جنگ میلت نبرد داریوش با یونان و آتن

جنگ با يونان –  از قرائن چنين به نظر مي آيد که داريوش در قصد تخطّي به آتن يا اسپارت نبود بلكه در دربار ايران اشخاص زياد عقيده داشتند كه جنگ با يونان براي ايران بي نتيجه است وليكن خود يوناني هاي اروپايي داريوش مجبور نمودند كه به طرف يونان قشون كشي كند . شرح واقعه از اين قرار است : در اين زمان يك ثلث اراضي يوناني نشين يعني مستعمرات يوناني در آسياي صغير و تراكيّه و مقدوني تابع ايران و دو ثلث ديگر از دولت هايي تركيب يافته بود كه بعضي از آنها در واقع شهري و برخي بزرگتر بودند از دول مذكوره آتن و اسپارت معروف ترين آنها نحسوب مي شدند در اولي حكومت ملي و در دومي حكومت اُليگارشي يعني حكومت عده قليل بر قرار بود هر چند هر دو از همسايگي ايران قوي وحشت داشتند با وجود اين در مواقع سخت هر دو به حكومت ايران متوسل مي شدند و كليةً از اين زمان تا اواخر دوره هخامنشي هميشه در نزد ولات آسياي صغير و در دربار ايران يك عده يوناني هاي فراري معروف اقامت داشته همواره ايران را به تسخير يونان يا به دخالت در امور آن تحريك مي كردند در مستعمرات يوناني دولت ايران دخالت نداشت و اداره كردن آنها را به جبابره ي يوناني واگذار مي نمود و هر زمان جبّاري مورد اعتماد دربار ايران واقع نمي شد شخصي را از جبابره ي ديگر يوناني معين مي كرد . در سال 510 ق . م . هيپْ پياسْ ( HIPPIAS ) نامي را كه از خانواده پي زيسترات و جبّار آتن بود مردم آتن اخراج و حكومت ملي در آن شهر تأسيس كردند او پناه به اَرْتافِرْنْ والي ليدي برد بعد آتني ها از جهت ضدّيت دسته ي اشرافي اسپارت با حكومت ملي آتن و جنگي كه بين آنها در گرفته بود در تحت فشار دولت اسپارت واقع شده صلاح خود را در نزديكي با ايران ديدند و سفارتي نزد والي مزبور فرستاده كمك ايران را درخواست كردند والي گفت كمك مي كنم به شرط اينكه مطيع ايران شده باج دهيد سفير پذيرفت ولي پس از مراجعت او به آتن آتني ها از گفته خود برگشتند ( 508 ق . م . ) دو سال بعد باز آتني ها سفارتي نزد والي مذكور فرستاده خواستند كه از هيپ پياس حمايت نكند . او جواب داد كه آتن بايد او را باز بپذيرد و شهر آتن اين مطلب را قبول نكرد . در اين حيص و بيص اغتشاش و شورش در شهرهاي يوناني آسياي صغير درگرفت و محرك آن آريستاگر ( ARISTAGORE ) جبّار شهر ميلت بود كه از طرف ايران در آنجا حكومت داشت توضيح آن كه پدر زن او هيس تيه ( HISTIAEUS ) حاكم سابق ميلت چون در سفر داريوش به مملكت سك ها خدماتي كرده بود در ازاي آن داريوش ( ميرسين ) يكي از شهرهاي تراكيّه را به او داد كه معلوم شد او در آنجا استحكاماتي بنا مي كند به دربار ايران احضار شد و محترمانه در آنجا متوقف بود . اين شخص محرمانه داماد خود آريستاگر مذكور را به ياغي گري تحريك كرد و براي اينكه نوشته هاي او افشاء نشود سر غلامي را تراشيده بر پوست سر او مطالب خود را نوشت و پس از اينكه موهاي سر غلام بلند شد او را روانه ميلت كرد با اين دستور كه دانادش سر او را تراشيده نوشته هاي او را بخواند بر اثر اين تحريكات شورش مذكور درگرفت و قشون ايران به واسطه كمي عده در مقابل شورشي ها عقب نشسته به شهر سارد پناه برد آريستاگر چون مي دانست كه قشون ايران از جاهاي ديگر خواهد رسيد به يونان رفته كمكي درخواست كرد . اسپارت حاضر نشد كمك نمايد وليكن آتني ها بيست كشتي به او دادند و پس از آن شورش به تمام شهرهاي يوناني در آسياي صغير و جزيره قبرس و غيره سرايت كرد و يوناني ها سارد را تصرف كرده خود شهر و جنگل مقدس آن را آتش زدند وليكن به گرفتن ارگ آن از جهت استحكاماتي كه داشت موفق نشدند . پس از آن قشون ايران از هر طرف به محل اغتشاش روي آورد و سفاين فنيقي از طرف دريا عرصه را بر شورشيان تنگ كردند بالاخره جنگي در نزديكي ميلت شد كه يوناني ها مضمحل يا متواري شدند و آتني ها به مملكت خودشان مراجعت كردند و شهر ميلت را سپاهيان ايران گرفته شورشي ها را سخت مجازات نمودند ( 496 ق . م . ) معلوم است كه داريوش از دخالت يوناني هاي اروپايي به امور داخلي ايران فوق العاده مكدر شد و پس از آن به زودي جنگ اول ايران با يونان درگرفت قبل از جنگ داريوش براي رضايت يوناني هاي آسياي صغير امر كرد اراضي را مسّاحي و ماليات ها را تعديل نمودند بعد داماد خود مردونيه را براي سركشي به آسياي صغير و تراكيّه و غيره فرستاد با اين دستور كه اصلاحاتي نمايد . اين شخص علاوه بر نجابت جبّلي عقل و تدبير داشت و اول كاري كه كرد اين بود كه به تمام مستعمرات يوناني در آسياي صغير حكومت ملي داد تا آنها را از ايران راضي كرده باشد * - * - هرودوت در اين موقع گويد : اين قضيه تأييدي است از نوشته هاي من براي يوناني هايي كه باور ندارند كه بعد از كشته شدن بردياي دروغي در ميان هم قسم ها مذاكراتي راجع به طرز حكومت پارس و حكومت ملي شده باشد - * - * بعد به اروپا قشون كشي كرده تا كوه آتُسْ واقع در تراكيّه پيش رفت و مقدوني را مجدداً به اطاعت ايران در آورد ( 492 ق . م . ) وليكن در اين حين به واسطه طوفان دريا سيصد فروند از كشتي ها خراب و معدوم گرديد رعب ايراني ها در يوناني ها خيلي زياد بود وليكن اقدامي براي تجهيزات نمي كردند اين حال روحي يوناني ها در دربار ايران نمي دانستند زيرا بسياري از يوناني هاي اشرافي و ناراضي كه فرار كرده به دربار ايران پناهنده شده بودند حال يونان را براي داريوش توصيف مي كردند و دربار ايران همه به اين عقيده بودند كه داريوش بي جنگ مي تواند تمام اين مملكت را مطيع نمايد بنابراين داريوش رسولاني به يونان فرستاده اعلام كرد كه يوناني ها بايد آب و خاك بدهند يعني مطيع شوند اكثر از شهرهاي يوناني اين تكليف را پذيرفتند وليكن در آتن و اسپارت رسولان را بر خلاف عادات بين المملي كشتند و جنگ از نو شروع شد ( 490 ق . م . ) چنان كه هرودوت گويد اين دفعه قشون ايران در تحت فرماندهي يك نفر مادي داتيس ( DATIS ) نام بود و او چنين صلاح ديد كه از راه دريا و جزاير سيكلاد مستقيماً به طرف آتن برود . قشون ايران اول شهر اِرِت رهْ ( E?RE?TRE?E ) را گرفته مردمان آن را به آسيا فرستاد بعد 600 فروند كشتي ايران به شبه جزيره ي آتّيك ( ATIQUE ) كه آتن در آن واقع است رسيده لنگر انداخت در ابتدا آتني ها نمي خواستند جنگ كنند زيرا كمكي را كه از اسپارت انتظار داشتند نرسيده بود وليكن ميلتياد يكي از نجبا زادگان آتني اهالي را به جنگ تحريك كرد و قشون آتني در تحت سركردگي او براي جنگ با ايراني ها بيرون آمد در راه عده اي هم از پلاته ( يكي از شهرهاي يوناني ) به كمك آن رسيد و سپاه آتن ماراتُنْ ( MARATHON ) را كه در طرف شمال و شرق شبه جزيره آتّيك بود اشغال نمود پس از آن ميلتياد جنگ را شروع كرد . يوناني ها چون مي دانستند كه ايراني ها تير اندازهاي ماهري هستند و اگر از دور جنگ كنند طاقت تير آنها را نخواهند آورد خودشان را بي پروا به سپاه ايران زده جنگ تن به تن نمودند سپاه آتني سنگين اسلحه بود يعني اسلحه دفاعي ( خود و جوشن و غيره ) داشت در صورتي كه سپاهيان ايراني فاقد اين نوع اسلحه بودند و سپرهايشان هم به خوبي و استحكام سپرهاي يوناني نبود با وجود اين ايراني ها قلب قشون يوناني را شكافتند ولي جناحين قشون مزبور غلبه كرد و ايراني ها پس از دادن 4000 نفر تلفات به كشتي هاي خود عقب نشسته حركت كردند . سپاهيان ايراني در ابتدا مي خواستند از طرف ديگر كه به آتن نزديكتر بود حمله برند وليكن ميلتياد نقشه آنهارا دريافت و براي دفاع آتن به محل مزبور شتافت پس از آن سردار ايراني چون وضع را چنين ديد جنگ نكرده به آسيا مراجعت نمود راجع به اين جنگ لازم است بگوييم كه كيفيّات آن متناقض است : اولاً عده سپاهيان ايراني را يوناني ها صد و بلكه سيصد هزار نوشته اند و حال آنكه محقق است كه 600 كشتي عهد قديم بيش از 30000 نفر با لوازم آنها نمي توانسته حمل كند . ثانياً اگر سپاه ايران قلب لشگر يوناني را شكافت بعد قشون مزبور چه ترتيبي يافت كه جناحين آن توانستند غلبه كنند بنابر اين و ايرادات ديگر كه در اين مختصر نگنجد بعضي از محققين مانند ( ني بور )عقيده دارند كه نوشته هاي يوناني ها راجع به اين جنگ و جنگ هاي ديگر ايران با يونان به شعر و افسانه گويي و داستان سرائي شبيه تر از تاريخ نويسي است مصنّف مذكور گويد : آتني ها به طور غير مترقّب بهره مندي داشته اند ولي كيفيّات را نمي دانيم . چهار سال بعد از اين جنگ داريوش در ميان تهيه هايي كه براي جنگ جديد مي ديد درگذشت ( 486 ق . م . ) بعضي از مورخين به اين عقيده اند كه اگر عمر او وفا مي كرد جبران اين عدم بهره مندي را مي نمود و كار يونان خيلي سخت مي شد .

در همین زمینه

دیدگاه‌ها  

0 # علیرضا افشاری 1390-09-23 15:36
درود. نوشته‌ی خوبی بود. فکر کنم در این باره نگاهی به کتاب «اسطوره معجزه یونانی» از شروین وکیلی هم بسیار یاری‌گر باشد.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه