مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

غارت یادگارهای فرهنگی ایران بدست اروپاییان

آسیب , غارت و گزندی که از بیگانگان اروپایی به یادگارهای فرهنگی ایران رسید,از تاخت و تاز عرب و مغول نرسید . غارتگران اروپایی که البته نام کاوشگر بر خویش نهاده بودند به پیروی از نیای غارتگر خود اسکندر گجستک از بی تفاوتی ایرانیان و ناکارآمدی دولت ایران نهایت بهره را بردند و بسیاری از یادگارهای تاریخ و فرهنگ ایران زمین را به تاراج بردند.

غارت اروپاییان

هنوز جای شمشیرهایی که سربازان اسکندر از روی کینه ورزی و حسادت بر سنگ های زیبای کاخ آپادانای شوش وارد کرده بودند بر جای بود که فرزندان آن غارتگران آمدند و کار ناتمام نیاکان خود را به سرانجام رساندند.
گنجينه‌هاى با ارزش شوش هزاران سال در آغوش بهترين امانتدار تاريخ يعنى خاك ، جای گرفته بودند تا اين كه شاهان بى لياقت قاجار براى تامين مخارج عياشى و سفرهاى پر خرج به فرنگ ، امتياز حفارى از مناطق باستانى كشور را به بهاى بسيار اندك به بیگانگان اروپایی فروختند. بيگانگان هم سرخوش از اين داد و ستد پرسود شروع به غارت آثار باستانى ايران كردند.
بد نیست نمونه هایی ازین غارتگری ها را بازگو کنیم تا فرزندان ایران زمین بدانند بیگانگانی که خود را متمدن و با فرهنگ می نامند , چه انسانهای بی فرهنگ و ددمنشی بوده اند و هستند.

در سال ۱۸۸۰ ميلادى يك گروه از باستان شناسان فرانسوى به سرپرستى ديولافوا به سراغ خرابه هاى باستانى شوش رفتند و هنگام كاوش به كاخ آپاداناى داريوش رسيدند. اين باستان شناسان به اصطلاح متمدن غربى هر آنچه نیای غارتگرشان اسكندر نتوانسته بود نابود كند ، غارت كردند و با خود بردند. ستون ها و سرستون هاى سالم را با اره هاى مخصوص بريدند و صدها جعبه ی بزرگ را پر از آجرهاى لعابدار كردند و هر آنچه توان حملش را نداشتند ، خرد و نابود كردند.

سرستون گاو بالدار

سرستون گاو دوسر کاخ آپادانای شوش - موزه ی لوور فرانسه

از خانم ديولافوا كه همراه شوهرش به ايران آمده بود ، كتاب خاطراتى به نام سفرنامه مادام ديولافوا چاپ شده است. او در بخشى از كتابش نوشته است : « كشف مجسمه گاو (منظور سرستون كاخ آپادانا شوش است) باعث خوشحالى شوهرم شده ، ولى در عين حال او را بسيار اندوهگين و نگران ساخته است. زيرا بدن گاو كه از يك قطعه سنگ مرمر تراشيده شده است ، وزنى بيش از ۱۲ هزار كيلو دارد. ما هنوز وزن ستون آن را تخمين نزده ايم و نمى‌دانيم كه چگونه موفق خواهيم شد اين قطعات سنگين را تا ساحل دريا برسانيم. تكان دادن چنين توده عظيمى واقعا غير ممكن است ».
خانم ديولافوا قادر به كشيدن آز و خودخواهى خود نمى‌شود و سرانجام يكى از زيبا ترين آثار هنرى ايران را (گويا در حالت مستى) در هم مى‌شكند :
« بالاخره نتوانستم به خشم خود مسلط شوم. پتكى به دست گرفتم و به جان حيوان سنگى افتادم. ضرباتى محکم به او زدم. سرستون در نتيجه ضربات پتك مثل ميوه رسيده از هم شكافت ».

حیوان سنگی شوش

گروه غارتگر فرانسوى به سرعت همه ی آن آثار بى‌ مانند و ارزشمند كشورمان را به ساحل دریای پارس رساندند و سوار بر كشتى جنگى با خود به فرانسه بردند. امروزه اگر به شوش سر بزنيد ، از آن همه شكوه و زیبایی كاخ هاى داريوش تنها شماری ستون و تندیس خرد شده مى‌بينيد و ديگر هيچ !
و حال مجبوريم براى ديدن یادگارهای فرهنگی کشورمان راه دور و درازى طى كنيم ، تا موزه لوور فرانسه !

نکته : فرانسويان از زمان مارسل ديولافوا، در انتظار شرايط مساعد و بهتري براي بستن قرارداد و شروع حفاري بودند. سرانجام ناصرالدين شاه امتياز حفاري باستان‌شناسي را در سال 1895 ميلادي به دولت فرانسه داد. طبق اين قرارداد با  دادن 10 هزار تومان (50 هزار فرانك) به شاه ایران نيمي از آنچه به دست مي‌آمد، نصيب دولت فرانسه مي‌شد و از باقيمانده يك سوم به دولت ايران و دو سوم به مالك زمين مي‌رسيد. در اين قرارداد به دليل ترس شاه از خشم مردم مسلمان ایران، اماكن ديني مستثني شده بود.

ساخت یک قلعه ی اروپایی بر روی تپه اکروپل
حکومت فرانسه در سال 1894م با اخذ امتیاز انحصاری حفاری‌های باستان شناسی در شوش متمرکز شد. ژاک دمورگان در 16 دسامبر 1897 میلادی با مسئولیت جدیدش وارد شوش شد و برای تامین محلی برای زندگی اعضای هیات باستان‌شناسی فرانسه و نیز محافظت از اشیای مکشوفه، در مدت شش ماه قلعه‌ای به سبک معماری اروپای قرون وسطی بر روی تپه اکروپل که به معنای بالاترین نقطه شهرست بنا کرد.
او این دژ مستحکم را با آجرهای بر جا مانده از کاخ آپادانا و چغازنبیل و محوطه باستانی هفت تپه بر مبنای نقشه زندان باستیل فرانسه بنا نهاد. در واقع این قلعه موزه‌ای از آجرهای دوره‌های ایلامی، هخامنشی، اشکانی و ساسانی است. (وقتی به آجرهای این قلعه نگاه کنید، آجرهای لعابدار یا آجرهای منقش به خط میخی کاملا مشهود است.)

قلعه شوش

قلعه ی اروپاییان - ساخته شده بر روی تپه ی اکروپل


این فرانسوی هرچه را که توانست، استخراج کرد و به موزه لوور و دیگر موزه‌های اروپا فرستاد و هرچه که فرستادنی نبود در ساخت قلعه به کار گرفت! و اینگونه است که اکنون از کاخ آپادانا چیزی جز چند پای ستون و چند  تکه سنگ باقی نمانده است!

نوشتار بالا تنها اشاره ای کوتاه به بخشهایی از غارتگری اروپاییان در ایران بود , دامنه ی غارتگری این ناجوانمردان به اندازه ای گسترده است که هر چه بنویسیم باز هم کم است . دزدیدن یادگارهای ارزشمند ایران زمین مانند : بیانیه ی کورش بزرگ- بشقاب نوازندگان- فرش پازیریک- ارابه طلایی چهار اسب- جام هیولای دو سر و غزال- تخته بازی 58 خانه- تندیس نقره ای گاو نشسته- سنگ نگاره زن عیلامی و ندیمه و ... همگی کار این دژخیمان بوده است .

گردآوری : مهدی زیدآبادی نژاد ( گروه نویسندگان مهرمیهن )

یاری نامه ها :

رشيد كيخسروي: دوران بي‌خبري يا غارت آثار فرهنگي ايرانيان، ناشر نويسنده، تهران 1363، ص 252.
ايرج وامقي: گنجينه غارت شده، مجله نشر دانش، سال پنجم، شماره 5، سال 1364، صص27-38.
از كوروش كبير تا داريوش كبير ,  نوشته ی بهنام محمدپور

دیدگاه‌ها  

+4 # مهران 1391-11-06 22:19
طاعون قجر بدتر از حمله اسکندر و چنگیز مغول بود ای کاش پروردگار تمام انها را همچون اغا محمد خان قجر مقطوع نسل میکرد
پاسخ دادن
0 # مانی 1402-02-06 12:43
یعنی از نظر شما اگر درب خانه‌ای باز باشد و دزد به انجا راه یافته و هر آنچه توانست ببرد و هر چه باقی بماند را نابود کند، باید بر صاحبخانه لعنت فرستاد که در بستن در اهمال کرده است؟؟؟
عارضم خدمت شما که در دوران پهلوی‌ها هم این روال ادامه داشت..‌‌.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML