آیین فتوت و جوانمردی

فتوت يا جوانمردي جرياني است که ريشه در باورهاي کهن مذهبي و منش اخلاقي ايرانيان دارد. به نظر مي رسد که اصل اين جريان را بتوان در انديشه هاي باستاني ايران، آيين زرتشتي، جستجو کرد. اين جريان در طول بيش از هشت سده ازعمر خود فراز و نشيب هاي فراواني داشته است: از عيّاري و راهزني گرفته تا فتوّت سياسي و تعاملات بين اصناف و مشاغل.

 جوانمردی

از قرن دوم به بعد که فتوّت با تصوّف در مي آميزد و بسياري از اهل فضل و فکر به آن رو مي کنند فتوّت وارد مرحله جديدي مي شود، در اين زمان راهزني، دزدي و... جاي خود را به ارزش هاي اخلاقي نيک مي دهد. با روي کارآمدن ناصر خليفه عباسي، اشراف به کسوت فتوّت در مي آيند و فتوّت واجد تشکيلات و آيين نامه رسمي مي شود. پس از تضعيف خلافت، فتوّت مجدداً به جايگاه اصلي خود يعني اصناف و گروه هاي مردم باز مي گردد .

ارائه تعريفي جامع و مانع از فتوّت کار چندان آساني نيست چه، اين مفهوم يا جريان از آغاز پيدايش در ميان اقشار مختلف تا پيوندش با تصوف و ديگر شاخه هاي عياري و جوانمردي در هر دوره اي سازوکار و اقتضائات خاص خود را داشته و لذا تعريفي مخصوص از آن كرده اند. فتوت از حيث اصطلاح عبارت است از راه و رسم و آييني خاص که از قرن ها پيش، حتي قبل از اسلام، در ميان ايرانيان طرفدار داشته و نهادهاي اجتماعي خاصي براي حمايت و ترويج  آن پديد آمده است.(محجوب، جوانمردي و آيين آن، لوئيزن، ص291). اگر به دنبال تعريفي از فتوّت باشيم بايد به سراغ ميراث مکتوب صوفيه در اين باره برويم ، هر چند که تعاريف فتوت همانند تعاريفي که براي تصوف ارائه شده بسيار گسترده و متنوع اند. باري، قديم ترين اثري که مي توان در آن تعريفي از فتوّت جست کتاب "الفتوه" محمدبن ابي المکارم مشهور به ابن معمار حنبلي  بغدادي است. او در اين کتاب مي گويد: و اما در سنت، اخباري در باب فتوّت وارد شده است و گزيده ترين آنها آن است که حضرت امام جعفر صادق(ع) آن را از پدر خويش و سرانجام از جدش روايت کرده است و گويد رسول خداي(ص) گفت جوانمردي امت مرا ده علامت است. گفتند اي رسول خدا آن علامت ها کدام است؟ فرمود: راستگويي و وفاي به عهد و اداي امانت و ترک دروغگويي و بخشودن بر يتيم و دستگيري سائل و بخشيدن آنچه رسيده است و بسياري احسان و خواندن مهمان و سرهمه آنها حيا است.(ابن معمار حنبلي ، کتاب الفتوه ، صص 3-132).
يکي ديگر از مدارک معتبر و متقدم در باب فتوّت کتاب "قابوس نامه" اثر عنصرالمعالي کيکاووس بن اسکندربن قابوس است. مولف اين اثر در باب 44 که به آيين جوانمردي پرداخته درتعريف اين اصطلاح مي گويد: «...گفته اند اصل جوانمردي سه چيز است: يکي آنکه هر چه گويي بکني و ديگر آنکه خلاف راستي نه گويي، سوم آنکه شکيب را کاربندي، زيرا که ره صفتي را که تعلق دارد به جوانمردي به زير آن سه چيز است(محمد جعفر محجوب، مقدمه فتوت نامه سلطاني، ص 16)
گفتيم که فتوّت در طي تاريخ و به حسب مقتضاي احوال اشکال گوناگون يافته است و همين نکته تحقيق در آن را دشوار مي کند. ارتباط اهل فتوت نيز با اصناف پيشه وران نه از آن رو بوده است که اصناف مختلف را از يکديگر جدا نگهدارد بلکه بيشتر از نوع ايجاد پيوند اتصالي بوده است بين اصناف مختلف. زرّين کوب مي گويد ابوجعفر يزدانيار در روضه المريدين باب سي و هفتم نقل مي کند که از صوفي اي پرسيدند "فتي کيست؟" گفت آنکس که نه در باطن وي دعوي باشد و نه در ظاهرش تصنع و ريا چنان که از آن سر که بين او خداوند هست سينه خودش آگاه نباشد تا به خلق چه رسد.(زرين کوب، جستجودر تصوف ايران، ص 349). گويند که ابوحفص نيشابوري وقتي به عراق رفت آنجا در مجلسي که جنيد و ساير صوفيه عراق حاضر بودند صحبت در باب فتوت پيش آمد. چون ابوحفص گفت فتوت عبارت است از انصاف دادن و انصاف ناخواستن، جنيد به اصحاب خويش گفت برخيزيد که ابوحفص بر آدم و تمام ذريه وي فزوني يافت؛ يعني در فتوت.(زرين کوب، جستجو، ص 349).
محمدبن منور(قرن ششم) در اسرار التوحيد که به احوال و مقامات شيخ ابوسعيد ابوالخير پرداخته است ضمن نقل حکايتي جوانمردي را به اين نحو بيان مي کند: در آن وقت که شيخ به نيشابور بود به حمام شد. درويشي او را خدمت مي کرد و دست بر بازوي شيخ مي نهاد و شوخ از پشت شيخ بر بازو جمع مي کرد چنان که رسم ايشان است تا آن کس ببيند در ميان اين خدمت از شيخ سوال کرد که اي شيخ جوانمردي چيست؟ شيخ گفت: آنکه شوخ مرد پيش روي او نياري. حاضران انصاف بدادند که کسي در اين معني بهتر از اين سخني نگفته است(اسرار التوحيد، به تصحيح دکتر زبيح الله صفا، ص 280). سطوح معرفت ديني در عرفان و تصوف در متون مختلف سه سطح دانسته اند: شريعت، طريقت و حقيقت. نجم الدين زرکوب در فتوت نامه اش فتوت را کليد ورود به اين سه مرحله مي داند(ايرانيکا، محسن زاکري، ذيل جوانمردي).  
نويسندگان کتب صوفيه گفت و گوي امام صادق(ع) با شقيق بلخي را که معني فتوت در آن به بهترين وجه نمايان است، ذکر کرده اند: گويند شقيق بلخي جعفر بن محمد الصادق را از فتوت پرسيد، فرا شقيق گفت: تو چه گويي؟ گفت: اگر دهند شکر کنيم و اگر منع کنند صبر کنيم . جعفر گفت: سگان مدينه ما همين کنند. شقيق گفت: ياابن رسول الله پس فتوت چيست؟ گفت اگر دهند ايثار کنيم اگر ندهند شکر کنيم.(ترجمه رساله قشيريه، ص364 ).  گاهي مراد از فتوت تحقق اخلاق کريمه و خوي هاي پسنديده و شجاعت و ايثار است چنان که يکي از جوانمردان خطاب به مهلب بن ابي صفره چنين سروده است:
انت الفتي کل الفتي

