي او هنرنمايي مي‌كردند. بنا بگفته اسكندربيگ تركمان شاه‌عباس خود از رموز موسيقي مطلع بوده و پاره‌اي از تصنيفات او زبانزد اهل ساز بوده است و گفتار ديگر مورخان نيز مؤيد اين مطلب است.
نظر به علاقه مفرطي كه اين پادشاه به خوشگذراني داشت بهترين خوانندگان و نوازندگان را در دربار خود گرد آورده بود كه ازآنجمله بودن ميرفضل‌الله طنبورنواز كه آواز خوشينيز داشت و سه نوازنده و خواننده معروف بنام افندي خواننده حافظ نايي و حافظ جامي و اميرقاضي كمانچه‌نواز و شاه‌‌مراد خوانساري كه درساختن تصنيف استاد و در موسيقي هنرمندي ارجمند بوده است.
شاه‌عباس برقص زنان و جوانان رقاص علاقه داشت و هميشه همراه خوانندگان و نوازندگان دسته‌اي از زنان رقاص نيز وجود داشتند. اينان درمجالسي كه امراء و بزرگان ترتيب ميدادند بهنرنمايي مي‌پرداختند و در كار خود استادي تمام داشتند گاه هنگام پذيرائي از ميهمانان خارجي اين رقاصان هم شركت مي‌كردند. دريكي از تصاوير كاخ چهلستون اصفهان مجلس پذيرائي شاه‌عباس از ولي‌محمدخان اوزبك نشان داده شده است كه درآن چند رقاص زن به آهنگ موسيقي مشغول رقص هستند. شاردن درتعريف ازاين رقاصه‌ها مينويسد: حركات دست و بدن رقاصه‌ها باندازه‌اي سريع و چابك و لغزنده است كه غيرقابل تصور مي‌باشد  جهش و پرش و گردش برق‌آساي زنان با چنان سرعت و مهارتي انجام ميشود كه چشم از تشخيص جزئيات اين حركات عاجز ميماند و رقاصان دراين مورد بر بندبازان و شعبده‌بازان سبقت ميجويند. من شاهد صحنه‌هاي حيرت‌انگيزي از هنرنمائي رقاصه‌هاي ايراين بوده‌ام اين هنرمندان چنان خود را پيچ‌وتاب ميدهند كه انسان فكر ميكند سرو كارش با آدمك چوبي نقاشان افتاده اشت كه بوسيلة پيچ ومهره درست شده وبهر طرفي هرطور كه بخواهند كج و خم ميشوند از جمله رقاصه‌ها چنان به عقب خم ميشوند و پشت خودرا طوري دوتا مي‌كنند كه سرشان با پاشنه پايشان تماس مي‌يابد و با اين وضع و حالت بدون استمداد از دستهاي خود را ميروند. اين هنرمندان روي يك دست و روي يك زانو با آهنگ شايان توجهي مي رقصند و فن خود را با صدها حركات حيرت‌آور مليح و لطيف نمايش ميدهند …..»
رقص تقريباً منحصر بزنان بوده و مردان فقط خوانندگي و نوازندگي مي‌كردند لكن پسربچه‌هاي رقاصي بودند كه درقهوه خانه‌ها يا منازل مي رقصيدند و اغلب هم لباس زنانه پوشيده حركات مضحك و بي‌نزاكتي انجام ميدادند. بسياري از قهوه‌خانه‌ها براي جلب مشتري ازاين قبيل رقاصان در اختيار داشتند.    
سازمان حرفه‌اي رقاصه‌ها- حضور رقاصان و نوازندگان درتمام مجالس جشن و سرور ضروري بود خصوصاً در جشنهايي كه باشركت سفرا و ميهمانان خارجي ترتيب داده مي‌شد حتماً ازاين دسته‌ها دعوت مي‌گرديد. رقاصه‌ها براي كار خود تشكيلات و رئيسي داشتند كه ترتيب رعن آنها را بمجالس مهماني ميداد و وسائل آنها را ازهر لحاظ آماده مي‌كرد و مزد آنهارا مي‌پرداخت  بنا بنوشته شاردن اين صنف دسته‌جمعي كار مي‌كردند و هرگروه تشكيلات خاصي داشت مثلاً گروهي كه مخصوص دربار بود از بيست‌وچهار نفر تركيب ميشد كه تمامي از رقاصان سرشناس و مشهور بودند. اين عده رئيسي داشتند كه عنوان گيس سفيد آنهارا داشت. اين سرپرست وظيفه داشت درموقع لزوم افراد خودرا از گوشه و كنار شهر جمع‌آوري كرده بمجلس مورد نظر هدايت كند و اختلاف آنهارا كه گاه براثر رقابت يا حسادت پيش مي‌آمد رفع نمايد و آنان را در مقابل تجاوزات خارجي حفظ كرده و رفتار آنهارا تحت نظر و مراقبت قرار دهد و درصورت مشاهده عدم رعايت مقتضيات مالي گروه مرتكب را مجازات و يا اخراج كند. رئيس دسته مراقب بود حقوق و مواجب اعضائ گروه بموقع برسد پوشاك و ملبوسات آنان نفيس و عالي باشد و خدمتگذاران آنها مرتب و آماده كار باشند. ملتزمين ركاب اين رقاصه‌ها عبارت بود از دو كلفت و يك نوكر و يك آشپز و يك مهتر بادوسه رأس اسب. هنگامي كه گروه مزبور به دربار ميرفت چهار مركوب ديگر براي حمل اسباب و اثاث دسته مورد استفاده قرار ميگرفت يكي از اسبها حامل دوصندوق بزرگ و ديگري دو جامه‌دان قطور سومي مخصوص وسايل آشپزخانه و چهارمي حامل خواربار و لوازم ديگر اسبان بود گروه داراي حقوق ساليانه بود و مقداري اقمشه و منسوجات براي پوشاك و ملبوس اعضاي دسته داده ميشد و كليه مايحتاج خواربار و ارزاق رقاصه ها و خدم و حشم آنها از طرف دربار تأمين مي‌گرديد. بعضي اوقات كه اعضاء دسته مورد توجه پادشاه قرار ميگرفتند مستمري نقدي گروه افزايش مييافت و ازآن گذشته ممكن بود در طي مجالس رقص بر اثر مجلس‌آرايي و هنرمندي انعامها كلاني از دست شاهنشاه يا اعيان و رجال بگيرند ولي با تمان اين درآمدها آنان از شغل خود طرفي نمي‌بستند زيرا، آنجه را كه با يكدست ميگرفتند با دست ديگر پس ميدادند و تمام درآمد خودرا صرف عبش و عشرت خود مي‌كردند. دسته‌هاي رقاصان شهرستانها ازنظر تعداد اعضاء كمتر و ازنظر تجهيزات نيز، پائين‌تر از پايتخت بودند و معمولاً از هفت يا هشت رقاصه تركيب ميشدند.  
پاورقي‌ها
1- شاه طهماسب در سال 939 هجري از شرابخواري توبه كرد و فرمان داد:
«جميع مقربان از ترك و تجيك تأسي بدانحضرت نموده بدين سعادت فايز گشتند. حكم قضا نفاذ عز اصدار يافت كه من‌بعد درممالك محروسه كسي مرتكب نامشروعات نشود و مبلغ دوازده هزار تومان كه بعلت شرابخانه و بيت‌اللطف و معجون خانه و قمارخانه و امثال ذلك از ممالك محروسه بازيافت مي‌شد ازدفاتر اخراج كردند» (خلاصته التواريخ ميرمنشي قمي نسخه خطي ص161).
2- قرآن مجيد سوره 56 آيه32و33.
3- سوره 52 آيه 24.
4- محتمل است كه دارو همان باروت باشد.
5- نقاوه‌الاثار في ذكرالاخيار تأليف محمودبن هدايت‌الله نظري باهتمام احسان اشراقي ص575، 576، 577، 578.
6- عالم‌آراي عباسي اسكندربيگ تركمان بكوشش ايرج افشار ص838.
7- سفرنامه شاردن ترجمه محمد عباسي جلد چهارم صفحه 178.
8- منظور شاردن شاه‌سليمان صفوي است.
9- موضوع حيدري و نعمتي جمگ و نزاعي بود بين صوفيان طرفدار قطب‌الدين حيدر جامي و طرفداران شاه نعمت‌الله ولي كه از پيش از صفويه وجود داشت و دردوران صفويه باوج خود رسيد.
10- شاردن. كتاب چهارم ص205.
11- سفرنامه تاورنيه ترجمه ابوتراب نوري ص382و383.
12- سفرنامه تاورنيه ص390.
13- خلاصته‌التواريخ ص65.
14- درمورد قهوه‌خانه و چايخانه و كوكنارخانه رجوع شود به تاريخ زندگي شاه‌عباس- تأليف نصرالله فلسفي جلد دوم از ص312 تا 316.
15- عالم‌آراي عباسي ص190و191.
16- مقاله دهم از صحيفه اول.
17- شاردن. جلد دوم ص323.
18- شادرن ص324.     
بن مایه :
www.ichto.ir/

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML