مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

نگرش ایرانیان به پند

سخن در جان مردمان مشرق زمین تأثیری خاص دارد. گاه پژواک یک سخن پرده های زمان و مکان را در می نوردد. برای همیشه در تار و پود جان آنان طنین انداخته و اثرخود را همچنان بر رفتارشان باقی می گذارد. وقتی چنین وضعی را می توان شامل دیگر مثل شرق دانست کمترین تردیدی برای پژوهشگر باقی نمی ماند که ایرانیان قدیم را در این خصوص بهترین نمونه روح شرق بشمارد؛ روحی که به سخنان حکمت آمیز و پندها و مثلها مؤمن است.

پند

می توانیم بگوییم نخستین حکیمی که شرق او را می شناخت زردشت است، که به جان و تن، و به دست و زبان ایرانی بود. کتابش، اوستا، مایه افتخار نه تنها ایرانیان که تمام ملل شرق است. او توانست طی مدتی نه چندان کوتاه ملتی پراکنده و نیرو از کف داده را پیرامون خود گرد آورد و به سوی زندگی، قدرت و حکومت راه نماید. اردشیر بابکان به تیزبینی خود دریافت که پس از تأثیر مخرب جنگها و دشمنيها، برای سامان یافتن از هم گسیختگی ملت و ترمیم پراکندگیهای مردم بازگشت به آیین زردشت ضروری است. بسیار شگفت آور است که خليفة عمر بن خطاب درباره زردشتیان گفته است: با آنان همچنان رفتار کنید که با اهل کتاب و از آن شگفت انگیز تر اینکه پیروان زردشت کاروان تمدن اسلامی را در دوران عباسیان همراهی کردند. کاری که تنها از عهده افراشته قامتان سرافراز ساخته بود، آنچه می خواهیم در این بحث بگوییم این است که راز ماندگاری این آیین و موفقیت گروندگان آن در حفظ موجودیت خود . به رغم انواع سرکوبها و آوارگیها . به باور ما چیزی نیست جز محتوای این کیش که سرشار است از پندها و اندرز هایی که به حکیم جاودانه و خداوند یگانه منسوب است و کتاب مقدم این قوم، صرف نظر از آنچه مفسران و شارحان بر آن افزوده اند، خود از آن لبریز است. گویا اشاره مسعودی نیز به همین کتاب است، آنجا که می گوید: این کتاب در دوازده هزار جلد زرین نوشته شد. در آن وعذه ها و وعیدهاست و امر و نهی ها، و سنن و آداب دینی. پادشاهان تا عهد اسكندر همواره به دستور های این کتاب عمل می کردند، تا آنگاه که اسکندر دارا پسر دارا را کشته و شماری از این کتابها را سوزاند. پس از دوره ملوک الطوایف پادشاهی به اردشیر بابکان رسید. از آن پس پارسیان بخش وندیداد را از آن کتاب می خواندند، و ایرانیان و زردشتیان تا امروز جز همان را نمی خوانند.

از آنجا که، بنا به رأی مورخان مختلف، ظهور زردشت به قرن یازدهم تا ششم پیش از میلاد بر می گردد می توان دانست که اهتمام ایرانیان به پند و حكمت بسیار کهن و پر سابقه است. و پند ها از آدمی می خواهند که خوب رفتار کند، خوب سخن بگوید، و چون با خود تنها شد خوب بیندیشد. این خواسته های سه گانه «کردار نیک»، «گفتار نیک، و پندار نیک. است. آنچه به این حكمتها و آموزه ها نقشی مثبت و فعال می بخشد این است که واقع بینانه اند و به گونه ای طرح شده اند که، بدور از خیال پردازی و رویازدگی در فضایی ناممکن، در همین زندگی روزمره مردم عملی باشند، چنانکه اوستا تأکید می کند که سه چيز بر آدمی واحب است: دشمن را به دوستہ تبدیل کند، پلید را پاک سازد، و نادان را دانا گرداند.

ایمان به ارزش پندها و حكمتها همچنان در مسیر ایرانیان باقی ماند و خمیر مایه وجودی آنان شد، به گونه ای که پندار و رفتار و برنامه های خود را در شئون مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر پایه همین ارزشها استوار می کردند؛ ارزشهایی که سعادت دنیا و آخرت را به طور یکسان برای آنان تضمین می کرد. پس طبیعی است که بخشی بزرگ از پندها و سفارشهای موجود در منابع ادبی و تاریخی از آن شاهان ایران باستان باشد. اهمیتی که پادشاهان پارسی برای پند و اندرز قائل بودند بدان اندازه بود که هرگاه یکی از پادشاهان، منشوری برای شاهان پس از خود می نوشت بر تمام آنان که پس از او به پادشاهی می رسیدند لازم بود همواره آن را بخوانند و در آن بسیار بیندیشند، و غرور و قدرت سلطنت موجب نشود که روی از آن بگردانند و آن را کوچک شمارند. مراقبت شاهان بر دستورالعملهای پیشینیانشان عامل اصلی اصلاح امور بود و ضایع گذاشتنش مایه نابودیشان .در آغاز عصر ساسانی به عهد أردشير بر می خوریم. او بی تردید نمونه برجسته ذوق و اندیشه سیاسی ایرانی است و در عین حال عقلی سترگ و اندیشه ای مدبر و بینشی دقیق دارد. اردشیر در این منشور مسائل گوناگونی را بیان کرده و پذیرفتن و به کار بستن محتوای آن را ضامن ماندگاری و دوام سلطنت دانسته است. نظریات او در این تعهد نامه به صورت سفارشها، پند ها، و حکمتهایی است پیرامون قضایای مختلف اجتماعی و سیاست شاهی کتابهای تاریخ بیانگر تأثیری است که این منشور بر شاهان پس از اردشیر نهاده است. نویسنده فارسنامه در باره خسرو انوشیروان می گوید: چون سلطنت بر او استوار شد منشور اردشیر را پیش رو نهاد و سفارشهای او را جامه عمل پوشاند. او هرگاه کتابی در حكمت و سیاست می دید می خواند و آنچه را قابل توجه می یافت بر می گزید و به مضمون آن عمل می کرد. خسرو انوشیروان از جهت توجه به تعهد نامه ها، پندها، و سفارشهای شاهان پیش از خود تنها نمونه میان شاهان ساسانی نیست، و بهترین دلیل آن همین تعداد بسیار کتابهای اخلاقی و ادبی منسوب به ایرانیان است که صاحبه الفهرست آنها را ذکر کرده است.

