مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

پارتیان پایه گذار ایران نوین

در آن هنگامه ای که تمدن ایرانی آهسته، آهسته در هجوم یونانیت غرق می شد.و فرهنگ یونانی در جای جای ایران رخنه کرده بود.شاید کسی نمی دانست که این غرب زدگی دیری نخواهد پایید.از آن هنگام که خاک سپند ایران در زیر پای اسکندر گجستک، پایمال شد.شاید همه شکوه ایران را تمام شده می دانستند.تا آن که ایرانی دوباره به خود آمد ، مانند ققنوسی از خاکستر از بین رفته ی خود سر درآورد و جانی دوباره گرفت.روح ایرانی دوباره برانگیخته شد.و ایرانی به چشم دید که اگر بخواهد می تواند.به تاج و تخت رسیدن پارتی ها  نمونه ی برتر این عرق ملی بود.فرهنگ ایرانی ،فرهنگی که در آن زمان سرشار از بیگانگی بود، دوباره زنده شد.دولت اشکانی برهم زدن فرهنگ یونانی را درست نمی دانست. زیرا شوند آشفتگی می شد و کشور را از پیشرفت فرو می گذاشت.این بود که پارتیان دوستی دو فرهنگ را برگزیدنند. فرهنگ ایرانی در کنار فرهنگ بیگانه ی یونانی قد برافراشت.دو فرهنگ،در کنارهم اما دور از هم گام برمی داشتند. گذشت زمان از دخالت بیگانه در فرهنگ ایرانی کاست و در آخر آن را از فرهنگ ایرانی کنار زد.در نتیجه فرهنگی بی هیچ عنصر خارجی شکل گرفت.در کجای تاریخ سراغ دارید که تمدن چیره شده بر تمدن ناتوان تر از راه تحمیل فرهنگ خود به آن گام برندارد و ریشه های فرهنگ گذشته را خاموش نکند؟! آیا به راستی فرهنگی با چنین گستره ی منشی در جایی از دنیا به وجود آمده است؟!آیا بوده است که دو فرهنگ بیگانه از هم در کنار هم باشند و به زندگی خود ادامه دهند؟!ایرانی این است و اندیشه ی ایرانی این گونه است.این فرهنگ مستقل از بیگانه،هنر مستقل نیز در برداشت.هنر ایرانی که از زیر بار تحمیل هنر یونانی بیرون آمده بود، در راهی ملی افتاد و رشد بزرگی کرد.سنن ایرانی دوباره زنده شد. و این سنت ها در هنر پارتی پرتو افکند.اما این بیگانگی از هنر غربی سراسر بهره مندی نبود.بلکه شوند آن شد که معماری ایرانی در آغاز چهره ای ابتدایی و بدوی به خود بگیرد.اما با وجود بی ارزش بودن از نگاه فنی، به همین وسیله توانست یادگار اجدادی و عاری از هرگونه نفوذ خارجی را زنده کند.در نتیجه هنر اشکانی با بینش ایرانی پیشرفت کرد.و توانست تاثیر به سزایی در تمدن های غربی و حتی چین نیز بگذارد و همین هنر بدوی پس از آن به اوج شکوه خود برسد

اما در کنار این آرامش هنری و فرهنگی،ایران از نگاه نظامی و سیاسی روند آرامی را پشت سر نمی گذاشت.چنان که رومن گریشمن باستان شناس فرانسوی می نویسد((ایران در زمان پارتیان،در همان حال که در برابر روم از خود دفاع می کرد،همه ی وزنه مهاجمات بدویان که برخی از آن ها از استپ های شمال شرقی و برخی از مرز های قفقاز وارد می شدند را نیز تحمل می کرد)).او ارزش ایران در چنین استواری ها را چنین می داند: ((پایداری ایران در این جنگ ها کمکی ژرف به جهان کرد،زیرا او بود که شاید از همه ی تمدن های کهن  آسیای غربی که خود یکی از بازماندگان آن به شمار می رفت ، دفاع کرد و آن ها را از نابودی نجات داد. ))ایران نو با برتری بر تهاجمات خارجی ، وضع داخلی را نیز سر و سامان داد.پادشاهان اشکانی بر اثر این دو کامیابی جای ساسانیان را آماده ساختند و شاهان ساسانی از این زمینه سازی بهره مند شدند و به نوبه ی خود وحدت ملی و تمدنی را ایجاد کردند که شاید هرگز تمدن ایرانی نمایی از این برتری را ندیده بود.پس با توجه به نقش پارتیان در تشکیل شاهنشاهی ساسانی، تجدد و احیای ناگهانی ساسانیان اسطوره ای به نظر نمی آید.بلکه آن ها این زندگی دوباره  را مدیون پارتیانی هستند که در تاریخ کمتر توجهی به آن ها شده است. پارتیان حلقه ی پیوند دادن دو تمدن هخامنشی و ساسانی پس از چندی خاموشی است. اما شور بختانه ما تنها آن ها را بانام"ملوک الطوایف"می شناسیم.اما ارزش آن ها بیش از این عبارت است و اگر آن ها نبودند شاید سرنوشت ایران به گونه ای دیگر رقم می خورد و ساسانیان هرگز به این شکوه نمی رسیدند.

گریشمن در جای دیگر کتابش درباره ی ارزش فرهنگی تمدن های به نگاه ناچیز چنین می نویسد: ((تحولات فرهنگی تدریجی،غالبا مدتی بعد از حکومت های موقتی که وجود خود را به آن ها مدیون اند آشکار می شوند))و این گویای ارزش پارتیان در زنده کردن ایران فرورفته در غرب زدگی است. هنر به اوج رسیده ی ساسانی دامنه ی گسترش خود را بیرون از مرزهای ایران نیز فراهم کرد،چنان که ما به آسانی می توانیم این الگو برداری را در قلب تمدن روم در طرح های کلیساها بینیم که به روشنی الگو برداری هنرمندان بیزانسی از هنر ساسانی نمایان است.زرگران اروپای مرکزی نیز از این تاثیرپذیری دور نبوده اند چنان که ما می بینیم در گنجینه ی اتیلا در تکه های زرین به جا مانده از شیوه های کنده کاری های ساسانیان الگو گرفته شده است،هنر ساسانی همچنین شوند الهام بخشی نقاشان آسیای مرکزی در گچ بری های سپند بودایی و نساجان مصر شد.هنری که تا چندی پیش در زیر غباری از یونانیت خاموش بود.اکنون جهان را درنوردیده بود و فرهنگ خود را به جای جای گیتی پراکنده بود. در این دوره شاهنشاهی ایران دوباره به پارس و شهر استخر بازگشت و پاسداران معبد آناهیتا دوباره ایران را به اوج خود رسانیدند.

پی نوشت:

ایران از آغاز تا اسلام،رومن گیرشمن، برگردان محمد معین،انتشارات علمی و فرهنگی

دیدگاه‌ها  

0 # مهدی 1396-02-09 00:54
تشکر از مطالب ارزشمندتون بسیار عالی بود. آیندگان باید ممنون باشند از کسانی که تاریخ را دست نخورده برایشان نگهداشتند
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML