راست گویی سربازان ایرانی

در بررسی ارتش هخامنشی، یکی از جنبه‌های اعجاب بر‌انگیز آن وجود همین سپاه جاودان است. این سپاه مرکب از ده هزار نفر بود که «سپاه آماده باش» شاهنشاه ایران را تشکیل می‌دادند و نگهبانان شاهی بودند. این سربازان را از این روی «جاودان» می‌نامند که با مردن یا کشته شدن یکی، بی‌درنگ فرد دیگری به جای او قرار می‌گرفت. به این ترتیب، تعداد افراد این گارد همواره ده هزار نفر باقی می‌ماند.
آن زمان که اقوام پراکنده اروپایی برای دفاع از خاک خود، نیروهای مردمی و عموما کشاورزان را بسیج می‌کردند، ایران پهناور نیازمند تشکیلاتی سازمان یافته برای کشور‌ گشایی، دفاع از سرزمین و حفظ انسجام آن بود.

آرزو رسولی: آن زمان که اقوام پراکنده اروپایی برای دفاع از خاک خود، نیروهای مردمی و عموما کشاورزان را بسیج می‌کردند،ایران پهناور نیازمند تشکیلاتی سازمان یافته برای کشور‌ گشایی، دفاع از سرزمین و حفظ انسجام آن بود. به این ترتیب، می‌توان گفت ارتش زمانی در ایران شکل گرفت که نخستین سازمان حکومتی تشکیل شد و به عبارتی قدمت آن به دوره مادها باز می‌گردد. اما در طول زمان، شکل و حتی نام آن تغییر یافته است.
قدیمی‌ترین نامی که برای ارتش در کتیبه‌های هخامنشی باقی مانده، اصطلاح مادی «سپاده» (=سپاه) است که در نام خاص یکی از سپهبدان مادی ارتش هخامنشی، «تخمه سپاده) (=تهم سپاه)، مانده و در کتیبه بیستون ذکر آن آمده است.
در زبان فارسی باستان که زبان کتیبه‌های هخامنشی است، به واژه «کاره» بر می‌خوریم که هم به معنی «سپاه» و هم به معنی «مردم» به کار رفته است. داریوش به جانشینان خود در کتیبه تخت جمشید چنین اندرز می‌دهد: «این کاره (=سپاه و مردم) پارسی (=ایرانی) را نگهدار!»

در دوره باستان، هر قومی را با نمایندگان جنگی آن قوم می‌شناختند؛ از این‌رو، پارسیان برای دو مفهوم «قوم» و «جنگیان قوم» یک اصطلاح را بکار برده و از این اصطلاح هر دو مفهوم یا بسته به متن، یکی از این مفاهیم را مدنظر داشته‌اند.
دکتر «علیرضا شاپور شهبازی»، ایران‌شناس، این واژه را با «کاریس» یا «کاریش» در زبان لیتوانی به معنی «جنگ، سپاه» قیاس می‌کند. در دوره ساسانی به طبقه جنگاوران، «ارتشتاران» و به ارتش و سپاه، «سپاه» و «گوند» اطلاق شد. از دوره صفویه، «قشون» و «قوا» نام خود را به این تشکیلات دادند و این کلمات تا زمان رضاخان باقی ماند. سر‌انجام، فرهنگستان اول بر‌اساس واژه ارتشتار پهلوی، واژه «ارتش» را برای تشکیلات نظامی کشور ساخت. این واژه از صورت اوستایی «رثه ایشتر» گرفته شده، به معنی «بر‌گردونه ایستاده» که اصطلاحا به «نبردگان، جنگیان» گفته می‌شد.
از نام ارتش که بگذریم، تشکیلات ارتش در دوره باستان، خصوصا دوره هخامنشی چگونه بوده است؟
آنگونه که از منابع یونانی و نیز کتیبه‌ها و الواح هخامنشی بر می‌آید، ارتش هخامنشی بسیار سازمان یافته بوده است. نظام تقسیم‌بندی این ارتش ده‌دهی بوده و به گفته خود مورخان یونانی، این تقسیم‌بندی بسیار بهتر از تقسیم‌بندی نظامیان یونان بوده است و گویا تا زمان مغول در سپاهیان آسیایی نظیری نیافت.
ده جنگجو یک دسته را زیر فرمان دهبد (از واژه دثه پیتی) تشکیل می‌داد؛ ده دسته یک گروه می‌شد زیر فرمان صدبد (ثته پیتی)؛ ده گروه یک «هنگ» را به سرداری هزاربد (* هزار پیتیش) می‌ساخت؛ ده هنگ تشکیل یک «لشگر» می‌داد زیر نظر یک بیوربد (بئیورپیتی). مشابه همین تقسیم‌بندی را امروزه نیز در ارتش می‌بینیم.

این سازمان ده‌دهی از راه ایران در سازمان‌های یهودی، ارمنی، یونانی و حتی آلمان قدیم، یعنی گوتیک نیز نفوذ یافت.

بالاترین قدرت نظامی هخامنشیان شش لشکر بود که با «سپاه جاودان» هفت لشکر را تشکیل می‌دادند و بدین گونه تعداد کل لشکر‌ها به عدد مقدس هفت می‌رسید.
در بررسی ارتش هخامنشی، یکی از جنبه‌های اعجاب بر‌انگیز آن وجود همین سپاه جاودان است. این سپاه مرکب از ده هزار نفر بود که «سپاه آماده باش» شاهنشاه ایران را تشکیل می‌دادند و نگهبانان شاهی بودند. این سربازان را از این روی «جاودان» می‌نامند که با مردن یا کشته شدن یکی، بی‌درنگ فرد دیگری به جای او قرار می‌گرفت. به این ترتیب، تعداد افراد این گارد همواره ده هزار نفر باقی می‌ماند.
تصویر سربازان جاویدان را در نگاره‌های جبهه شرقی آپادانا، یعنی همان نمای اصلی و نخستین تالار بار تخت جمشید، پشت‌ سر شاه که بر تخت نشسته، در سه ردیف روی هم می‌توان دید. در این تصویر، تعداد حدود صد سرباز به نمایندگی از ده هزار سرباز نقش شده‌اند. لباس بلند چین دار هخامنشی، کفش ایرانی سه‌بندی و نوار بی‌گره دور سر آنان نشان از پارسی بودن این افراد دارد. ایران‌شناسان از این نقوش نتیجه می‌گیرند که همه افراد «ده هزار جاودانان» از پارس‌ها بوده‌اند. نیزه دست همه این سربازان در قسمت پایین به یک انار کوچک ختم می‌شود. از این‌رو، یونانیان آنان را «سیب بر» نامیده‌اند.
فرمانده کل گارد جاویدان فرمانده کل سپاه ایران نامیده می‌شد و از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. این فرمانده را شاه از افراد خانواده خود و یا از میان دوستان طرف اعتمادش برمی‌گزید. بر همه سپاه یک «سپاهبد» یا سپهبد (سپادپیتی) فرمان می‌راند. این سپاهبد یا خود شاهنشاه بود یا یکی از سرداران نامی.
یکی از خصایص دوره هخامنشی،‌شرکت خود سپاهبدان و سرکردگان در نبرد بود و تعداد زیادی از آنان هم در میدان‌های جنگ کشته شدند. مثلا از یازده پسر داریوش بزرگ پنج تن جان خود را در لشکرکشی به یونان از دست دادند.
به گزارش استرابون،‌ تاریخدان و جغرافی‌دان یونانی، سربازان ایرانی را از 20 تا 50 سالگی در ارتش به خدمت می‌گرفته‌اند. تمرین‌های سپاهیان ایرانی به ویژه پسران نجبا بسیار دشوار بود و باید انواع ورز‌ش‌ها، ساختن انواع ابزارها، تیراندازی و نیزه‌پرانی و نیز استقامت در جاهای سخت و راه‌های طولانی را می‌آموختند تا ورزیده شوند و بیش از همه باید حقیقت‌گویی را می‌آموختند. به هنگام نبرد، سربازان به منظور حفاظت از بدن جوشن نیز می پوشیدند و کلاهی آهنین بر سر می‌گذاشتند.
آن‌گونه که از تصاویر و یافته‌های باستان‌شناسی بر می‌آید، ابزار جنگی سپاهیان هخامنشی عبارت بود از: نیزه و تیر، سپرهای کوچک و هلالی بافته شده از نی، سپرهای بیضی شکل دارای یک برآمدگی فلزی در وسط به نام گل سپر که معمولا تصاویر زیبایی بر آن نقش شده‌اند، سپرهای بزرگ و مستطیلی، دشنه‌های ایرانی که دسته آنها طبق عادت معمول ایرانیان به صورت سر یک جانور ساخته می‌شد، دشنه‌ای کوتاه به نام «اکیناکه» که به کمر می‌‌آویختند، چاقوهایی که دسته آنها به شکل حیوان‌هایی مانند شیر، گاو و بزکوهی ساخته شده بود و کمان که مشخصه قومیت ایرانی بود، به همراه کمان‌دانی که خاص ایرانیان بود.
یکی از اختراعات تازه ایرانیان در عصر پرتحرک سده پنجم پیش از میلاد اختراع «ارابه داس دار» بود. این ارابه از هر طرف نیزه و شمشیرهای تهدیدکننده و در مرکز چرخ‌ها کاردهای داس مانندی داشت که نوک بعضی به طرف پایین و برخی دیگر به طرف بالا خمیده بود. این کاردها هر چیزی را که بر سر راه اسب‌های در حال تاخت قرار می‌گرفت،‌ تکه‌تکه می‌کرد. در حقیقت ایرانیان پیروزی‌های خود را تا پایان سده چهارم پیش از میلاد مدیون این اختراع‌اند.
همچنین تشکیلات منظم و کارآمدی برای پیام‌رسانی داشتند: پیک‌های شاهی در راه‌های بزرگ هر ساعت اسبی را که تاخته بودند،‌ با اسب‌های تازه نفس عوض می‌کردند و به این ترتیب، پیام‌ها را با شتابی خارق‌العاده از جایی به جای دیگر می‌رسانیدند. ایرانیان پیش از هر کارزار و پیش از هر اقدامی، ابتدا نقشه جنگی می‌کشیدند و در انجمنی از سران لشکر نقشه را به دقت مورد بررسی قرار می‌دادند. کاری که بعدها در سراسر دنیا به اصلی مهم در جنگ‌ها بدل شد.
از توصیفات سپاهیان و ارتش که در دوره هخامنشی بگذریم، آنچه در تاریخ جنگ‌های هخامنشی و در طول تاریخ ایران شاخص و مایه مباهات هر ایرانی است،‌ روح فتوتی است که در میان سپاهیان ایران بود و نمود اعلای آن را در شخصیت کورش کبیر می‌توان یافت. ایرانیان به هر دشمنی که پناه و زنهار می‌خواست، روی خوش نشان می‌دادند و معمولا تقاضایش را می‌پذیرفتند و با زندانیان با محبت رفتار می‌کردند. با نجبا و شاهان اسیر شده رفتاری شایسته آنان در پیش می‌گرفتند. کورش همه شاهانی را که از وی شکست می‌خوردند،‌ تکریم می‌کرد و به آنان زمین و ملک یا حتی حکومت ناحیه‌ای را می‌بخشید تا در آسایش زندگی کنند.
جوانمردی وی چنان بود که دشمنان سرسختش تبدیل به دوستانی وفادار و دلسوز شدند. نمونه بارز این شاهان می‌توان به کرزوس، شاه لیدی، اشاره کرد. روحیه‌ای که در تاریخ ایران تداوم پیدا کرد و در قالب چهره‌های پهلوانی و پس از اسلام، عیاری، بارها و بارها ظهور کرد.
....

برداشتها:
- شاپور شهبازی، علیرضا؛ «ارتش در ایران باستان»، مجله باستان‌شناسی و تاریخ،‌ ش 20، س دهم،‌ بهار و تابستان 1375،‌ صص 22- 28.
- کخ،‌ هایدماری؛ از زبان داریوش! ...،‌ ترجمه پرویز رجبی،‌ چاپ سوم، تهران: کارنگ، 1377.
- مکنزی،‌ دیوید نیل؛ فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،‌ 1373.

برگرفته از پایگاه خبرگزاری میراث فرهنگی chn

نوشتن دیدگاه