تردیدی در این نیست که توجه و اهتمام به پند و حکمت از محدوده دربار شاهان فراتر رفت تا آنجا که نمایانترین ویژگی روح ایرانی شد بر نقش خود را بر آن زد. قصه ها و داستانهای اخلاقی بی شماری میان ایرانیان رواج دارد که هدف اصلیشان عبرت آموزی و پند گویی است. حتی غرض از نگارش خداینامه پهلوی - که حمزه اصفهانی می گوید که یکی از موبدان زمانش به منظور تصحیح تواریخ مختلف ایران به گرد آوری بیش از هشت نسخه از آن همت کرده است . این بوده که عبرتی باشد برای ایرانیان با بصیرت که هوشمندانشان همزبان با شاعر می گفته اند: و إذا فاتك التفات إلى الما ضي فقد غاب عنك وجه التأتی

هرگاه گذشته را از نظر دور داری راه آینده را گم خواهی کرد

کار به اینجا پایان نمی گیرد، مجموعه ای از کتب عصر ساسانی به ما رسیده که انگیزه نگارش آنها مقاصد آموزشی و اخلاقی است و به نام اندرزنامه و پند نامه معروفند. نویسنده میراث ایران در اشاره به این دسته از کتابها می نویسد: «همينهاست که به ادبیات اندرز شهرت دارد و نمونه هایی از آن به دست ما رسیده است. این نوع اخير که پندنامگ و بزرگمهر (= پندنامه بزرگمهر)، وزیر خسرو انوشیروان، مشهورترین نمونه آن است، از دستاوردهای ذوق سرشار ایرانی است و بیشترین تأثیر را بر ادبیات اسلامی که پس از آن آمد بر جای گذاشت ذکر این نکته باقی ماند که اهتمام ایرانیان به ادبیات پند و اندرز معلول عواملی است. یکی از این عوامل ویژگیهای روح شرقی است به طور عام، و دیگری خصوصیات کهن و منحصر به فرد قوم ایرانی که باعث شده است آنان در تربیت اخلاقی و اجتماعی پیر و شیوه ای خاص باشند. شاهد این مدعا دریای سرشاری است از اندرزها و حکمتهای اجتماعی که به شاهان: وزیران، حكيمان، و مردان دینی این قوم منسوب است و در فصلهای بعدی بیان خواهد شد. عواملی که باعت شد ایرانیان این شیوه بیان را برگزینند و ادامه دهند اجمالا از این قراراند:

1-تعالیم آیین زردشتی که تقریبا دین همه ایرانیان بود، شمار فراوانی امر و نهی و سفارش و پند را در بر داشت که راه رستگاری و زندگی سالم را نشان می داد. از آنجا که این تعاليم در کتاب دینی آنان. اوستا، گرد آمده بود و بر آنان لازم بود که مقدار زیادی از آن را به حافظه بسپارند پس طبیعی است که آن محفوظات به صورت فراورده های فرهنگی و آموزه های همه گیر در آید، و به شكل سخنان سینه به سینه رسیده و تعبیرات حکیمانه و ضرب المثل همه جا پراکنده شود.

۲- نظام طبقاتی حاکم بر جامعه ایران باستان نظامی مستحکم بود و تداوم حاکمیت آن در طی سالیانی دراز آنان را به نحوی قانع کرده بود که هر فرد سرنوشت خود را بپذیرد، موقعیت اجتماعیش را قبول کند، به حقوق دیگران احترام گزارد، به کار و پیشه خود علاقه مند باشد، و همچنان که استعدادها و شایستگیهایش حکم می کند به حرفه خویش وفادار بماند. در نتیجه این باور ها ساختار ادبی قوانین و ضوابطی که به صورت عبارات کوتاه و رسا حاوی آن اعتقادات بود در روح ایرانی مؤثر می افتاد و مطلوب می نمود. در این میان پندها و اندرزها در ترغیب و تشویق مردم به ادامه آن شیوه زندگی از دیگر انواع ادبی تواناتر بود،

3- شرقيان نياكان خود را حرمت خاص می نهند و پند ها و نظرات آنان را بسیار مهم و ارجمند می انگارند.

۴- حکومت مطلقه ای که شاهان پارسی آن را اعمال می کردند و ویژگی که برای خود قائل بودند و رعایا نیز پذیرفته بودند که سلطنت، موهبتی الهی است سبب می شد تمام گفته ها، خطبه ها، و وصایای شاهان و فرمانروایان به صورت حکمت و ضرب المثل در آيد، دهان به دهان نقل گردد و در هاله ای از تقدس به خاطر ها سپرده شود.

۵- در پایان می توان گفت این پند و حكمتها که در بیشتر موارد به طور شفاهی تکرار می شد، در دیدگاه ایرانیان باستان به منزله قواعدی بود که همگان موظف به دانستن و فهمیدن آن بودند و سر پیچی از آن مایه سرزنش و تنبیه بود.

پندها و نصایح، افزون بر سادگی. وضوح، و همخوانی با روحیات آدمی، بدین جهت بر ساير الگوهای ادبی برتری داشته که می توانست معانی بزرگ را در عبارات کوتاه بگنجاند و به این ترتیب به خاطر سپردنش برای مردم آسان بود و تأثیر خود را بر رفتار روزمره آنان گذاشته، راهنمای زندگیشان می شد.

پند

موضوعها و مخاطبان پند پارسی

پندهای فارسی به مسائلی گوناگون و پیچیده پرداخته است، و چون راهنمای رفتار اجتماعی و ضامن خوشبختی در زندگی این جهان و سعادت حيات واپسین به شمار می آمده تأثیری گسترده و نیرومند در زندگی روزمره ایرانیان داشته است، پندهای پارسی حاوی مسائل سیاسی، اجتماعی، فردی و احيانا اقتصادی و نظامی است که پیوندی تنگاتنگ با رفتار جمعی و زندگی فردی دارد. عنوانهایی را که ابن قتیبه در عيون الاخبار و ابن عباد ربه در العقد الفرید برگزیده اند می توان مستقیما برگرفته از موضوعهای پند و اندرز پارسی به شمار آورد. ولی باید توجه داشت که اهداف نهایی پندها در مجموع به دو جهتگیری اساسی منتهی می شود: یکی پاسداری از سلطنت و کوشش برای حفظ آن از هر گونه گزند؛ و دیگر، پالودن جانها و ترغیب افراد به داشتن رفتاری انسانی در زندگی این جهان و رسیدن به وضعی دلخواه در حیات باز پسین با پیروی از شیوه هایی مناسب با آن اهداف.

ولی اگر بخواهیم موضوعات گوناگون پندها را به صورتی مشخص تر برشماریم می بینیم که زمینه های کلی آن از قرار زیر است:

1- پادشاه و مسائل مربوط

۲- آداب اجتماعی

٣- نفس آدمی و خویهای نیک و بد یا به گفته ابن قتیبه. سرشتها

۴- دین و هدفهای نهایی

5-موضوعهای متفرقه

 

پند های مربوط به شاه و مسائل پیرامونش

پند پارسی اهتمامی بسیار به امر سلطنت و شخص پادشاه دارد. تعجبی هم نیست چون پادشاهی کردن در نظر آنان کاری کارستان بوده و شاه سايه خدا در زمین است با این باور که حقی الهی دارد که نه می توان انکارش کرد و نه غصب. مردم ایران از زمانهای خیلی دور، در قیاس با دیگر ملل هم عصر خود، به داشتن بهترین و سازمان یافته ترین نظامهای سیاسی و اجتماعی معروف بوده اند. سلطنت مسئولیتی بس خطیر و حساس بوده است. گاه کافی بود در یک روز شوم سخنی از دهان شاه بیرون آید تا جان بسیاری از افراد را بگیرد و در موج ویرانگر هوس شاهانه ملتی به نابودی رود. یا سهل انگاری در صدور حکمی ظلم و ستمی بی پایان در پی بیاورد، پس سلطنت مسئله ای جدی بود. و شگفت نیست که موضوع اصلی بسیاری از گفته های حکیمان و کانون توجه دانایان باشد. اندیشه های موجود در بندهای خاص این موضوع را به اختصار می توان در این عنوانها دسته بندی کرد:

بقای سلطنت - برای این مورد می توان پند های منسوب به اردشير را، که در منشور معروف او آمده . نمونه آورد. به عنوان مثال: سلطنت جز به مردان پایدار نمی ماند، و مردان جز به اموال، و مال جز به آبادانی و آبادانی جز به دادگری و حسن سیاست.

دادگری فرمانروایان - پندهایی که به این موضوع پرداخته بسیار است. از جمله این گفته اردشیر: پادشاه چون ستم پیشه باشد آبادانی ناممکن است، پادشاه دادگر از باران سر شارتر است. و شیر درنده از شاه بیدادگری بهتر، اما شاه ظالم به از هرج و مرج دائم.

بیداد فرمانروایان - مانند این پند که به هوشنگ منسوب است: «پادشاهی که ستم کند از شایستگی سلطنت دور و از گروه آزادگان بیرون شده است، به پستی شرارت روی آورده و به بردگان مانند است .

آنچه برازنده شاهان است . سخنی از شاپور پسر اردشیر : «هزار پله از اوج به زیر آمدن بهتر است ار یک گام در پستی فرا رفتن.

ناپایداری قدرت - سخنی از هرمز پسر شاپور: اگر سلطنت همیشگی بود از پیشینیان به ما نمی رسید.

اخلاق شاهي - بر پادشاه است که به این سه اصل پایبند باشد: تأخیر کیفر در هنگام خشم، شتاب در پاداش، ژرفنگری در مسائل نوپديد. به تأخیر انداختن کیفر امکان بخشش را فراهم می آورد، شتاب در دادن پاداش رعیت و سپاه را به نیکی وا می دارد، و ژرفنگری در کارها اندیشه را باز و حقیقت را آشکار می سازد. یا مانند این کلام که از هرمز پسر شاپور است: ما شاهان همچون آتشیم، هر که به ما نزدیک شود زیان کند و هر که دوری گزیند سود نبیند.»

آنچه برازنده شاهان نیست - چهار صفت شاهان و بزرگان را نشاید: تکبر، همنشینی و مشورت با کمسالان و زنان، و رها کردن کاری که به آن نیاز است و شاه. خود از عهده آن برآید.

برترین فرمانروا - در سخنان بزرگمهر آمده است، گفت: کدام یک از شاهان برتر است؟ گفتم: مهربانترینشان با مردم، گشاده دست تر منشان در عفو، و مصرترینشان بر کار نیک.

حق رعیت بر شاه و بر عكس - همانند آنچه انوشیروان در پاسخ پرسشی گفته است که: بر شاهان است که با مردم به انصاف و داد رفتار کنند، امنیت بیاورند و مرزها را محکم دارند. و بر مردم است که شاهان را اندرز دهند و سپاس گویند.

شاهان و محافل علمی - از انوشیروان پرسیدند کدام کار بدگویی حسودان و دشمنان را از شاهان بتمامی از بین ببرد؟ گفت: آنکه بر دوام همنشین دانشمندان و اهل فضل باشند و از رفتار نیک آنان پیروی کنند .

همنشینی با شاهان - در اندرز حکیمی آمده است: به هنگام مصاحبت با شاهان، هر چند سابقه همدمیت دراز باشد و دوستیت با آنان کامل، همواره هیبت آنان را مراعات کن. شاهان به این جهت از مردم پنهانند که هیبتشان محفوظ بماند. پس اگر با یکی از آنان پیوستی این تعهد را هرگز از خود فرو مگذار.

در خصوص موضوع سلطنت زمینه های بسیار دیگری هم در پند های پارسی وجود دارد ولی ما تنها به مواردی اشاره کردیم که کلی تر و به موضوع نزدیکترند.

پندهای اجتماعی

رابطه افراد با یکدیگر که اساس یک نظام اجتماعی است مورد توجه پند های پارسی قرار گرفته است. مهمترین مسائلی که این دسته از پندها به آن پرداخته اند. از این قرار است:

برادري (دوستی) - گهگاه نیاز آدمی به کسی که در دریای متلاطم زندگی دستش را گرفته به ساحلی امن برساند کاملا پیداست و چاره ای نیست جز داشتن دوستانی که حدیث رنج آدمی را بشنوند و به کمکش بیایند. اما آنچه بیشتر دیده می شود فریب و نیرنگ است و چیزی که بواقع نایاب می نماید. دوست درستکار است. برای انتخاب دوست ملاک درست لازم است و حکمتهای فارسی به آن پرداخته اند. در سخنان بزرگمهر آمده: «دوست را می توان به این صفات شناخت که: چون از عیب برادر خود آگاه شد آن را پوشیده دارد، آنچه را برادرش خوش می دارد فرارويش نهد و آنچه را بد می دارد کنار گذارد، در سختی رهایش نکند و هنگام آسایش بر او حسادت نورزد، در وقت گرفتاری سرزنشت نکند، راز خود را از او نپوشد و راز او را بر کس ننماید میان او و خانواده اش را تیره نسازد و او را بر برادرانش نشوراند، از او مالی نخواهد و مال خود را از او دریغ نکند. در باره اهمیت حفظ دوستان گفته است: و پرسیدند: دوستانِ کدام کس از همگان بیشتر است؟ گفتم: آنکه فروتن، نرم سخن، با اعتبار، و پذیرای رنج کمک به دیگران باشد.

کیفیت رفتار با دوستان نیر مورد توجه پندهاست. «از قباد، شاه ایران، پرسیدند: برای خدا، خود، پادشاه، خویشان، و دوستان چه باید کرد؟ گفت: برای خدا حمد و سپاس، برای خود تلاش و کاز کسب دانش و پرهیز از گناه برای پادشاه اطاعت و اندرز را برای خویشان محبت و آمد و شد، و برای دوستان نرم خویی و رعایت برابری. و این گفته منسوب به هوشنگ است که « پارسایی در دنیا محکم کننده ی پایه های دوستی است. از بزرگمهر سؤال شد از چه باید بیش از همه ترسید؟ گفت: زمانه بد، دوست فریبکار، و دشمن نیرومند و مهاجم۰ گفتنده برادرت را دوست تر می داری یا دوستت را؟ گفت: برادرم را آنگاه که دوست من باشد .

مشورت- با گرد آمدن آراء مختلف امکان انتخاب درستترین و استوار ترین نظر فراهم می شود، و اندرزهای فارسی به این دلیل برای موضوع مشورت اهمیت قائل شده است. هوشنگ شاه گفته است: « آنکه مشورت کند در امان ماند و آنکه خودرأیی کند به خطا افتد. و به قباد گفتند: خردمند را چه چیز پرسودتر است و چه چیز زیانمند تر ؟ گفت: سودمند تر از هر چیز برایش مشورت با دانشمندان است و کسب تجربه و پختگی و متانت، و از همه چیز زیانمندتر: تن پروری، هوسرانی و شتابزدگی است. به انوشیروان گفتند احمقانه ترین کار چیست؟ گفت: مشورت با نادان.» به گفته بزرگمهر صاحب نظران و غیر صاحب نظران را کافی است با دانشوری مشورت کردن و در پی نظر او رفتن» و «خوش رفتار ترین چهارپایان از تازيانه بی نیاز نیستند و پاکدامن ترین زنان از ازدواج، و خردمند ترین مردان از مشورت .

سپاسگزاری - با مطالعه احوال مردم ایران به تمایلی شدید پی می بریم که این قوم به سپاسگزاری نسبت به لطفی که به آنان می شده ابراز می داشته اند. این کار را وظيفة اخلاقی خود دانسته نشان ادب انسانی می شمرده اند. این گفته انوشیروان است : بخشش کردن آمیزش است و سپاسگزاری زایش و اگر دهش بسیار باشد و شکر اندک، سپاسی به عمل نیامده است. بخشش زیاد سپاس زیاد می طلبد و چندان که سپاسگزاری افزون شود نعمتها بسیار گردد و از حد بگذرد. به سپاسگزاری اندیشیدم، گونه ای از آن را به گفتار یافتم و گونه ای به کردار. این پند از هرمز پسر انوشیروان است: ناسپاس گرفتار خشم خالق و نکوهش مخلوق است.» در اندرزهایی که آذربد به پسرش می دهد آمده است: بر سپاسگزاری پای فشار، سزاوار نعمت خواهی شد.» به انوشیروان منسوب است که گفته صبر کردن سپاس گزاردن است و سپاسگزاری فضیلت. صبر دو گونه است، صبر بر اطاعت خدا که انجام فرایض است و صبر از نافرمانی خدا که دوری از گناه است.

زنان - ایرانیان که بنا به عادت خود به همه چیز نگاهی ثنوی داشته اند در این مورد هم از زن خوب و زن بد سخن گفته اند. از آن جمله پندی است منسوب به هوشنگ: «زن شایسته مايه قوام دین، آبادانی خانه، و اطاعت از خداست. و از بزرگمهر است که آنچه زنان را در چشم همسرانشان عزیز می دارد: کاردانی پاکدامنی، بزرگداشت و اطاعت از شوی، سرزنش نکردن و حفظ آبروست. و «زن خوب همچون مادر است و خواهر و دوست و خدمتگزار، و زن بد مانند دزد، دشمن، و صاحب اختیار بدترین بدن زخم چرکین است.» آذربد پسرش را تشویق به نیکی کردن به همسر می کند: برای همسرت پناه باش و خیرخواه و پاک. ولی از او می خواهد به زنان اعتماد نکند: «تکیه بر زنان را به کار مگیر.

نیازها - تقدير الهی چنین است که انسان از آغاز تا پایان کار نیازمند همنوعان خود باشد، از آغاز، هنگامی که دست ماما به لطف به استقبال او می شتابد، تا پایان که زندگی را بدرود گفته روی دست مردم به جایگاه ابدیش می رود، و در فاصله میان این دو نیز همواره به دیگران و گاه حتی به حرفها و لبخندهایشان هم نیازمند است. بر آوردن نیاز همنوعان مسئله ای اجتماعی است و در اندیشه بشری جایگاه ویژه دارد. بزرگمهر می گوید: از وجود نیاز دشوارتر نیاز به نااهلان است. و از او پرسیدند نیازمندی و ناکامی چه زمان از کامیابی و بی نیاز بهتر است؟ گفت: وقتی ناكامیت از مناعت طبع تو باشد و کامیابیهایت نتیجه درخواستهای ناروا. پند های پارسی آدمی را به نیکی و کمک به دوستان فرا می خواند، و به بزرگمهر گفتند: می توان بی انجام کاری به کسی نیکی کرد؟ پاسخ داد: آری. به کسی که دوستش بداری و خیر خواهش باشی نیکی کرده ای.

و سخنی دیگر منسوب به بزرگمهر: «چون دنیا رو به تو آورد دهش کن ، که مال دنیا پایان نیاید. و اگر از تو روی گرداند نیز دهش کن که پایدار نماند.»

خویهای نیک و بد (سرشتها)

رفتار شایسته سرآمد اهدافی است که اندرزهای پارسی مدنظر داشته اند، زيرا قدردانی سالم و عاقبتی رضایتبخش را به ارمغان می آورد. در لابه لای پندهای پارسی به ذکر صفات پسندیده و اخلاق ناپسند بر می خوریم. غرض ترغیب انسانها نسبت به پیروی فضیلت و پرهیز از رذیلت. ایرانیان درمان روح و جان خود را در این حکمتها جستجو می کرده اند.

خوی نیک

خرد و دانش - حکمت ایران خرد را در فضایل اخلاقی به چنان مرتبه ای بلند می نشاند که جز دانش چیزی برابر آن نتواند بود. از انوشیروان سؤال شد: هسته همه فضيلتها چیست؟ گفت: خرد و دانش، پرسیدند: بالاتر از دانش و خرد چیزی هست ؟ گفت: یاری به دیگران خرد و دانش را می آزاید و فراموش کردن دیگران آن دو را می آلاید .پندها فرد را به کسب دانش، که مصلحت دین و دنیا در آن است، تشویق می کنند. وقتی برای رفع نیاز در کسب ثروت می کوشیم محقتر از آن زمان نیستیم که برای صلاح دین و دنیا در پی کسب دانشیم و دانش را چهار شعبه است:

۱) شناختن تنه و اصل حقیقت،که حق جز بر آن استوار نشود.

۲) شناختن فروع و شاخه های ناگزیر اصل،

۳) شناختن نتیجه نهایی حقیقت، که جز به آن منتهی نشود،

۴) شناختن آفنهای حقیقت، که جز به آن تباه نشود.

در پندهای پارسی سخن از خرد و دانش پیوندی نزدیک با بحث از خردمندان و دانشوران دارد که چشمه جوشان حکمت كلام خردمندان است. از شاپور پسر اردشیر نقل شده: «سخن خردمند همه ناب است و کلام نادان همه رنج و عذاب» و « خردمندی که روی بتابد به از بی خردی که روی آورد. در پندهای بزرگمهر آمده است: « پنج صفت از آن دانشوران است: بر آنچه از دست دهند افسوس نخورند. برای آنچه به دست نیاورده اند غمگین نباشند. به آنچه نمی توان امیدی بدان بست دل خوش نکنند، در سختیها زبون نشوند، و در فراخی نعمت خود را نبازند.» سخنان دیگری را نیز درباره دانش و دانشمندان زیر عنوان «نسخه کتاب بزرجمهر الی کسری» در الحكمة الخالدة می توان دید.

بردباری - یکی از مشخصترین صفاتی که پندهای پارسی بر آن تأکید کرده است تحمل و بردباری است که موجب می شود صاحب چنین خصلتی متین و موقر بنماید و به چشم احترام بدو بنگرند. از انوشیروان پرسیدند زیور مردان چیست؟ گفت: بردباری هنگام خشم، عفو هنگام توانایی، دهش بی چشمداشت پاداش و کوشش برای حیات جاوید، نه برای دار فانی. حلم در عین قدرت دست از انتقام کشیدن است و اینکه چشم پوشی و تحمل خردمند را از شر نادانان نگاه می دارد: «برای راندن نادان بردباری را چون سلاحی به کار گیر، «فرزندم از اخلاق پادشاهان، عزت نفس است و سرفرازی، و تو در برخورد با مردمان آزمایش خواهی شد، گاه با سفاهت مرد نادان رو به رویی و اگر سفاهت را با سفاهت پاسخگویی می نماید که از کرده او خشنودی، بپرهیز از اینکه چون او باشی، اگر سفاهتش را ناپسند می داری ناخشنودیت را با ترک این شیوه در پاسخگویی او نشان ده.

قناعت و فروتنی - این دو صفت جایی گسترده در حكمت فارسی دارند و چنین تعریف شده اند: «انوشیروان را گفتند: قناعت چیست و فروتنی کدام؟ پاسخ داد: قناعت راضی بودن به قسمت است و بی نیازی جستن از آنچه شایان دل بستن نیست، و فروتنی قبول زحمت دیگران و نرمخویی با فرودستان. گفتند ثمره آن چیست؟ گفت: نتیجه قناعت آسودگی خاطر است و دستاورد فروتنی محبت. از دیدگاه حکمت ایرانی، هنر فروتنی دو عیب را می پوشاند. به گفته بزرگمهر: «فروتنی همراه نادانی و تنگ چشمی بهتر است از تكبر همراه با ادب و گشاده دستی. پس خوبی را که دو بدی را می پوشاند بزرگ دار و بدی را که در خوبی اثر می گذارد زشت شمار. هر که خواهد شأنش تزد مردمان بالا رود فروتنی پیشه کند. آن کس که خود، خویشتن را فرو نداند در چشم دیگران فرا نرود.

نیکی کردن - پندها زمینه های بروز نیکی و خیرخواهی را بیان می کند: کارهای نیک چهار گروه است: دانستن، عمل به دانسته : سلامت جان، و پارسایی.

در پندهای بزرگمهر آمده: ز بخشش در عین تنگدستی، راستی در عین خشم و بزرگی نفروختن بر نیاز مندان از کارهای نیک است و از انوشیروان پرسیدند: آدمی در همه حال توان انجام کار نیک را دارد؟ پاسخ داد: آری، هیچ کاری فراتر از سپاس خالصانه پروردگار و پالودن اندیشه از فساد نیست .

دوراندیشی - درباره هوشیاری و دوراندیشی، در سخنان بزرگمهر آمده است: و هیچ کس را فریب ندادن نشان دورنگری است و از هیچ کس فریب نخوردن نشان كمال عقل» تعريف دوراندیشی در پندهای پارسی این است: «در وقت توانایی فرصت را غنیمت شمردن، و در کمبود وقت ترک سهل انگاری گفتن ، هوشمند هنگام رویارویی با مشکلات، همچون کسی که مرواریدی گم کرده و برای یافتنش خاکها را جمع می کند و آن را می جوید تا مروارید را بیابد، راه حلهای مختلف را گرد می آورد. می پالایدشان، و بهترین را بر می گزیند. حقارت و دوراندیشی همراه نخواهند شد همچنان که بزرگی و بی کفایتی. دوراندیشی مرکب پیروزی است و بی کفایتی مایه ی شکست.

شجاعت . بسیاری از اندرزها را می بینیم که به دلاوری و دلاوران پرداخته اند. گویا زندگی سربازوار ایرانیان موجب شده چنین اهمیتی برای شجاعت قائل باشند. شجاعت یعنی پر دلی در اقدام به کارهای مخاطره آمیز , هان ای جنگاور پر تحمل باش که سود خواهی بردن به عاقبت اقدامت میندیش که شکست خواهی خورد.» درباره قباد گفته اند: «از او سؤال شد: کدام زیور مردان را زیبنده تر است؟ گفت:دانشمندان را رفتاری همواره پسندیده، و دلاوران را فتح و ظفر و آنگاه گذشت. از او پرسیدند: فایده دانش و دلیری چیست؟ گفت: نتیجه دلیری ایمن بودن از دشمن است و نتیجه دانش. ایمن بودن از خطا . شنیده ایم گفته اید : هر کس یقین نداشته باشد که محال است پیش از فرا رسیدن اجل کشته شود سزاوار نیست خود را از جنگاوران شمارد، چرا چنین گفته اید؟ پاسخ داد: تا نترسیدن از مرگ را به اسواران کارآمد بیاموزیم. هر کس به یقین نداند که هنگام مرگش از پیش معین است دلش استوار نخواهد بود.

شکیبایی - پندهایی که به صبر و شکیب تشویق می کنند بسیار است. بالاترین بی نیازی در داشتن سه چیز است: جانی آگاه که یاور تو باشد در دینداری. تن شکیبا که یاور تو باشد در اطاعت حق و پشتوانه ات برای نیازهای روز باز پسین باشد، و دیگر قناعت به چیزی که خدا روزبت کرده با دل بر بدن از آنچه در دست دیگران است. وقتی شاپور ذوالاکتاف به اسارت قیصر افتاد گفت: هر که در دشواریها شكیبایی کند همچون کسی است که دشواری به او روی نکرده و هر کس از آن به ستوه آید هلاک شود. شکیبایی یعنی تحمل کارهای سخت و حوادث ناگوار از انوشیروان است که:شکیبایی نوعی سپاسگزاری است، و سپاسگزاری فضیلتی است. شکیبایی دو گونه است شکیبایی در پیروی حق و شکیبایی از نافرمانیش، شکیبایی در پیروی خدا انجام فرایض است و شکیبایی از نافرمانی دوری کردن از گناه .

عنوانهایی که ذکر شد تنها فضایل اخلاقی یاد شده در پند های پارسی نیستند بلکه به صفات نیک دیگری مانند شرم، گشاده دستی و ... نیز اشاره شده است: هر که در شرم کوشید عیب خویش از دیگران پوشید. هر کس گشاده دستی و آزرم را با هم دارد نيكو ازاری پوشیده و خوش ردایی به تن کرده است. آنچه خوری رود و آنچه خورانی رود. سخاوت یعنی دهش به آن که سزد و بخشش آنجا که زیبد. از انوشیروان پرسیدند: اصل راد مردی چیست؟ گفت: وفا به پیمان می بینیم که پند پارسی به مطالب دیگری چون وفاداری، پارسایی، پرهیزگاری، پندار نیک ، کردار شایسته، سخن زیبا، زیرکی، تیز هوشی، و ... نیز پرداخته است.

خوی بد

سخن ما در بحث پیش پیرامون بخش روشن تصویر اندرزهای فارسی بود و نمونه هایی را از اخلاق و فضیلتهای والای انسانی بر شمردیم. اکنون، به اقتضای کار تحقیق، به بخش تیره تصویر نگاه می کنیم. این بخش را می توان در سخنان حکیمانه ایرانیان در باره عیوبی که مایه سقوط ارزشهای انسانی می شود ملاحظه کرد. مهمترین صفات زشتی که پند پارسی آدمیان را از آنها پرهیزانده است از قرار زیر است:

حسادت - کسی که پندها را مطالعه کند. با چهره زشت این صفت در اندرزهای فارسی رو به رو خواهد شد که چون مرضي بزرگ معرفی شده است. از سخنان حکمت آمیز است که: «... و دشمنان آدمی سرشتها و هوسهایی است که بر او سوارند، و اگر پرسند که آنها کدامند گویم: آز: نیاز، خشم، حسادت، تعصب، شهوت، کین

کاهلی و دورویی - حکیمان داروی این بیماری را که تا این پایه مهم است يافته اند: «از انوشیروان پرسیدند: بهترین کمک حسود در ترک حسد چیست؟ گفت: اینکه بدانند رشک بردن آزاری است که او خود بر خويشتن روا می دارد، هرگز نمی تواند محل نعمتی را تغییر دهد. پس جز خود را آسیب نمی رساند.  نعمتهای محسود هم اگر از میان برود به حسود نرسد.

هوس - هوسرانی آفت عقل است که روح ایرانی به چشم دشمنی به آن می نگرد. هوسرانی کاستی و ننگ شاهان است. به انو شبروان گفتند: فرمانروا چگونه بداند خدا از او راضی است گفت: خداوند از فرمانروایی که لذتها و هوسهای خود را در راه گستردنِ داد، رفع بیداد و اصلاح کار مردمان رها نمی کند، خشنود نخواهد بود و تواناترین عامل هلاک آدمی هوس است. . به انوشیروان گفتند: گفته اید هر که ننگ را خوش ندارد باید از پنج خصلت دوری کند. آن پنج چیست؟ گفت: آز، بخل، هوسرانی ، کوچک شمردن مردمان، و وفا نکردن به پیمان» از او پرسیدند: «از چه چیز باید بیشتر پرهیز کرد؟ گفت: از هر چه هوسناکتر است.

دورویی، ریا، غرور - ریا و نخوت بیماریهای مهلکی هستند که با نفوذ در جان آدمی باعث می شوند چنان بنماییم که نیستیم. حکیمان ایرانی با تعبیراتی دقیق به تفاوتهای ظریفی که میان این رذایل اخلاقی کاملا مشابه وجود دارد، اشاره کرده اند. وقتی به انوشیروان می گویند ریا و ظاهر سازی چیست؟ می گوید: آز آن است که فرومایه باشی ولی شریف و پاک جلوه کنی. و ظاهر سازی آن است که رفتاری کنی که آن را باور نداری و وقتی می پرسند: غرور چیست و ریا کدام؟ می گوید: « غرور آن است که آدمی خود را آنگونه پندارد که نیست. تا آنجا که نظر خود را درست و رأی همگان را نادرست بداند. و ریا آن است که برای مردم تظاهر کرده کار خود را نیک بنماید در حالی که از نیکی بدور است. گفتند: کدام او را زیانمندتر است؟ گفت: برای خودش غرور، برای اطرافیانش ریا؛ زیرا به ظاهرش اعتماد کنند در حالی که ممکن است به آنان خیانت کند.

نادانی و نادانان - اندرز های فارسی خشم و نفرت خود را نثار جهل و گرفتاران آن کرده اند و هشت چيز از سرشت، نادانان است. خشم بی مرید، بخشش نابجا، زحمت در راه باطل، نشناختن دوست و دشمن، گفتن راز به نااهلان، اعتماد بر ناآزمودگان، بیهوده گفتن بسیار، خوش گمانی به نابخردان و بی وفایان»  به بزرگمهر گفتند: «چرا نادانان را کیفر نمی دهید؟ گفت: از کوران توقع دیدن نداریم.» «پدران چیزی گرانتر از دانش برای فرزندان به ارث نمی گذارند، زیرا ثروت را با دانش به دست توانی آورد و با نادانی از کف خواهی داد و آنگاه بی هر دو خواهی ماند.

آزمندی و تنگ چشمی - در جای جای پندهای پارسی سخنانی زیبا درباره بذل و بخشش و گشاده دستی به چشم می خورد، از این رو غرابتی ندارد که کلماتی چون بخل و آز و طمع هم در این اندرزها بسیار باشند، و به عنوان عیب و نقص معرفی شوند و گرفتاران آن بی اعتباران جامعه به شمار آیند. از انوشیروان پرسیدند: آزمندی و تنگ چشمی چیستند و کدام زیان آورتر است ؟ گفت: آزمندی آن است که بنده ای چیزی را بخواهد که حقش نیست، و تنگ چشمی آنکه نخواهد دیگران به حق خود برسند. آزمندی زیانمندتر است، که از ریشه بدی است. تنگ چشمی نیز برخاسته از آن است چون آزمند را هیچ چیز سیر نتواند کرد. از یزدگرد پسر بهرام نقل شده است که: تنگ چشمی پایه های گشاده دستی را ویران می کند. از انوشیروان پرسیدند: «شنیده ایم گفته اید: هر کس ننگ را خوش ندارد باید از پنج خوی دوری گزیند. آن پنج چیست؟ گفت: آز، تنگ چشمی، هوسرانی،کوچک شمردن دیگران، و وفا نکردن به پیمان. از بزرگمهر است... و دشمنان: خویها و هوسهای مسلط بر آدمیند. اگر بپرسند آنها کدامند؟ گویم: آر، نیاز. رشک، تعصب، شهوت، کین، کاهلی و ریا.

رذایل اخلاقي بسیاری جز آنچه گفتیم نیز در اندرزهای فارسی به آن اشاره شده است و انسان را بشدت از آنها بر حذر داشته اند. مانند: کینه ، سخن چینی، خشم، گردنکشی، لجاجت و ...

نکته های دینی در بندهای پارسی

مسائل دینی بخش بزرگی از اندرز های فارسی را به خود اختصاص داده است، و این به اهمیت و اعتبار خاصی که ایرانیان برای دین خود قائلند، مربوط است. دین در نظر آنان به معنای «اعتقاد، اعتماد، آمادگی و استعداد است. حکیم بزرگمهر ماهیت دین را این طور تعریف می کند: «اگر گویند دین چه باشد؟ گویم: دین حق سراسر نیکی است. نیکی پندار، نیکی گفتار، و نیکی کردار . دانش دینی به موضوع دین مربوط است و طبق نظر پندهای پارسی، تحقیق در دین نشان كمال فرد است. «کمال در سه چیز است: تحقیق در دین ، شکیبایی در دشواریها، و انضباط در زندگی. ایمان به آفریدگار و عدالت او در اندرزها نمایان است. گفته اند وقتی مرگ انوشیروان نزدیک شد فرمان داد بر صندوقچه تابوتش بنویسند: خیر که پیش فرستادیم تزد کسی رفته است که از پاداشی دریغ ندارد. و شری که فرستادیم پیش کسی است که از کیفر دادن ناتوان نیست. خداوند سزاوار سجود بندگان است و بر همه آفریدگان اوست که این حق را بگزارند. به گفته انوشیروان:سجده بر خداوند بر همگان بایسته است و از همه بایسته تر بر بنده ای است که خداوند وی را از سجده بر دیگر بندگان بی نیاز کرده است. در دین ایران باستان حکیمان یزدان را مقابل شیطان می آورده اند. یزدان سرچشمه همه نیکیها بود و اهورا مزدا» نام داشت، و شیطان مظهر همه بدیها بود و اهریمن» خوانده می شد. در حكمتهای پارسی تفاوتهای مبان خواست خدا و شیطان بیان شده است. در سخنان بزرگمهر آمده است: خدا می خواهد مردم او را بشناسند زیرا چون شناختند پیرویش خواهند کرد. و اهریمن می خواهید نشناسندش چون اگر او را بشناسند در نظرشان پست نماید و نافرمانیش کنند. در اندرزهای آذربد به فرزندش آمده است که:مراقب باش اهريمن نافرمان با مکر و حیله تو را نفریبد و بر تو چیره نشود. همچنان که مردمان به حیله بر سر راه پرنده دانه می باشند و دام می نهند تا شکارش کنند، اهریمن پرتگاهها را در چشم آدمیان می آراید، تا راه نفوذ را بر آنان بیابد و گرفتارشان سازد و لباس بدبختی را به ایشان در پوشاند.

در پند های پارسی گفته هایی زیاد درباره فضا و قدر می یابیم. در سخنان بزرگمهر است که: و گفت: آیا آنچه به مردمان می رسد خواست تقدیر است با نتیجه کردار ایشان ؟ گفتم: تقدیر و کردار چون روانند و تن، تن بی روان حرکت ندارد و روان بی تن حس. و چون به هم برآیند نیرو گیرند و بالند. اگر کرداری نباشد تقدیر بر آن قرار نمی گیرد و چیری می شود نامحسوس. و اگر کردار موافق تقدير نباشد به انجام نرسد. این دو با هم قدرت خواهند یافت. حکیمان در درستی تقدیر تردیدی ندارند، و برابر از دلایل وجود تقدیر آن است که کارها بر نادانان به سبب جهلشان آسان و بر دانیان به سبب علمشان دشوار می شود. اهمیت دادن به جهان پس از مرگ و كوشش پیوسته برای بهبود آن از مطالبی است که در پند پارسی از آن سخن رفته است. از پندهای آذربد به فرزند است:

با وجود معاد دنیا را سهل گیر و توجه کاملت را به آن جهان معطوف ساز. هشداری که حکیمان ایران نسبت به غرق شدن در دریای زندگی و لذتهای آن می دهند تأییدی است بر آنچه گفتیم. از اردشیر نقل شده است: « به دنیا نیاویزید، که برکسی وفا نکند. و از دستش نگذارید، که آخرت جز با آن به دست نیاید. رسیدن به عاقبت نیک را راهی نیست جز هدایت یافتن. بر اساس اندرزهای فارسی «بزرگترین بی نیازی در داشتن سه چیز است: جانی هوشیار و دانا که یاور تو باشد در دینداری، تنی پر شکيب که یاور تو باشد در اطاعت حق و پشتوانه است برای نیازهای روز بازپسین و سوم قناعت به آنچه خدایت داده است با دل بریدن از آنچه در دست دیگران است. اینک با توجه به آنچه گذشت می توان گفت اندرزها و حکمتهای پارسی دامان مهربان خود را برای موضوعات دینی گسترده اند و بخشی بزرگ از خود را به آن اختصاص داده اند.

دیگر موضوعات

عنوانهای یاد شده تنها عنوانهایی نیستند که پند پارسی به آن پرداخته است. دریای گسترده حکمت پارسی حجم زیادی از شئون گوناگون زندگی را در بر می گیرد و اکنون که از بحثهای مفصل درباره برخی موضوعات فارغ شده ایم نگاهی گذرا به دیگر موضوعها می اندازیم.

پژوهشگر اندرزهای پارسی شاهد اهمیتی خواهد بود که حكیمان ایران برای کوشش در راه رسیدن به اهداف انسانی قائل بوده اند. این اندیشه ویژگی کاربردی محض داشته نقش عملی فعالی در موفقیت و شکست افراد در زندگی دارد. تجربه به آدمی آموخته است که وقتی چشم انداز موفقیت تیره و تار است و درها بسته می نماید کامیابی تنها از آن کسانی است که بیش از دیگران در کوبیدن در پافشاری کنند. پند پارسی به استقبال این تجربه عام می رود و از زبان یزدگرد فرزند بهرام، به انسان می گوید: بر توست کوشیدن تا کامیاب شدن و بر توست سختکوشی اگرچه توفیق حاصل نشود. و از نظر انوشیروان عادل هر که رود چرد و هر که خسبد خواب بیند، پند پارسی دو راه را برای رسیدن به آرزوها بر می شمارد یکی سختکوشی و دیگری تن آسایی که هر کدام نتیجه خاص خود را دارد: پیروزی و شکست. و بر آن است که شکست گاه بهتر از پیروزی است. بزرگمهر در پاسخ این سؤال که کدام شکست بهتر از پیروزی است، می گوید: «شکست پس از کوشش به که پیروزی پس از تن آسایی.

موضوعی دیگر که در پندها به آن بر می خوریم کتاب است. به تعبیر بزرگمهر : کتابها صدفهای حکمتند شکافنه از گوهرهای گران . دانشها پراکنده اند، در کتابها گردشان آورید. شعرها پراکنده اند، در کتابها جمعشان کنید.

در این پندها اشاره هایی نیز به امور اقتصادی به چشم می خورد، مانند اندرز آذربد به پسرش: به امور خود برس و به دقت محاسبه کن، تا سود آورد.همچنین اشاره شده است که دشواریها اندیشه و روان افراد را می آزماید تا استواران را از سست بنیه ها و درستان را از نادرستان جدا کند. سخنی که ذوالاكتاف پس از رها شدن از اسارت قیصر می گوید در همین باره است: چاره اندیشی های خرد هنگام دشواریها نمایان می شود. پند دیگری در این باره می گوید: خوی نیک آدمی هنگام گرفتاری معلوم می شود دوستی دوستان در فراق طولانی، و خرد مردان هنگام سرگردانی، اخلاق در حین سفر آزمایش می شود. سخاوت در تنگد ستی، و راستی و درستی مردمان به هنگام خشم، پند پارسی انسان را در باره تغییر و تحولات فراوان زندگی و تبدیل اوضاع و احوال هشدار می دهد. به گفته حکیمی ایرانی: چون به سلامت خو گرفتی از بیماری بترس چون از آسایش شادمان شدی اندوہ گرفتاری را، که باز خواهد گشت، به یاد آر. و چون آرزوها فراهم آمد خویشتن را با یاد نزدیکی مرگ مهار کن که میعاد آنجاست.انوشیروان به خوشی دنیا مطمئن نیست چون دنیا بی اعتبار است. وقتی از او پرسیدند:چرا آسایش خود را با تحمل زحمت کمک به دیگران بر هم می زنید؟ پاسخ داد: چون می دانیم در این جهان هیچ آسایشی از آفت و آسیب در امان نیست.

مخاطبان پند پارسی

در قسمتهای پیش درباره حکیمان و موضوعات حکمت پارسی سخن رفت. اکنون برای کامل کردن تصویر پند پارسی لازم است به بیان مبدأ و مقصد پندها بپردازیم و بگوییم از چه کسانی و خطاب به چه کسانی صادر شده است. بررسی اندرزها نشان می دهند مبدأ و مقصد، صدور آنها از قرار زیر است:

اندرز شاهان به فرزندان یا جانشینانشان

شیوه سلطنته موروثی در ایران باستان و باور بی قید و شرط ایرانیان به اینکه جانشین شاه باید از خاندان حکومتی باشد ایجاب می کرد هر شاه برای شاه پس از خود اعم از اینکه فرزندش باشد یا شخصی دیگر از خاندان سلطنت، عهد یا وصیتنامه ای به جاگذارد حاوی اصولی کلی که لازم بود فرمانروای جدید، برای دوری از سقوط خود و سلطنتش بر اساس آن عمل کند. پندهای هوشنگ در جاویدان خرد از این دسته است. او این پندها را به عنوان وصیتنامه ای برای جانشین خود نوشته است.همچنین است عهد اردشیر برای پسرش شاپور،  عهد خسرو انوشیروان برای پسرش . عهد هرمز فرزند شاپور برای پسرش بهرام، عهد شاپور فرزند اردشیر برای پسرش و پندهای اذربد حکیم به پسرش.

اندرز شاهان به شاهان

پند پارسی مبدأ و مقصد دیگری هم داشته. بدین ترتیب که پادشاهی از پادشاه دیگر پرسشهایی می کرده و از او می خواسته است که پاسخها را همراه پیکی به او برساند. مانند پاسخهای قباد به پرسشهای پادشاه روم و کتاب المسائلی که حاوی جوابهای خسرو انوشیروان است به سوالهایی که از او شده است . که به باور ما پاسخ پرسشهای پادشاه روم هم در آن است. این مسکو این پاسخها را در المحكمة الخالدة زیر عنوان یکم تؤثر عن انوشروان آورده است. اندرزهای شاهان به شاهان پس از خود در همین گروه جای می گیرد. مانند آنچه در عهد اردشیر خطاب به شاهان پس از او می بینیم. دکتر احسان عباس این عهد را تصحیح کرده و مقدمه ای بر آن نوشته است.

اندرزهایی که به پرسشهای فرضی پاسخ می دهد

از این قرار که حکیمی، خود پرسشهایی را که پاسخ دادن به آن را بسیار سودمند می یابد. پیش خود طرح کرده به آن پاسخ می دهد؛ همان گونه که در سخنان بزرگمهر حکیم در الحكمة الخائدة 'می بینیم. پرسشها معمولا با جمله , اگر گفته شود و پاسخ حکیم با «گویم... آغاز می شود .

اندرز شاهان به وزیران

بسیاری از پندهای پارسی را می خوانیم که از شاهان خطاب به وزيرانشان صادر شده است و بیشتر حاوی رهنمودها و آموزشهایی است درباره شیوه درست انجام وظایف و ضبط و ربط کارها. آنچه در اینجا از نامه اردشیر به وزیرانش می خوانیم از این قبیل است. بدانید که اگر بخواهید تنها از کسانی کمک بگیرید که صفات نیک را به تمامی دارند و روشهای پسندیده می پیمایند، هدفی دشوار و ناممکن است. باید در حكم به دینداری هر کسی به این اکتفا کنید که از گناهان بزرگ دوری گزیند و از اصرار بر بیداد گریزان باشد و در امانتداری و پاکی وی بر همین که از پافشاری در کار هایی که زیان و عیبی آشکار دارند بپرهیزد؛ و در پختگی و کاردانیش به همین اندازه که در کاری که از او در آن کمک خواسته اید آگاه باشد و حقی را از شما ضایع نگذارد. بدانید کارهایی هست که خود توان انجام آن را دارند و کارهایی است که جز شما کسی بر انجام آن توانا نیست. پس حدود را بشناسید و آنچه را خود از عهد انجامش بر می آیید به زیر دستان نفرمایید، و هر چیز را که خود باید در آن بیندیشید به غیر خود تکلیف نکنید اگر پس از انجام وظایفتان فرصتی یافتید آنگاه از استراحت و آسایش بهره جویید.» اندرز خسرو و به وزیرش نیز از همین نوع است: میاد بسیار نزد من آیی تا که از حضورت ملول شوم و خواسته هایت بر من سنگین آید. و غیبتت را نیز به درازا مکش، که فراموشت کنم.»

اندرز شاهان به کارگزاران

گاه کارگزاران شاه از او دستورالعملی می خواستند که طبق آن رفتار کنند تا شاه از آنان خشنود و به کارهایشان مطمئن باشد. شاه پندهایی ارزشمند و سخنان حکیمانه به آنان می گفت. کتابهای پند شماری از این سخنان را در خود دارند. آمده است که: «جمشید چون بر تخت نشست در روزهای نخست برگزیدگان کشور بر او گرد آمدند و خواستند کردار و پندار او را بیازمایند. وزیران و دیگر بزرگان به پا خاستند و گفتند: شاها! عمری گذرانده ای و اکنون نیز پادشاه این سرزمینی. بر آن نیستی تا فرمانی صادر کنی که ما بر شیوه آن رویم و در اجرای کارها بر آن تکیه کنیم؟ شاه آنگاه به پا می ایستد و اندرزهایی بر زبان می راند و هر بخش از سخنهایش را به گروهی از کارگزاران اختصاص می دهد. در میان گفته های او پندهایی هست خطاب به دبیر، به خزانه دار، به فرمانده سپاه، به رئیس نگاهبانان، به فرمانده محافظان، به مباشر به خدمتکار، به مهردار نگین شاهی، به رئیس دیوان مخارج دربار، و به وزیر، تفاوتی که میان هر بخش از اندرزهای شاه با دیگر بخشهاست به دلیل اختلاف کار هر کارگزار با کار دیگران است.

اندرز شاهان به مردم

پادشاهان هیچگاه از دادن پند و گفتن سخنان حکیمانه به مردم دریغ نداشته اند چون همواره اصلاح امور مردم مایه استحکام حکومت و هدف نهایی شاهان بوده است.

بیشتر این سخنان در همان روزی ایراد می شده است که شاه به سلطنت می رسیده و زمام امور را در اختیار می گرفته است. سخنان هرمز پسر انوشیروان در روز پادشاهیش نمونه قابل توجهی از این گونه است: « بردباری ستون سلطنت است و خرد ستون دین. مدارا اصل فرماندهی است و هوشیاری ملاک اندیشه. هان ای مردم! خداوند پادشاهی را به ما اختصاص داده و فرمانبرداری را به شما ، کیش ما را کرامت بخشیده و شما را به وسيلة آن آزادگی داده است، ما را عزت داده و شما را به عزت ما عزیز داشته است، حکومت بر شما را بر گردن ما نهاده و اطاعت ما را بر عهده شما. و شما دو دسته اید: زورمند و ناتوان. هرگز مباد که زورمندی بر ناتوانی ستم کند و ناتوانی به زورمندی خیانت روا دارد.

اندرزهای مجالس حکیمان و شاهان

مورخان گفته اند از عادت شاهان ایران بوده است که شمار زیادی از صاحبان حکمت و خداوندان خرد را در محضر خود گرد آورند. انوشیران همواره هفتاد حکیم و دانشمند را در مجلس خود می نشاند. به آنان می گفت که برای مسئله ای مهم که خود پیرامون آن اندیشیده است، یا برای پاسخ سؤالهایی که می خواهد بیش از حد یک پاسخ معمولی درباره آنها بدانند ایشان را گرد آورده است. محافل انوشیروان به پند و حکمتهایی که در آنها جریان داشته معروف است..مجالس بهمن نیز چنین شهرت دارد. بهمن مشتاق سخنانی زیبا بود که ندیمان و خادمانش برای شخص او باز می گفتند. او مردمان دانشمند و نامداران حکمت را گرد خود جمع می کرد، و می پرسید و گوش به پاسخها می سپرد. شاهان گاه این مجالس را برای آزمودن شاهزاده ای بر پا می کردند که می خواستند پادشاهی را پس از خود به او واگذار کنند. خسرو انوشیروان هنگامی که خواست پادشاهي پس از خود را به پسرش هرمز واگذار کند چنین کرد.

اندرز وزیران به شاهان

بیشتر وزیران ایران به بلند مرتبگی در حکمت و ادب شهره اند. بدین جهت برای شاهان چندان دشوار نبود که راه حل معضلاتی گوناگون را که با آن رو به رو می شدند از آنها بپرسند. در این میدان، بزرگمهر تک سواری است .نیز با او را می بینیم که به پرسشهای انوشیروان جواب می دهد. کتاب بزرجمهر الى كسر تماسأله اباد (نامه بزرگمهر که به درخواست خسرو برای او نوشته ) حاوی آن پرسشها و پاسخهاست.این همان کتاب است که بعدها به فرمان نوح بن منصور سامانی به پارسی ترجمه و ظفرنامه نامیده شد.

اندرز موبدان به شاهان

چنین پیداست که شاهان ایران ابایی از این نداشته اند که حل مشکلات خود را از موبدان که در نظر آنها نماینده اندیشه دینی در حکومت به شمار می آمده اند، بپرسند. به سخن انوشیروان توجه کنیم که به موبد می گوید: «از همه چیز بالاتر چیست؟ موبد جواب می دهد: سرشتی پاک که از ادب ،نسیمی و از دانش، اشار ه ای آن را بس باشد. همچنان که دانه در شوره زار می میرد ادب با مرگ سرشت آدمی خواهد مرد. و چنان که شوره زار بوی خوش دانه را به گند بدل می کند ادب نزد ناشایستگان تباه می شود. خسرو گفت: راست گفتی و ما بحق پیروی تو کرده ایم.

اندرز معلمان به شاگردان

علت وجود پندهایی از معلمان به شاگردان در مجموعه پندهای پارسی این است که پند آموزی رایجترین آموزش در ایران باستان بوده است. یکی از معلمان به شاگردش می گوید: «فرو دارید کسی را که عوام بالایش برده اند و بالا برید آن را که عوام او را فرو نهاده اند. زیرا ایشان کاری را با اندیشه کافی، فهم درست، و تصمیم خردمندانه انجام نمی دهند.

تاثیر پند پارسی بر ادب عرب - نگارش : عیسی العاکوب - برگردان به پارسی : عبدالله شریفی خجسته

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML