مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

تعامل فرهنگي بين ايرانيان و تركان در آسياي مركزي

دكتر بهرام اميراحمديان  
گروه فرهنگ ـ اصل اين مقاله در دومين همايش بنياد ايران‌شناسي ارائه شده بود كه تلخيصي از آن را مطالعه مي‌كنيد.

گفتم ز كجايي تو تسخر زد و گفت اي جان / نيميم ز تركستان نيميم ز فرغانه
(مولوي) بنا به تعبير مولوي ايرانيان با تركان در آسياي مركزي چنان در هم آميخته بودند كه تفكيك آنان از يكديگر امكان پذير نبود و از اين رو در هنگام پرسش از هويت فرد و كجايي آنان، برايشان مشكل بود كه بگويند ايراني اند يا ترك. از همين رو اين سوال تمسخر انگيز مي نمود. دره فرغانه به نوشته كتاب حدود العالم(قرن چهارم هجري)، دروازه تركستان است. شهر فرغانه و اوش از شهرهاي ايراني در دهانه اين دره قرار دارند و رود سيردريا (سيحون) از اين نقطه از دره تنگ وارد وادي گسترده و وسيع فرغانه مي گردد، از آنجا به سوي غرب، آغاز جهان ايراني است كه آسياي مركزي،‌ را تا ساحل شرقي درياي خزر پوشش مي دهد.
هنگامي كه اعراب منطقه را اشغال كردند، به زدودن فرهنگ و تمدن ايراني آغاز كردند. نخست نام منطقه را از «ورارودان» (يا فرارودان) به عربي ترجمه و “ماوراء النهر“ ناميدند. در اواخر دوره تسلط اعراب بر منطقه، تركان در كسوت غلامان جنجگو، سپاهيان و مرزداران در دربار امراي محلي وابسته به خلفا ظاهر شدند، ايرانيان امور دربار را در اختيار داشتند و به امور ديواني مي پرداختند. به همين سبب ايرانيان و تركان تاثير شگرفي برگسترش فرهنگ و تمدن اسلامي داشتند. در اين دوره تمدني از آميزش تركان، ايرانيان و اعراب پديد آمد كه در عين حال داراي ويژگيهاي فرا ملتي داشت و شايد نخستين نشانه هاي جهاني شدن اسلام در آن دوره بود.
گرچه تركان در مقابل هجوم اسلام مقاومت كردند، ولي پس از نفوذ مسلمانان در آسياي مركزي، تاثير فرهنگ باختري بر روي آنان به نحو قابل توجهي تشديد شد. از همان دوران پيش از ظهور اسلام يعني در دوره سامانيان، نفوذ ايران در آسياي ميانه بيش از پيش افزايش يافته بود.
در دوره ساسانيان، ايران بر راههاي زميني و دريايي بازرگاني جهان تسلط داشت و در اين زمينه نيز همچنان كه در زمينه هاي ديگر بود، به اوج عظمت خود رسيد و اين وضع تا پايان سقوط ساسانيان ادامه داشت.
نفوذ ايران در آسياي مركزي در دوره اسلامي به نحو قابل توجهي تقويت شد. اين بار نفوذ فقط به حوزه فرهنگ محدود نمي شد. بديهي است كه شمار كثيري از پارسها، همزمان با عربها وارد تركستان شدند و در آنجا رحلت اقامت افكندند .
ايرانيان آسياي مركزي افسانه هاي پادشان ايراني را به خود اختصاص دادند. گويشهاي ايراني به تدريج جاي خود را به زبان فارسي داد و زبان ادبي مشتركي شكل گرفت كه در خدمت ايرانيان ساكن ايران و تركستان قرار گرفت. تنها رقيب زبان فارسي زبان تركي بود و مبارزه اي كه زبان فارسي با آن داشت، اغلب به نتايج مصيبت باري مي انجاميد. از همان قرون اوليه اسلامي دو پديده زير آغاز شد كه تا قرن بيستم ادامه يافت:
الف- جايگزين شدن تدريجي گويشهاي زنده ايراني به وسيله زبان ادبي فارسي
ب- جايگزين شدن تدريجي گويشهاي ايراني (كه زبان ادبي را هم شامل مي شود) به وسيله زبان تركي.
حاصل تعامل و تقاطي فرهنگ ايراني و تركي وجود وام واژگان ايراني در تركي و وام واژگان تركي در زبان فارسي است. در زبان معاصر تركي(در هر سه شاخه شرقي، غربي و جنوبي آن) و فارسي(در شاخه جنوبي و غربي) نيز اين وام واژگان نقش مهمي دارند.
در زمان خلافت عباسيان، خاندانهاي ايراني نقش مهمي در اداره امور آسياي مركزي داشتند. ولايات گوناگون ماوراء النهر را اساساً نمايندگان اشراف محلي و قبل از همه نسل برمكيان و سامانيان اداره مي كردند. ولي اين تدبير باعث تقويت حكومت خلافت در آسياي مركزي نشد، بلكه برعكس، بر شرايط و امكانات مساعدت كننده به آزادي اين سرزمينها از حكمفرمايي اعراب افزود.
طاهريان (821 - 873)، صفاريان (873-913)، و بعد سامانيان (875- 999 )، از جمله حكومتهايي ايراني بودند كه در خراسان و ماوراء النهر حكومت مي كردند. در سال 900 ميلادي اسماعيل ساماني در نزديكي بخارا عمر وبن ليث را مغلوب كرد. اين پيروزي به اسماعيل بدان سبب ميسر گرديد كه مردم و پيشه وران او را پشتيباني نمودند. پس از آن اسماعيل حاكميت خويش را در خراسان مستقر ساخت. علاوه بر آن اسماعيل ساماني براي قلع و قمع باديه نشيناني كه شهرهاي ماوراء النهر را تهديد مي كردند، بر آنان تاخته و آنان را تار و مار كرد. پيروزي او بر باديه نشينان كمتر از پيروزي او بر عمر و بن ليث نبود. باديه نشينان با تحمل شكست هاي مهلك مدت زيادي از غارت و تجاوز به مناطق مزرعه ماوراء النهر دست برداشتند.
آئين هاي نوروزي كه از گذشته هاي دور در قلمرو تمدني ايران در آسياي مركزي وجود داشت، با چيرگي تركان در آسياي مركزي و تركستان (شرقي و غربي) نه تنها از بين نرفت، بلكه به جهت قرابت فرهنگي و تعامل فرهنگي بين ايرانيان و تركان گسترش يافت و به عنوان نماد فرهنگي و آيين ملي به حيات خود ادامه داد كه تاكنون نيز ادامه دارد. اين عنصر وحدت بخش فرهنگي منطقه، اكنون به نحو بارزتري مي تواند به عنوان ابزاري براي همگرايي فرهنگي و اجتماعي ملل منطقه بكار گرفته شود.
گروه هاي طوايف ترك در داد و ستد خود با شهرهاي واحه اي ايراني از جمله اورگنج، خيوه، سمرقند، بخارا، آمل، مرو و ... در آسياي مركزي در هنگام كوچ به اين منطقه در تماس قرار داشتند. پيش از آن نيز جاده ابريشم در كنار پيوند بين شرق و غرب آسياي مركزي با ايران و سپس اروپا، در كنار مبادله كالا و مسافر، فرهنگ و تمدن و انديشه و اديان را نيز انتقال مي داد و سبب نزديكي بين فرهنگها و ملل ساكن در طول جاده مي شد.
تركان با ورود به تركستان غربي، الگوهاي روابط با آنهايي را كه با آنان در برقراري رابطه با ايرانيان شرقي و دولت شهرهاي طخاري تركستان شرقي ادامه دادند. در آسياي مركزي اين دولت شهرها برحسب زبان به سه گروه ايراني شرقي تقسيم شدند: «خوارزميان» در منتهي اليه غرب ماوراء النهر؛ اهالي«سغدي» زبان در سمرقند، بخارا، چاچ/شاش (تاشكند) و نواحي هم جوار با توده هاي پراكنده شده در طول آسياي مركزي و آسياي داخلي؛ گروه هاي زبانهاي «باختري» و ديگر زبانهاي طخارستان. تاريخ سياسي آغازين اين دولتها فقط بطور ناقصي شناخته شده است. در قرن هفتم خوارزم به يك دولت متمركز تري كه از سوي شاه اداره مي شد، يعني «خوارزمشاه» كه او بر توابع اميرنشين ها فرمانروايي داشت. بطور معمول نظامهاي كمتر متمركزتري در سغديه ظاهراً گسترش پيدا كرده بود. فرمانروايان سمرقندي، كه از قدرتمندترين اين سلسله هاي سغدي محسوب مي شدند، عنوان “قشيب“ (به ايراني غربي خشائتا، ايخشيد در عربي، ملك در اسناد سغدي) داشتند.
شاهزاده هاي كوچك سغدي، عنوان “گوتو“ (خوتاو) داشتند. اين فرمانروايان كه منابع چيني ادعا مي كنند كه آنها به يكي از قبايل تعلق داشتند (خانه چائو = جموك (جاموگ) از مولفان مسلمان)، ابتدا در طبقه برابر با طبقه دهقانان قرار داشتند كه زمينداران اشرافي بودند و در قلعه هاي تدافعي زندگي مي كردند.
علاوه بر اين كشاورزي بسيار توسعه يافته آبي واحه هاي خوارزميان و سغديان در توليد صنايع دستي و تجارت نيز به طور عميق در گير شده بودند، منافع تجاري خود را بر اوراسياي غربي/ اروپاي شرقي، متوجه كرده بودند و سرزمين آنها در دوره اسلامي به مركز بازرگاني كالاهاي مناطق جنگلي شمالي ( به ويژه پوست و الوار ) براي جهان اسلام تبديل شده بود. سغدي ها، همان طور كه ديده ايم، شبكه تجاري را در طول جاده ابريشم ايجاد كرده بودند كه آنها را به مغولستان و آسياي شرقي پيوند مي داد. در ضمن تماس آنها با سرزمين ها و فرهنگهاي متعدد، دياسپوراهاي سغديان چنان توسعه يافته بود كه به قول فراي “سكولاريسم تجاري“ ايجاد شده بود و مسامحه براي اديان و مذاهب گوناگون زرتشتي، مانويت، بودائي و مسيحيت براي آنها شناخته بود. به علاوه براي عقيده به پرستش غالباً توصيه عقايد گوناگون محلي نيز انجام مي گرفت. اگر چه بوديسم در دوره اسلامي مرده بود، ولي ديگر اديان و مذاهب در قرن دهم در سمرقند حضور داشتند.

chn news

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML