کورش بزرگ دانیال نبی را از ستم بابلیان رهایی بخشید

دانیال نبی از پیامبران خداوند است که در بیت المقدس دیده به جهان گشود و در دوازده سالگی پس از تاخت و تاز پادشاه ستمگر بابل ( بخت نصر ) به بیت المقدس, از سوی بابلیان اسیر و به بابل برده می شود . زمان پیامبری دانیال نبی برابر بود با نیرو گرفتن شاهنشاهی پارس و آغاز جهانداری کورش بزرگ در ایران . دانیال پیامبر در ایران درگذشت و آرامگاه او در شهر شوش جای دارد. در ادامه خواهیم دید که وی چگونه از چنگال ستمگران بابلی آزاد و به ایران زمین آورده می شود.

کورش بزرگ

زندگانی حضرت دانیال نبی (ع)

حضرت دانیال (ع) در بیت المقدس متولد شد. او در سن دوازده سالگی بود که سپاه بخت النصر پادشاه بابل به سرزمین بیت المقدس حمله نمود و آن سرزمین را فتح کرد به رسم آن زمان تعداد زیادی از مردم آن سرزمین را به اسارت به بابل به همراه خود برد.در ابتدا دستور داد تا تعدادی از افرادی را که به اسارت برد ه اند انتخاب نموده و به آنها تعلیم داده شود تا در آینده از آنها در دربار استفاده کنند.یکی از آن کسانی که انتخاب شد حضرت دانیال (ع) بود و به افراد سلطنتی دستور داده شد تا از غذاهای سلطنتی به آنها خورانده شود اما دانیال که می دانست غذاهای دربار حرام می باشند از خوردن آن غذاها امتناع کرد و از همان غذاهایی که در طبیعت می روید می خورد و روزبروز شاداب تر می شد و بدین وسیله دانیال خود را در برابر غذاهای درباری محفوظ نگه داشت .این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی پادشاه بابل خوابی دید و تمام خواب گذاران از تعبیر آن خواب عاجز ماندند و پادشاه دستور داد تا همه آنها را بکشند خبر به گوش حضرت دانیال (ع) رسید و او که به خداوند بزرگ توکل کرده بود به مامورین سلطنتی گفت که او می تواند خواب را تعبیر کند حضرت دانیال را پیش پادشاه بردند و پادشاه به او گفت که تو هم باید خواب را تعریف کنی هم اینکه آن را تعبیر کنی و دانیال پذیرفت و او خواب را برای پادشاه تعبیر کرد و به همین سبب مورد احترام واقع شد اما خواب گذاران که می دیدند دانیال مورد تکریم قرار گرفته و آنها دیگر آن پست و مقام قبلی را ندارند شروع به توطئه چینی نمودند تا اینکه موفق شدند پادشاه را فریب دهند و پادشاه دانیال را در چاه شیران انداخت .اما به برکت خداوند شیران درنده در نزد دانیال رام شدند و روزها دانیال روزه می گرفت وشبها از شیر شیران درنده افطار می نمود تا اینکه پادشاه دوباره خوابی دید و تمتم خوابگذاران از تعبیر آن عاجز ماندند و پادشاه که می دانست قبلاَ کسی بوده که خواب او را تعبیر کرده است به نزد چاه رفتند و دیدند که دانیال به سلامت در نزد شیران زندگی می کند .او را از چاه در آوردند و دانیال خواب پادشاه را تعبیر کرد و مورد احترام بیشتر قرار گرفت . تا اینکه پادشاه ایران کورش به بابل حمله نمود و توانست بابل را فتح کند و یهودیان را از اسارت حکومت بابل آزاد نماید کورش دانیال (ع) را به همراه خود به ایران آورد و در دربار پادشاهی ایران نیز مورد تکریم قرار گرفت .در حکومت هخامنشی ایران به پنجاه وچهار (در بعضی از منابع در زمان بعضی از پادشاهان هخامنشی تعداد آنها را بیش از این یا حتی کمتر از این آورده اند) ساتراپ تقسیم می شد که در راس هر ساتراپ یک حکمران بنام ساتراپ نشین قرار داشت از بین این تعداد حکمران سه نفر بودند که می توانستند با پادشاه رفت و آمد کنند از بین این سه نفر یک نفر می توانست که بطور مستقیم و بدون اجازه و وقت قبلی با پادشاه دیدار کند و آن یک نفر حضرت دانیال (ع)بود و می توان گفت که بعنوان دومین فرد مملکتی محسوب می شد .بعد از مرگ کورش یک دوره کوتاه در زمان بردیای دروغین بوجود می آید که در تاریخ چیزی از دانیال (ع)نیامده است اما بعد از روی کار آمدن داریوش, دوباره حضرت دانیال (ع)باز به همان مقام و مرتبه رفیع دست پیدا می کند تا اینکه احتمالَا در سن 83 یا 85 سالگی دار فانی را وداع می کند.

آرامگاه دانیال

نمایی از آرامگاه دانیال نبی در شوش

پیش بینی دانیال نبی از آمدن کورش بزرگ

در کتاب دانیال نبی از رویا و خواب دانیال نبی درباره ی نیرو گرفتن کورش هخامنشی, چنین یاد می شود :

پادشاهی به نام ذو القرنین(لوقرانائیم)،پدیدار شود و دو کشور ماد و پارس با هم یکی شوند و بر بابل پیروز گردند و یهود را آزادی بخشند.و ذو القرنین (کورش) همان پادشاهی است که خداوند او را برای کمک به‏ اقوام اسیر و قوم یهود و نیز تجدید بنای اورشلیم بر می‏ انگیزاند. دانیال در رؤیا دید،قوچی در کنار رودخانه‏ اولائی(به یونانی ابؤلایوس) یا رودخانه کارون ایستاده و دو شاخ بلند دارد که‏ یکی به طرف جلو و یکی به طرف پشت خم شده و با دو شاخ خود شرق و غرب و جنوب را شخم می‏زند.زمانی گذشت،و از سوی مغرب بزی کوهی پیدا شد که زمین را با شاخ‏ بزرگ و نخراشیده خود که میان پیشانیش بود کند و پیش آمد.کم کم به قوچ‏ دو شاخ نزدیک شد و خشمناک بر او تاخت و دو شاخ او را خرد کرد. آنگاه دانیال،با الهام از این رؤیا اظهار می‏دارد،قوچ همان ذو القرنین و دو شاخ،نمایانگر همبستگی و یکی شدن ماد و پارس است. «و بر این دو کشور،پادشاهی نیرومند به نام کوروش،فرمانروایی می‏کند و آن بز کوهی نشانگر یونان و نخستین پادشاه آنجا به نام اسکندر می‏باشد که خاندان‏ هخامنشی را در زمان داریوش سوم(دارا)مغلوب خواهد کرد.»(1) در رؤیای دانیال،کوروش همانند قوچی دو شاخ(ذو القرنین)در می‏آید و ظهور او به مردم اسیر و تشنه آزادی،نوید داده می‏شود.پس کوروش پادشاهی‏ است که،دانیال او را بصورت قوچی تصور نموده و(لوقرانائیم)نامیده است. لوقرانائیم همان است که ترجمه آن از عبری به عربی ذو القرنین است.«قرن»در عبری و عربی هر دو به معنی شاخ می‏باشد و یهودان عرب چون زبانشان عربی بود،کوروش را ذو القرنین یعنی صاحب دو شاخ نامیدند.و دو شاخ او علامت قدرت‏ ماد و پارس است.در کتیبه کوروش در پاسارگاد(پارسگرد)پیکره کوروش را با دو شاخ نشان داده‏اند که یکی به سوی جلو و دیگری به سوی عقب و بین آنها سه‏ (1).نقل از هخامنشیان در تورات،نوشته محمد قائمی،ص 114 به بعد. گل بلند همچون تاجهای مصر دیده می‏شود.در حقیقت مجموعه این دو شاخ و گلها، تاج کوروش را نشان می‏دهد.بر بالای نقش،کتیبه‏ای وجود داشته که با سه زبان‏ و خط پارسی باستان،عیلامی و بابلی بر روی آن نوشته شده بود«منم کوروش شاه‏ هخامنشی»که امروز این خط بر جای نمانده است. «این پیکره،عینا مانند همان رؤیایی است که دانیال دیده بود.همچنین‏ این پیکره دارای چهار بال می‏باشد و مانند همان تصوری است که اشعیای نبی در کتاب خود از آن سخن گفته و به نام عقاب شرق یاد کرده است.»

نگاره ی کورش بزرگ


کورش بزرگ

نقاشی از روی انسان بالدار بر درگاه يكی از كاخ‌های كوروش بزرگ كه توسط جليل ضياءپور ترسيم گرديده‌است. در این تصویر دوشاخ بر سر مجسمهٔ منسوب به کوروش بخوبی نمایان است.

آیاتی از کتاب مقدس

اوست که نجات می‏دهد و می‏رهاند و آیات و عجایب را در آسمان و در زمین ظاهر می‏سازد و اوست که دانیال را از چنگ شیران رهایی داده است(28 دانیال 6) پس این دانیال در سلطنت داریوش و در سلطنت کورش پارسی می‏بود(29 دانیال 6)

........

" گردآوری و پخش ویژه : پایگاه مهرمیهن"  بن مایه : 1 - کتاب مقدس 2 - کتاب دانیال (ع) . کتابخانه ی دانیال نبی 3 - هخامنشیان در تورات 4 - ایرانیان در کتاب مقدس

دیدگاه‌ها  

0 #40 یکتا پرست 1402-03-28 21:58
صبح امروز اگر وسط شهر تصادفی رخ بده.۲۰دقیقه بعد ازحاضرین صحنه سوال بکنی هرکدام داستان خودشان را خواهند.گفت.پس گذشته را نمیشود با اعتماد بنفس کامل تعریف کرد.فقط خود خدا میداند.چه اتفاقاتی وبا چه نیتی رخ داده
0 #39 گل اقا 1402-02-21 22:52
درود فراوان به یکتا پرست عالم کورش بزرگ
0 #38 حمید 1401-12-13 21:05
درود بر دوستان گرامی
همانگونه که میدانید از زمان کوروش بزرگ و دانیال نبی حدود 2500 سال بلکه بیشتر میگذرد و شاخ و برگ گرفتن یک داستان در گذر سالیان چندان دور از ذهن نیست
0 #37 آرش 1401-11-24 14:59
کوروش اولین کسی بوده با تز وهمفکری دانیال نبی ارمانشهر بنا میکنه که بعداز مرگ کوروش تفکر وخلق ارمانشهر به یونان باستان میره میچرخه به مصر میره و هنوز درحاله چرخشش است فعلا توقف اخرش تو ایالات متحده امریکا س که به نام کوروش بزرگ برش میگردونیم به اصل خودش و فرزندان کوروش این ارمانشهر موعود رو دوباره در ایران به مرحله اجرا درمیاورن و دوباره ایرانیان منجی بشیریت میشوند
0 #36 پوثرَ ایرتن 1401-10-05 23:10
سلام هم وطن چیزی که من تحقیق کردم این بوده که توی این قسمت دست برده شده. سرچ کنید سخنرانی استاد رائفی پور کوروش و دانیال نبی
موفق باشید
0 #35 حمیدرضا 1401-07-03 10:46
اولا در قدیم اکثر پادشاهان از زندانهای توسط شیرها یا مارها وتمساح ها استفاده میکردن وخوراکشان اسرا و نابکاران طبق تعریف خودشان بود و ضمنا برا ما هم اگر در شرایط قحطی وسختی باشیم طبق فتوای مجتهدین گوشت سگ هم حلال میشود چون ناچاری
+1 #34 پاسخ 1401-06-21 12:30
گفت از شیر شیران افطار می کرد
+1 #33 نوید 1401-05-09 14:53
درود بر همه اطلاعات جالبی دستگیرم شد و باید بگم که ۱) در آن زمان مگر حرام و حلال وجود داشت ؟؟؟؟
۲) پس اورشلیم متعلق ب یهودیان هست نه مسلمانان
۳) دانیال نبی انسان کاملی بود
در آخر آیا روزه که از فروع دین اسلام هست در آن زمان معنایی نداشته
0 #32 کوروش کبیر 1401-02-15 19:32
آیات 83 تا 97 سوره کهف رو که درباره ذوالقرنین هست رو با دقت مطالعه کنین آنوقت متوجه میشیم که کوروش پیامبر بوده یکی از پیامبرانی که خداوند امپراطوری دنیا را به او داد
+5 #31 reza 1399-12-10 00:54
چگونه شیر مادری که به طفل شیر میدهد
قبل از خارج شدن از پستان مادر به شکل خون است ولی بعد از خارج شدن رنگ سفید میگیرد و به شیر تبدیل میشود...
اگر سه روز تمام در بیابان تشنه بمانی اولین ابی که پیدا بکنید میخورید حتی اگه لجن باشه تا زنده بمونی، و کاریم به حرام وحلالش نداری یا مکروه هستش یا نه برای زنده موندن بایستی بخوری.... کره زمین و دیگر سیارات چگونه بدون هیچ ستون و تکیه گاهی ودر خلع کامل در نظم کاملی به سر میبرند
من هم یک بیسوادم... ولی به خدا ایمان دارم نه فقط اعتقاد... ایمان که داشته باشی مسائل راحت تر در زهنت شکل میگیرن... اما اعتقاد فقط خودمون رو گول زده... در پناه حق
+1 #30 مهدی 1398-08-15 08:19
گفتاورد از حق گو:
درودبردوستانان. یک سوال است چگونه یک انسان درچاه بین چندین شیر گرسنه جان سالم بدربرده بعدپیامبرخدا چکونه شیرحرام گوشت میخورد درحالیک روزه داربوده درضمن شیرها درچاه چکار میکردندوازکجاب اب وغذا میخوردند لطفا من بیسواد راهنمایی کنید راهنمایی ک با عقل جور دربیاد وقانع کننده باشد..سپاس

حتما اینجوری بوده وقتی زندانی رو تو چاه میفرستند شیر ها رو از قفس روانه چاه یا....میکردن
+3 #29 محمد 1398-02-29 00:12
تعجب میکنم چرا با اینکه همه بدون تردید می‌دونن کوروش بعد فتح بابل پیامبران خداپرست بنی اسرائیل رو با احترام به ایران آورده و حتی دانیال رو نفردوم حکومتش میشه بازهم کوروش رو افسانه.یا یک حاکم کافر ظالم میدونن
+2 #28 دانیال 1398-02-03 00:05
احتمالا کورووش کبیر همان ذوالقرنین بوده اما هنوز به طور حتم ثابت نشده
0 #27 نیک 1397-09-16 07:27
گفتاورد از فرزند ایران:


درود بر شما
برای من هنوز روشن نشده است که دانیال از نژاد ایرانیان بوده باشد . اما چیزی که آشکار است , ایرانی بودن نام اوست . در لغت نامه ی آمده است : دانیال . (اِخ ) اسم اعجمی و نام پیغمبری است . (آنندراج ). دانیال از پیامبران بنی اسرائیل و همزمان کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است.

سلام عزیز،
اعجمی یعنی هرزبانی غیراز عربی نه فقط ایرانی ، پس اعجمی بودن یک لغت ثابت نمیکنه که حتما ایرانیه چون میتونی مثلا عبری باشه
+3 #26 Arad 1397-09-08 23:32
برای درک و شناخت بیشتر دانیال نبی و کوروش کبیر توصیه میکنم حتما فیلم خارجی دوبله شده کتاب دانیال رو ببینید.
-1 #25 مشایخ 1397-08-05 16:27
گفتاورد از حق گو:
درودبردوستانان. یک سوال است چگونه یک انسان درچاه بین چندین شیر گرسنه جان سالم بدربرده بعدپیامبرخدا چکونه شیرحرام گوشت میخورد درحالیک روزه داربوده درضمن شیرها درچاه چکار میکردندوازکجاب اب وغذا میخوردند لطفا من بیسواد راهنمایی کنید راهنمایی ک با عقل جور دربیاد وقانع کننده باشد..سپاس


با سلام یک انسان با یک پیمبر فرق داره
دوم ایشان روزه بوده موقه افطار شیر میخورده(_معلومه به متن توجه نکردید) سوم متن گفته شیر خورده نه گوشت شیر
شیر درچاه میزاشتن تا گرسته باشند برای اعدام زندانیان
گرسنه نگه میداشتن نه اینکه خذا نمیدادن که بمیرن
درچاه نذارن کجا بزارن؟
قفس یا چاه برای شیرهای گرسنه بهتره؟
0 #24 مهدی 1397-06-30 00:51
باسلام.بسیارعالی بودمطالب خوبی دراختیارم گذاشتین.بااین اوصاف که دانیال نبی خدا مشاورکوروش کبیربوده پس یه جورایی تصمیماتش اصلاح شده بوده ومیتونه همان ذوالقرنین قران کریم باشه
0 #23 داوری محمود 1397-06-02 14:55
گفتاورد از ابراهیم رجبی:
داریوش صدوبیست حاکم بر تمام امپراتوری خویش گماشت تا آن را اداره کنند و سه وزیر منصوب نمود تا بر کار حاکمان نظارت کنند و از منافع مردم و پادشاه محافظت نمایند. طولی نکشید که دانیال بدلیل دانایی خاصی که داشت نشان داد که از سایر وزیران و حاکمان با کفایت تر است. پس پادشاه تصمیم گرفت اداره امور مملکت را به دست او سپارد. این امر باعث شد که سایر وزیران و حاکمان به دانیال حسادت کنند، آنان سعی کردند در کار او ایراد و اشتباهی پیدا کنند ولی موفق نشدند، زیرا دانیال در اداره امور مملکت درستکار بود و هیچ خطایی و اشتباهی از او سر نمی زد. سرانجام به یکدیگر گفتند: ما هرگز نمی توانیم ایرادی برای متهم ساختن او پیدا کنیم. فقط بوسیله مذهبش می توانیم او را به دام بیاندازیم.


آنها نزد داریوش رفتند و گفتند: پادشاه تا ابد زنده بماند! ما وزیران، امیران، حاکمان، والیان و مشاوران پیشنهاد می کنیم قانونی وضع کنید و دستور اکید دهید که مدت سی روز هرکس درخواستی دارد تنها از پادشاه بطلبد و اگر کسی آن را از اهورامزدا یا انسان دیگری بطلبد در چاه شیران انداخته شود. ای پادشاه درخواست می کنیم این فرمان را امضا کنید تا همچون قانون لازم الاجرا و تغییرناپذیر شود. پس پادشاه این فرمان را نوشت و امضا کرد.

وقتی دانیال از صدور فرمان پادشاه آگاهی یافت رهسپار خانه اش شد. هنگامی که به خانه رسید به بالاخانه اش رفت و پنجره ها را که رو به اورشلیم بود، باز کرد و زانو زد و مشغول دعا شد. در حقیقت او مطابق معمول روزی سه بار نزد خدای خویش نیایش می کرد و او را پرستش می نمود. وقتی دشمنان دانیال را در حال دعا و درخواست حاجت از خدا دیدند، همه با هم نزد پادشاه رفتند و گفتند: ای پادشاه آیا فرمانی امضا نفرمودید که تا سی روز کسی نباید درخواست خود را از اورمزد یا انسانی، غیر از پادشاه بطلبد و اگر کسی از این فرمان سرپیچی کند در چاه شیران انداخته شود؟

پادشاه جواب داد: بلی، این فرمان همچون قانون لازم الاجرا و تغییر ناپذیر است. آنگاه به پادشاه گفتند: دانیال که یکی از اسیران یهودی است روزی سه مرتبه دعا می کند و به پادشاه و فرمانی که صادر شده اعتنا نمی نماید. وقتی پادشاه این را شنید از اینکه چنین فرمانی صادر کرده، سخت ناراحت شد و تصمیم گرفت دانیال را نجات دهد. پس تا غروب در این فکر بود که راهی برای نجات دانیال بیابد.

آن اشخاص به هنگام غروب دوباره نزد پادشاه بازگشتند و گفتند: پادشاه، همانطور که می دانید، طبق قانون مادها و پارس ها، فرمان پادشاه غیر قابل تغییر است. سرانجام پادشاه دستور داد دانیال را بگیرند و در چاه شیران بیاندازند. او به دانیال گفت: خدایی که تو همیشه او را عبادت می کنی تو را برهاند. سپس او را به چاه شیران انداختند، و سنگی نیز آوردند و بر دهانه چاه گذاشتند. پادشاه با انگشتر خود و انگشترهای امیران خویش آن را مهر کرد تا کسی نتواند دانیال را نجات دهد. سپس به کاخ سلطنتی بازگشت و بدون اینکه لب به غذا بزند یا در بزم شرکت کند تا صبح بیدار ماند.

روز بعد پادشاه صبح خیلی زود برخاست و با عجله بر سر چاه رفت و با صدایی اندوهگین گفت: ای دانیال، خدمتگزار خدای زنده، آیا خدایت که همیشه او را عبادت می کردی توانست تو را از چنگال شیران نجات دهد؟ آنگاه صدای دانیال به گوش پادشاه رسید: پادشاه تا ابد زنده بماند! آری، خدای من فرشته خود را فرستاد و دهان شیران را بست تا به من آسیبی نرسانند، چون من در حضور خدا بی تقصیرم و نسبت به تو نیز خطایی نکرده ام.

پادشاه بی نهایت شاد شد و دستور داد دانیال را از چاه بیرون آورند. وقتی دانیال را از چاه بیرون آوردند هیچ آسیبی ندیده بود، زیرا به خدای خود توکل کرده بود. آنگاه به دستور پادشاه افرادی را که دانیال را متهم کرده بودند آوردند و ایشان را به چاه شیران انداختند و هنوز به ته چاه نرسیده بودند که شیران پاره پاره شان کردند. سپس داریوش پادشاه این پیام را به تمام قومهای دنیا که از نژادها و زبانهای گوناگون بودند نوشت.

با درود فراوان! بدینوسیله فرمان می دهم که هرکس در هر قسمت از قلمرو پادشاهی من که باشد، باید از خدای دانیال بترسد و به او احترام بگذارد؛ زیرا او خدای زنده و جاودان است و سلطنتش بی زوال و بی پایان می باشد. اوست که نجات می بخشد و می رهاند. او معجزات و کارهای شگفت انگیز در آسمان و زمین انجام می دهد. اوست که دانیال را از چنگال شیران نجات داد.

ممنون از شما بابت اصلاح این قسمت از سرنوشت حضرت دانیال ممنونم
+1 #22 مرتضی حیدرزاده 1397-01-18 23:27
باسلام ممنون که اطلاعات تازیخی دراخیارمان گذاشتید فکرم مشغول بود یهودیت با موسی (ع)اغاز شده اگر اغاز شده بود کورش که قبل حضرت موسی بوده چگونه یهودیان بابل ازاد کرد.
ممنون که مرا ازین مشغله فکری رها ساختید
مرتضی حیدرزاده
+2 #21 ابراهیم رجبی 1396-08-01 03:37
داریوش صدوبیست حاکم بر تمام امپراتوری خویش گماشت تا آن را اداره کنند و سه وزیر منصوب نمود تا بر کار حاکمان نظارت کنند و از منافع مردم و پادشاه محافظت نمایند. طولی نکشید که دانیال بدلیل دانایی خاصی که داشت نشان داد که از سایر وزیران و حاکمان با کفایت تر است. پس پادشاه تصمیم گرفت اداره امور مملکت را به دست او سپارد. این امر باعث شد که سایر وزیران و حاکمان به دانیال حسادت کنند، آنان سعی کردند در کار او ایراد و اشتباهی پیدا کنند ولی موفق نشدند، زیرا دانیال در اداره امور مملکت درستکار بود و هیچ خطایی و اشتباهی از او سر نمی زد. سرانجام به یکدیگر گفتند: ما هرگز نمی توانیم ایرادی برای متهم ساختن او پیدا کنیم. فقط بوسیله مذهبش می توانیم او را به دام بیاندازیم.


آنها نزد داریوش رفتند و گفتند: پادشاه تا ابد زنده بماند! ما وزیران، امیران، حاکمان، والیان و مشاوران پیشنهاد می کنیم قانونی وضع کنید و دستور اکید دهید که مدت سی روز هرکس درخواستی دارد تنها از پادشاه بطلبد و اگر کسی آن را از اهورامزدا یا انسان دیگری بطلبد در چاه شیران انداخته شود. ای پادشاه درخواست می کنیم این فرمان را امضا کنید تا همچون قانون لازم الاجرا و تغییرناپذیر شود. پس پادشاه این فرمان را نوشت و امضا کرد.

وقتی دانیال از صدور فرمان پادشاه آگاهی یافت رهسپار خانه اش شد. هنگامی که به خانه رسید به بالاخانه اش رفت و پنجره ها را که رو به اورشلیم بود، باز کرد و زانو زد و مشغول دعا شد. در حقیقت او مطابق معمول روزی سه بار نزد خدای خویش نیایش می کرد و او را پرستش می نمود. وقتی دشمنان دانیال را در حال دعا و درخواست حاجت از خدا دیدند، همه با هم نزد پادشاه رفتند و گفتند: ای پادشاه آیا فرمانی امضا نفرمودید که تا سی روز کسی نباید درخواست خود را از اورمزد یا انسانی، غیر از پادشاه بطلبد و اگر کسی از این فرمان سرپیچی کند در چاه شیران انداخته شود؟

پادشاه جواب داد: بلی، این فرمان همچون قانون لازم الاجرا و تغییر ناپذیر است. آنگاه به پادشاه گفتند: دانیال که یکی از اسیران یهودی است روزی سه مرتبه دعا می کند و به پادشاه و فرمانی که صادر شده اعتنا نمی نماید. وقتی پادشاه این را شنید از اینکه چنین فرمانی صادر کرده، سخت ناراحت شد و تصمیم گرفت دانیال را نجات دهد. پس تا غروب در این فکر بود که راهی برای نجات دانیال بیابد.

آن اشخاص به هنگام غروب دوباره نزد پادشاه بازگشتند و گفتند: پادشاه، همانطور که می دانید، طبق قانون مادها و پارس ها، فرمان پادشاه غیر قابل تغییر است. سرانجام پادشاه دستور داد دانیال را بگیرند و در چاه شیران بیاندازند. او به دانیال گفت: خدایی که تو همیشه او را عبادت می کنی تو را برهاند. سپس او را به چاه شیران انداختند، و سنگی نیز آوردند و بر دهانه چاه گذاشتند. پادشاه با انگشتر خود و انگشترهای امیران خویش آن را مهر کرد تا کسی نتواند دانیال را نجات دهد. سپس به کاخ سلطنتی بازگشت و بدون اینکه لب به غذا بزند یا در بزم شرکت کند تا صبح بیدار ماند.

روز بعد پادشاه صبح خیلی زود برخاست و با عجله بر سر چاه رفت و با صدایی اندوهگین گفت: ای دانیال، خدمتگزار خدای زنده، آیا خدایت که همیشه او را عبادت می کردی توانست تو را از چنگال شیران نجات دهد؟ آنگاه صدای دانیال به گوش پادشاه رسید: پادشاه تا ابد زنده بماند! آری، خدای من فرشته خود را فرستاد و دهان شیران را بست تا به من آسیبی نرسانند، چون من در حضور خدا بی تقصیرم و نسبت به تو نیز خطایی نکرده ام.

پادشاه بی نهایت شاد شد و دستور داد دانیال را از چاه بیرون آورند. وقتی دانیال را از چاه بیرون آوردند هیچ آسیبی ندیده بود، زیرا به خدای خود توکل کرده بود. آنگاه به دستور پادشاه افرادی را که دانیال را متهم کرده بودند آوردند و ایشان را به چاه شیران انداختند و هنوز به ته چاه نرسیده بودند که شیران پاره پاره شان کردند. سپس داریوش پادشاه این پیام را به تمام قومهای دنیا که از نژادها و زبانهای گوناگون بودند نوشت.

با درود فراوان! بدینوسیله فرمان می دهم که هرکس در هر قسمت از قلمرو پادشاهی من که باشد، باید از خدای دانیال بترسد و به او احترام بگذارد؛ زیرا او خدای زنده و جاودان است و سلطنتش بی زوال و بی پایان می باشد. اوست که نجات می بخشد و می رهاند. او معجزات و کارهای شگفت انگیز در آسمان و زمین انجام می دهد. اوست که دانیال را از چنگال شیران نجات داد.

نوشتن دیدگاه