لو کنت تصدق ما تقول

اگر در گفتار صادق باشي آنگاه جوانمردي کامل عيار خواهي بود(دامادي، کتاب الادب دامادي، ص44).  
صاحب کتاب "نفايس الفنون في عرايس العيون"، شمس الدين محمد بن محمود آملي از علماي قرن هشتم، فتوّت را فن پنجم از فنون تصوف مي شمرد و در تعريف آن مي گويد: فن پنجم از علوم متصوفه علم فتوت که آن عبارت است از معرفت کيفيت ظهور نور فطرت انساني و استيلاي آن بر ظلمت نفساني تا فضايل خلايق با اسرارها ملکه گردد و رزايل به کلي منتفي شود( دامادي، کتاب الادب، ص157).        

سرچشمه فتوّت
اينکه فتوت از کجا آغاز شده و فتيان و جوانمردان سلسله خويش را به چه کس و کساني مرجوع و منسوب مي کنند مهمي است که اکثر منابع و نويسندگان در باره آن بحث کرده اند. در اين ميان شايد بتوان در يک نگاه کلي انبوه اين آراء را به دو دسته کلي تقسيم نمود: دسته اي که خاستگاه فتوت را ايران، خاصه ايران پيش از اسلام، مي دانند و دسته اي که در پي سرچشمه اي ديني و خاصه اسلامي  براي اين جريان هستند.
ملک الشعراي بهار سرآغاز جوانمردي را درايران و به طور خاص از ميان اسواران عصر قديم و دوره هخامنشي مي داند. اين اسوران در ايالات ايران پراکنده بودند و هفت خانواده از آنان از همه معروف تر بوده اند و هر خانواده در يک ايالت رياست آن ايالت را بر عهده داشته است. از طرفي اين اسواران بايد چند ويژگي مي داشتند از جمله اينکه خانواده دار باشد، نامش در ديوان دولتي ثبت باشد، شجاع و راستگو و صاحب هنرو اسب بار باشد و شايد از همه مهم تر جوانمرد باشد.(بهار، مقاله جوانمردي، به نقل از کربن آيين جوانمردي، ص 109-110). سعيد نفيسي نيز سرآغاز اين جريان را از جوانب تاريخ اجتماعي ايران پيش از اسلام مي داند به اعتقاد او ورود باورهاي مانوي به اين جريان خود گواه اين مدعا است در عين حال، در اواسط قرن دوم هجري  که ايرانيان در گوشه و کنار و مخصوصاً در مشرق ايران و بيشتر در سيستان و خراسان در برابر بيدادگري ها و تعصب نژادي امويان و دست نشاندگان در ايران برخاستند راهنماي اين جنبش ملي بيشتر جوانمردان بودند؛ بزرگ ترين راهنماي اين دسته ابوالمسلم خراساني(قرن دوم) بود که به دست خليفه عباسي کشته شد(نفيسي، مقاله فتوت و کتاب هاي مهم مربوط به آن، مجله فرهنگ ايران زمين دوره 10، ش 1-4، 1341، به نقل از کربن، آيين جوانمردي، ص 149). دليل ديگري که براي انتساب سرآغاز فتوت به ايرانيان آورده اند آن است که ايشان در مرام و مسلک خويش خاصه جهت تشرف به آيين فتوت، شلوار مخصوصي تحت عنوان سروال مي پوشند که اين نوع لباس خاص ايرانيان و سلحشوران و جنگجويان آسيايي و خاصه ايرانيان بوده است و اين نوع پوشش در ميان اعراب رواج نداشته است.(اسماعيل حاکمي، مقاله آيين فتوت وعياري، مجله سخن، دوره 17، ص 78-271، 1346؛ پرويز ناتل خانلري، مقاله آيين عياري، مجله سخن، دوره 19، ش 1-6، 1348، به نقل از کربن، آيين جوانمردي، ص 167 و 169). محققان اروپايي از جمله فرانتس تيشنر مبداء فتوت را انجمن ها و اتحاديه هاي اواخر عهد عتيق و شهرهاي روم شرقي مي داند(فرانتس تيشنر، مقاله فتوت در کشورهاي اسلامي، مجله دانشکده ادبيات، دوره 4، ش2، 1335، کربن آيين جوانمردي، ص 138). مهرداد بهار نسبت دادن آيين پهلواني ايران به يعقوب و آدم ابوالبشر که شخصيت هايي سامي و يهودي بوده را غير منطقي مي داند اما معتقد است ويژگي جيوه گونه و لغزان اسطوره ها و آيين ها سبب شده است که در اسطوره ها و آثار مختلف، شخصيت هاي آسماني و زميني زرتشتي رنگ و نام اسلامي بگيرند و بعضي از آثار تاريخي ايران باستان نام قبر مادر سليمان يا تخت او را به خود بگيرند. و از اين رو بي جهت نيست که اين ورزش باستاني در دوره اسلامي با اسطوره ها و شخصيت هاي نيمه اسطوره اي _ نيمه تاريخي يهود و اسلام مربوط شده باشد. بنابراين به اعتقاد  ايشان سراغ خاستگاه فتوت را بايد در سابقه پهلواني تاريخ ايران و افسانه هاي مربوط به جوانمردان و عياران گرفت و نه منابع عهد عتيق و اسطوره هاي رومي و يوناني(مهرداد بهار، سابقه جوانمردي در ايران باستان، مقدمه کتاب بررسي فرهنگي – اجتماعي زورخانه هاي تهران، شوراي عالي فرهنگ وهنر،1355، به نقل ازکربن، آيين جوانمردي،  صص 3-192).
اما  برخي از منابع و محققان نيز، خاصه آنها که با تصوف زلفي گره زده اند، در پي ريشه اي ديني، قرآني و به طور کلي اسلامي براي فتوت هستند. ابن رسولي(نيمه قرن پنجم) که رساله اي در باب فتوت دارد، اين جريان را ميراث پيامبران و امامان مي شمارد و مي گويد از زمان حضرت آدم آيين فتوت در جهان پيدا شد و آدم به گزاردن حق قيام کرد و چون مدت وي به پايان آمد در باب آن به شيث نبي وصيت کرد و سپس به نوح انتقال يافت و از نوح به سام رسيد تا خليل الرحمن ابراهيم ظاهر شد و به فتوت ابراهيم در قرآن تصريح شد. آنگاه در زمان موسي آنچه از جوانمردي پنهان مانده بود آشکار شد و موسي آن را به هارون فرمود و پس از آن فتوت در مسيح ظاهر شد و سرانجام به حضرت رسول اکرم رسيد.(محمد جعفر محجوب، جوانمردي و آيين آن، لوئيزن، ميراث تصوف، ص308) ناصر سيواسي در فتوت نامه منظوم خود انتساب فتوت به آدم(ع) را در قالب شعر بدين گونه بيان مي کند :
لاجرم بشنيد امر اهبطوا

از بهشت آمد بر اين عالم فرو

روز و شب بگريست آن برگشته حال

برگناهش سيصد و شست سال

گريه اش انصاف دادن بود از او

آن فغان و آب چشم همچو جو

پس رسد او را فتوت در جهان

کان چنان انصاف دادست آن زمان
(فتوت نامه منظوم ناصر سيواسي، فرهنگ ايران زمين، ج10 فص240، به نقل از نيرومند، کريم، ص 165). کربن در مقدمه کتاب آيين جوانمردي، اسلام را به دو حلقه نبوت و ولايت تقسيم مي کند؛ وي معتقد است دايره ولايت پس از دايره نبوت مي آيد و فتوت جامع هر دوي اين ها است که پايه گذارش حضرت ابراهيم خليل، قطب آن امام علي(ع) و خاتم آن حضرت حجت(عج) است( کربن، آيين جوانمردي، ص 8)
باري، ابراهيم خليل طلايه دار پيام توحيد اديان توحيدي را سرسلسله فتيان و جريان فتوت، البته به حکم قرآن دانسته اند و به او لقب ابوالفتيان را داده اند. جوانمردان معتقدند حضرت ابراهيم اول کسي بود که قاعده ضيافت را نهاد و نذر کرد بدون مهمان غذا نخورد و اساس مروت را او فکند و به نيروي فتوت بر ذبح فرزند خود اقدام نمود و از دنيا و لذت هاي آن و اهل و عيال و شيريني هاي زندگي روي گردانيد و در راه مبارزه با زور گويان و فريبکاران رنج ها کشيد و بت ها را شکست و به هر گونه بلا و سختي پايدار ماند و خداوند در سوره انبياء آيه 60 در باره اش فرمود: "قالوا سمعنا فتي يذکرهم يقال له ابراهيم"(نيرومند، ص 166). درباره وجهه ايثار در فتوت ابراهيم نقل کرده اند که چون درآخر عمر ابراهيم را مال بسيار گرديد جبرئيل از حضرت سوال کرد که يا ربّ، ابراهيم با چندين مال ومکنت، خلعت خلت از کجا يافت؟ خداوند فرمود: هرچند که او را مال بسيار است اما دل او با ما است و اگر خواهي امتحان کن. جبرئيل نزد ابراهيم آمد و گفت سبوح قدوس ربّ الملائکه و الروح. ابراهيم گفت: جانم فداي دوست باد، بار ديگر بازگوي. جبرئيل گفت: هرچه تو را است ثلثي به من بده تا بازگويم. و براهيم هر چه داشت ثلثي به او بخشيد. جبرئيل يکبار ديگر اين کلمات را بر او خواند و اين بار ابراهيم گفت جانم فداي دوست، بار ديگر بازگوي تا هر چه دارم تو را دهم.(دامادي، کتاب الادب، ص 60-159)
باري، اشاره کرديم که اسلام را دو دايره يا دو حلقه است حلقه نبوت که از آدم تا خاتم(ص) را شامل است و دايره ولايت که علي(ع) آغازگر آن و حضرت قائم تمام کننده و تجلي بخش آن در آخر الزمان است. شيعيان فتي همچو صوفيان ولايت مدار که خرقه خود را به مولاي متقيان منسوب مي کنند، هر آنچه از فتوت وجوانمردي دارند مديون حيدر کرار مي دانند. و منابع مختلف ايشان را با اوصافي چون منبع عين فتوت، قطب مدار فتوت، معدن جود ومروت ستوده اند(رياض، فتوت نامه، ص30). از ديدگاه فتوت، رسالت پيامبران از عصر ابراهيم همانند خدمت شواليه گري است؛ يعني حضرت ابراهيم نمونه فتي و امام علي(ع) نمونه کامل شواليه است(کربن، آيين جوانمردي، ص8). نويسندگان شواهد و وقايع گوناگوني را براي اثبات اينکه علي(ع) سر سلسله فتوت است ذکر کرده اند: حضرت علي(ع) چندين بار جان خود را براي حفظ و صيانت از رسول اکرم(ص) به خطر انداخت از جمله آن شبي که در بستر پيامبر خوابيد تا آن حضرت از مکه به مدينه در صحت و سلامت سفر کند. ديگري، فقيري بود که علي(ع) مهمان کرد و چون چيزي جز دو قرص نان درخانه نداشت از خود و خانواده گرفت و در دهان آن فقير گذاشت که خود مصداق بارز ايثار آن حضرت بود. در قرآن نيز در يکي از اين سه آيه(=207 بقره، 9 حشر، و 8 و9 دهر) به اين واقعه و ايثار مولاي متقيان اشارت رفته است.(فتوت نامه رياض، صص 2-31). در خبر آمده است که پيامبر (ص) با جمعي نشسته بودند که شخصي خبر از فساد زن و مردي در خانه?اي خبر داد پيامبر به علي (ع) فرمود که به تفحص برود... زمانيکه بازگشت به پيامبر خدا عرض کرد يا رسول الله گرد آن خانه بر آمدم هيچ کس در آنجا نديدم. در حال، پيامبر (ص) فرمود: يا علي انت فتي هذه الامه (تو جوانمرد اين امت هستي ). (دامادي، تحفه الاخوان، ص 12-13). نيکلسون به نقل از کتاب الفتوه ابن معمار حنبلي بغدادي  مي گويد : در جنگ احد زمانيکه حضرت علي داد شجاعت و جهاد في سبيل الله مي داد هاتف غيبي آواز داد لا فتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار و حضرت رسول چندين بار اين جمله را براي علي(ع) بيان فرمود و اين شعار فتيان گرديد.(مجله وحيد، ش 7، ص 618، 1347).

خلاصه سير تطور فتوت در قرون مختلف
آنچه تحقيق و تفحص در فتوت را دشوار مي کند آن است که اين جريان چندين لايه دارد به اين معنا که طيفي از معاني و کاربست هاي ديني، سکولار، اخلاقي و عملي و سياسي را در بر مي گيرد که در هر برهه از زمان يک يا چند معناي آن رخ نموده است و لذا فهم ماهيت حقيقي آن را دشوار ساخته است. در قرآن و احاديث و رواياتي که از رسول خدا و صحابه درباره فتوت نقل مي شود چهره ديني و روحاني فتوت برجسته است اما در اوايل قرن دوم به تدريج ويژگي هايي وارد اين جريان مي شود که هيچ ربطي به تعاليم ديني ندارد آنچنان که در همان زمان عده اي از فتيان در شام و عراق بوده اند که اهل لهو لعب و شراب و غنا بوده اند. در قرن سوم، اين افراد به جايي مي رسند که از هيچ فساد و خرابکاري اي و حتي لواط ابا نداشتند. دزدي و غارت اموال مردم به ويژه اغنيا از قرن چهارم در ميان اهل اين جريان باب شد که اين بار عنوان شاطر و عيار را بر خود داشتند.
اين روند قتل و غارت و چپاول عياران تا قرن پنجم ادامه داشت تا اينکه عياران در اين زمان با عنوان احداث وارد سياست شدند و در عزل و نصب اميران و حاکمان نفوذي بسيار داشتند. فتوت در قرون ششم و هفتم با روي کار آمدن خليفه ناصر صاحب تشکيلات پيچيده تر شده و حالتي رسمي و تشريفاتي به خود مي گيرد. اين جريان به دليل فساد تباهي و بي بند و باري فتيان در زوايا و لنگرها به تدريج از قرن هشتم به بعد رو به افول مي نهد تا زمان صفويه که اساساً به حوزه اي مانند زورخانه محدود مي شود و آنچه امروز از آن مي بينيم ورزش باستاني و پهلواني و پاره اي اصول اخلاقي لوطي منشانه و به اصطلاح داش مشدي است.(مقدمه مصطفي جواد بر کتاب "الفتوه" ابن معمار بغدادي، چاپ بغداد 1958-1960، صص 5-6؛ شفيعي کدکني، صص 158 به بعد)

نشانه هاي عيني فتوت
اهل فتوت را نشانه هايي عيني بود که آنها را در ميان مردمان مشخص مي کرد. و هر يک از اين نشانه ها را دلالتي بوده است. از آن جمله اند: شرب قدح شراب(که بعد از اسلام به آب و نمک تغيير يافت) شلوار مخصوص(سروال)، روشن کردن چراغ پنج فتيله، کلاه مخصوص، شد(ميان بستن) بستن. محل زندگي ايشان نيز به زاويه و لنگر معروف بوده است.
اما شرب قدح اشاره به علم و حکمت است که به حسب صفاء استعداد اولي و سابقه عنايت ازلي، شخصي را بخشيده باشند و قوت قبول آن در وجود او نهاده تا به واسطه فيض نفسي کامل، بر او ظاهر گردد و از قوت به فعل آيد و سبب حيات حقيقي او شود چه حيات قلوب به علم است چنان که حيات اجساد به آب... نمک اشارتي است به صفت عدالت که کمال فضايل اخلاق است چه صحت و قوت بدن نبود الا به فضايل اخلاق و هيچ خلق استقامت نپذيرد الا به عدالت چنان که صحت و قوت بدن نبود الا به انواع غذاها و هيچ غذا به صلاح نيايد و خوش طعم نگردد الا به نمک.(رياض، فتوت نامه، صص 70-69).
کاربرد آب و نمک اشاره به اين نکته نيز تواند بود که اهل فتوت بايد چون آب زلال و صاف باشند و حق نمک محفوظ دارند. قاضي شهاب الدين در تاريخ مظفري در باب رسم آب و نمک نوشيدن جوانمردان و رمز آن گويد: نوشيدن آب بدان جهت است که آب اصل زندگي و مايه قوام و استحکام آن است و نيز آب همه نجاست ها و پليديها را پاک مي کند.
در باب علت آميختن نمک به آب نيز گويد نمک هر چيزي را از فساد حفظ مي کند و آن را از دگرگوني و تغيير پذيرفتن دور مي دارد پس خوردن نمک رمزي است از دوام حال و ثبات قدم جوانمرد در آيين خويش وبازنگشتن از آن، و نيز آب، شيرين و گوارا است و شوري ضد گوارايي و مايه ناگوار شدن آب است و آميختن نمک با آب اشاره بدان است که جوانمرد بايد در برابر سخت و سست و فراز و نشيب زندگي شکيبا باشد و بلا را تحمل کند و نعمت هاي حق تعالي را شکر کند و بار رفيق خويش را در هر حال بکشد(محمد جعفر محجوب، فتوت نامه سلطاني، مقدمه، ص48؛ آيين جوانمردي، ص123) پوشيدن شلوار فتوت به دليل فضيلت عفاف  و منع فرج از شهوت است.
ميان بستن اما اشارتي است به فضيلت شجاعت و غيرت، به اين معنا که جوانمرد همواره آماده قيام به خدمت است و نشان مي دهد که جوانمرد يک مرد کامل است؛ همچنان که پيامبر اين عنوان را به علي(ع) داد.(آيين جوانمردي، ص23)
اما کلاه بدان جهت است که تاج کرامت است از براي اهل فتوت(رياض، فتوت نامه، ص71). چراغ پنج فتيله علامت چراغ دل است که بايد بهعشق پنج تن آل عبا روشن باشد(آيين جوانمردي، ص 123).

ويژگي هاي فتيان
شيخ ابو عبدالله محمد بن ابي المکارم معروف به ابن معمار حنبلي بغدادي که ظاهرا قديمي ترين کتاب الفتوه به او منسوب است در کتاب خود مي گويد:... و گويد رسول خدا(ص) گفت جوانمردان امت مرا ده علامت است. گفتند اي رسول خدا آن علامت ها کدامند؟ فرمود: راستگويي و وفاي به عهد و اداي امانت و ترک دروغگويي و بخشودن بر يتيم و دستگيري سائل و بخشيدن آنچه رسيده است و بسياري احسان و خواندن مهمان و سر همه آنها حيا است.(فتوت نامه سلطاني، مقدمه)  
منابع، اشرف خصائص و ويژگي هاي فتيان را وفا، صدق عهد و وعد دانسته اند؛ از اين رو است که خداوند تعالي ايشان را مدح کرده و انبياء را بدان ستوده است: "من المومنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه"(23/ احزاب) و در وصف اسماعيل فرمود: "انه کان صادق الوعد"(54/ مريم). امير المومنين علي(ع) در ذکر اصول فتوت وفا را که آخر خصال است بر همه مقدم داشت و توبت را که اول است موخر، چه قطب از مقام کمال نظر کند و از مرتبه عليا فرود آيد و سير منتهي در تکميل بر عکس سير مبتدي باشد در استکمال پس به حسب مرتبه، اول وفا باشد و آخر توبت و به حسب مرتبه اين توبت و آخر وفا(دامادي، تحفه الاخوان، ص60).
در فتوت نامه ها كليات را بدين‌گونه آورده‌اند كه پس از كسب دانش بايد به صفاتى خو گرفت كه پيران آنها را هفتاد و دو دانسته‌اند بدين‌گونه: راستى، انديشه كردن از بدى، يارى، آزادى از بند نفس، پاك داشتن چشم و دامن، وفا، بخشودن بر دوست و دشمن، خواستن براى ديگرى آنچه براى خود مي‌خواهند، جان و دل بستن در راه كسى كه مهر بريده باشد، زبان را به بد گفتن نياموختن، در زور خود را كمتر از مور دانستن، برآوردن مراد نامرادان، كردن كارى را نگفتن و كردن آنچه از دست برآيد، رضا دادن در خشم، دلازار نبودن، خويشتن بين نبودن، بردبارى، نان دادن، زبان و دل يكى داشتن و از پس و پيش يكى بودن، نكردن كارى كه ديدن و شنيدن را نشايد، از بردبارى دم نزدن، راه پارسايى ورزيدن، تزوير نكردن، درون از كين پاك داشتن، رفتن به جايى كه او را بخوانند اگر هم بيم جان باشد، دماغ از كبر خالى داشتن، تواضع كردن، از تكبر دور بودن، سخن نرم و لطيف و تازه و به اندازه گفتن، راز دل با هر كس نگفتن، حسد نورزيدن، به فرزند طمع نداشتن، به جاى آوردن هر چه بگويند اگر هم سر بر سر آن كار نهند، راه مروت را به خود نرفتم، رياضت كشيدن، با خوانده به جايى نرفتن، به چشم شهوت بر دوست نگريستن، كج‌بين نبودن، خودكام نبودن و به كام خود يك گام برنداشتن، با اهل زمانه مروت كردن، جز مردم سخى را دوست نداشتن، مدارا كردن با پيران و بخشودن بر جوانان، با دوست و دشمن لاف نزدن، داد خلق دادن و دستگيرى كردن، به خود مغرور نبودن، ادب نگاه داشتن، خدمت كردن، به عزت بودن، اگر سيلات خون آيد آن را پوشاندن، نام كس را جز به نكويى نبردن، گرد عصيان نگشتن، هواى نفس خود را شكستن، پير و جوان را چنان تربيت كردن كه شرمسار نشوند، نصيحت در نهان كردن، لباس خود را بهر ناسزا ندادن، همه كس را چون فرزند تربيت كردن، قناعت داشتن، به طاعت كوشيدن و ديندار بودن، خداى را پرستيدن و پير و فرمان بودن، قدم در راه نيستى زدن، صبورى پيشه كردن، در نعمت شكر خدا كردن، در محنت صبر كردن، با مهمان شيرين زبان بودن، تكلف از ميان برداشتن و هر چه باشد پيش آوردن، دلها را به احسان و كرم به دست آوردن، در راه احسان چالاك بودن، در انتظار شكرانه نبودن، چون شمع در ميان جمع سوختن، با عشق صبر كردن، گفتار را با كردار راست داشتن.(آيين جوانمردي، ص 6-124؛ نفيسي، سرچشمه تصوف، ص 9-138).

طبقات مختلف فتيان
جرجي زيدان اهالي شهرها را در سده هاي نخستين اسلامي به دو گروه تقسيم مي کند. گروه اول صنعت گران و بازرگانان و پيشه وران هستند و گروه دوم افرادي هستند که با دزدي و راهزني و چاقوکشي زندگي مي کرد ند. در اين ميان، زعران بيروت را مي توان جزو گروه دوم و نمونه کوچکي از عيارن آن روز بغداد دانست اين گروه دوم به چند دسته و عنوان معروف بودند: عياران، شطاران، زواقيل، صعاليک و... .(تاريخ تمدن اسلام، جرجي زيدان ترجمه مرحوم جواهر کلام، ص57)  

بعد فکري و اجتماعي فتوت
فتوت به مثابه يک مرام و شيوه زندگي در دو مرحله تکامل يافته است: يکي مرحله فکري است که به زندگي اعراب قديم باز مي گردد. در اين ميان مراد از بعد فکري مفهوم انتزاعي فتوت نيست چرا که اين مفهوم در ادبيات اعراب دروران نخستين ديده نمي شود بلکه مراد کاربست معنايي اين مفهوم در ميان اعراب است. فتي نزد اعراب قديم ناظر به نقطه اوج کمال انساني است که در دو صفت شجاعت و سخاوت متجلي بود. و هر کس در اين دو صفت بيشتر مبالغه مي کرد گمان بود که جوانمردتر است. نمونه حاتم طايي درتاريخ گواه اين مدعا است. در شجاعت نيز در دوره هاي بعد حضرت علي(ع) نمونه کامل يک فتي به شمار مي رود چه، هاتف غيبي گفته است: "لافتي الا علي لا سيف الا ذوالفقار".
از سوي ديگر، اين جنبه از فتوت بعدها يعني زماني که با تصوف در تعامل قرار مي گيرد معناي ديگري مي گيرد که همان ايثار است. ايثار يعني انسان هميشه ديگران را بر خود ترجيح دهد. اين ايثار بعدها اساس کار طريقه ملامتيه مي شود. معناي فتوت نزد متصوفه فربه تر مي گردد به طوري که عبارت مي شود از مجموع فضايلي که حتي از تلقي اعراب قديم از يک فتي کامل نيز فراتر مي رود. در مقام تعريف مي توان گفت که فتوت اجتماعي عبارت است از کارهايي که فتيان براي بهبود و رفاه عامه مردم و دستگيري مظلومان و بي نوايان در مقابل ستمکاران و جابران انجام مي داده اند.(فتوت نامه، ص72).   
بعد اجتماعي فتوت بر خلاف فتوت فکري به ممالک شرق به خصوص ايران مربوط مي شود. دلايل مختلفي را مي توان در اين باره ذکر کرد: يکي مراسم مخصوص ورود به حلقه فتوت است که عبارت است از دادن لباس الفتوه که عمده آن شلوار مخصوص فتوت است چرا که شلوار مختص آن دسته از اقوام آسيايي است که سوارکاري از آداب و سنن آنها محسوب مي شود. و شلوار در ايران اقلا از زمان هخامنشيان متداول بوده است. ديگري حسن اخلاق و شرافتمندي و ناموس پرستي و راستگويي و احتراز از زنا و لواط است.
دليل ديگر سوگند فتوت است که زماني که فتي سوگند ياد مي کرد به سوگندش وفادار بود. چهارم، مخالفت سرسختانه در برابر حکومت هاي استبدادي است: فتيان همواره با اعمال ظالمانه حکومت ها مبارزه مي کردند و از طرفي خودشان داراي تشکيلات مستقلي به نام عوانيه بودند که حتي در مورد اينکه حاکم جباري را به قتل برسانند تصميم گيري مي کردند.(آيين جوانمردي، صص135 به بعد). جريان فتوت از حيث اجتماعي طيف وسيعي از فعاليت ها را در بر مي گيرد؛ از جنگاوري و سلحشوري و دزدي و شب روي و غارت اموال اغنيا گرفته تا مهمان نوازي، حمايت از مظلوم و قيام عليه ظالم و حتي پيشه وري و صنعت گري.
در مجموع، از حيث اجتماعي مي توان گفت که جوانمردان، بيانگر اصول، ارزش هاي انساني، اخلاق، حق و عدالت هستند که در سايه نوعي تحول فکري و دگرگوني اخلاقي، مي خواستند تغيير شکل درجامعه به وجود آورند. اين آرزوها و آرمان ها همواره مورد احترام بوده است حتي اگر بسياري از آنها به مرحله عمل در نيامده باشد، لزوم حضور آنها همواره احساس مي شده است. آنها به دليل خدمت سازنده اي که در زمينه اجتماعي براي بخش وسيعي از مردم انجام داده اند مبارزاني شجاع بوده اند که براي وصول به عدالت و به حق و به عقل به برادري، به نظم و به قانون آراء خويش را با نظم و مديريت و با صبر و مقاومت به ثمر رسانيده اند و مايل بوده اند در ايران وحدت و يگانگي، جرأت  و اعتماد به نفس از ياد رفته را به ايرانيان اعطا کرده و به عنوان سمبل ثبات و نماد نظم اجتماعي مطرح شوند.(کتاب الادب، ص21)
فتوت نامه
فتوت نامه رساله يا کتابي است که در باب منش، عقايد، قوانين، و آداب جوانمردان نوشته شده است. فتوت نامه ها بخش قابل توجهي از ادبيات عاميانه ايران را تشکيل ميدهند و نماينده فرهنگ توده هاي مردم اين مرزو بوم در روزگاران گذشته اند(افشاري، مهران، فتوت نامه ها و... ، ص1) بسياري از بزرگان متصوفه در برابر کتاب هايي که به نظم و نثر عربي و فارسي نگاشته اند آثاري نيز در فتوت به نظم و نثر فراهم کردند که فتوت نامه نام گرفت.(حاکمي، ص124)
فتوت در ميان اهل صنوف مختلف رواج داشته و هر يک از صنوف براي خود فتوت نامه جداگانه اي داشته است فتوت نامه چيت سازان گواه اين مطلب است که هر شغلي براي خود فتوت نامه خاصي داشته است(آيين جوانمردي، ص9) ظاهراً رسم فتوا نامه نويسي از قرن چهارم يا پنجم به بعد باب شده است؛ ابو عبدالرحمن محمدبن حسن نيشابوري(م412) رساله مستقلي به نام کتاب الفتوه دارد. کتاب الفتوه ابن معمار بغدادي(م642) و تحفه الاخوان کمال الدين عبدالرزاق کاشاني(م730) نيز از جمله فتوه نامه هاي به زبان عربي اند.
اما افزون بر فتوت نامه هاي عربي چندين فتوت نامه نيز به زبان فارسي نگاشته شده که اهم آنها به قرار زير اند:
فتوت نامه نجم الدين ابوبکر تبريزي معروف به نجم الدين زرکوب(م712)؛ فتوت نامه علاء الدوله سمناني(م736)؛ فتوت نامه امير سيد علي همداني(م756)؛ فتوت نامه سلطاني از ملا حسين کاشفي(م910).
فتوت نامه عطار، شامل هشتاد ودو بيت از فريد الدين عطار و فتوت نامه ديگري شامل 689 بيت از شاعري متخلص به ناصري نيز از فتوت نامه هاي منظوم هستند. گفته شده که عمده فتوت نامه ها به دليل اينکه  مولفان آنها سخندان و زبان آور نبوده اند رسائل خود را با گفتاري عاميانه نگاشته اند لذا برخي از آنها واجد کلمات و عبارات نادرست و از هم گسيخته اند.(افشاري، ص 2-3)
به نظر مي رسد که ارزشمندترين و جالب ترين فتوت نامه ها، فتوت نامه هاي صنفي است چه، اين جوانمردي نامه ها افزون بر اينکه منش جوانمردي را به خوانندگان خود مي آموزد آنان را با آداب و رسوم و پندارهاي پيشه وران گذشته سرزمين هاي اسلامي نيز آشنا مي کند: فتوت نامه چيت سازان، فتوت نامه آهنگران، سلمانيان، سقايان،  فتوت نامه قصاب، طباخان و... از جمله اين گونه فتوت نامه ها هستند.(افشاري، صص 45 به بعد)  

اصول، ارکان و مراتب فتوت
حسن بصري در اواخر قرن اول، تمامي اصول فتوت را در اين آيه از قرآن جمع مي داند که مي فرمايد: خداوند فرمان مي دهد به دادگري و نيکي و دهش به خويشان نزديک و بازداشت از بدي ها و ستم و نافرماني(90/نحل).( شفيعي کدکني، ص 159)
کربن در آيين جوانمردي نه اصل را به عنوان اصول جوانمردي بر شمرده است که عبارت اند از: راز داري، راستي، ياري درماندگان، عفت، فداکاري، بي نيازي، دوست دوست و دشمن دشمن، برادرخواندگي و خواهر خواندگي، سوگند عياران.  
همين که کسي در صف عياران يا به خدمت ايشان در مي آيد بايد سوگند بخورد که خيانت نکند و نينديشد و يک دل باشد و با دوست ايشان دوست باشد و با دشمن ايشان دشمن، و بي تأويلي(يعني به هيچ تأويل و بهانه اي) غدر نکند. عياران با يکديگر سوگند مي خورند که با هم يار باشيم و دوستي کنيم و به جان از هم باز نگرديم و مکر و غدر و خيانت نکنيم.
از امام علي(ع) نقل است که فرمود: فتوت را چهار رکن است: عفو کردن با توانايي، بردباري در وقت خشم، و نيک انديشي با دشمني، و ايثار کردن با وجود احتياج به موثر.(فتوت نامه ر، ص57)
عمر سهروردي ارکان فتوت را دوازده تا دانسته است؛ شش رکن ظاهر و شش رکن باطن. شش رکن ظاهر عبارت است از بند شلوار(کنايه از پاکي از زنا)، بند شکم(پرهيز از لقمه حرام) بند زبان(پرهيز از غيبت) بند سمع و بصر(دوري از آنچه نبايد ديد و شنيد) بند دست و قدم(کنايه از آنکه کسي را نرنجاند و قدم به غمازي ننهد) و بند حرص و امل(حرص و آز را در خود نابود کند).
اما شش رکن باطن عبارت اند از: سخاوت(بي سوال عطا کند با نيت خير)، کرم(عطاي بي منت کند)، تواضع(فروتن باشد)، عفو(به رنجانيدن هيچ کس راضي نباشد)، نيستي(از مني خالي شود)، و هشياري(در مقام وصل و قرب و هدايت آگاه باشد.(هانري کربن، رسائل جوانمردان، ترجمه احسان نراقي، صص 8-35)
احمد بن محمد الطوسي در کتاب سماع و فتوت خود فتوت را واجد ده مرتبه و چهار رکن مي داند؛ او مي گويد: و مراتب فتوت ده است: فتوت شيطاني در مراتب حجابي، و فتوت انساني و فتوت ملکي و فتوت نبوي و ولايتي و فتوت روحي، و فتوت عقلي، فتوت صفاتي، فعلي، و فتوت وجهي از مرتبه "کل شيء هالک الا وجهه".
طوسي در آخر براي هر يک از ارکان چهل گانه فتوت که از حاصل ضرب مراتب در ارکان خاص مي شود، ده شرط بر مي شمرد و مجموع شروط ارکان مراتب فتوت را چهارصد شرط مي داند.(الطوسي، احمد بن محمد، سماع و تصوف، صص 51-13)  

هفت شرط استعداد فتوت
فصل چهارم از رسايل جوانمردان شروط فتوت را ذيل هفت مورد آورده که به دليل اهميت آن به اختصار بدانها اشاره مي کنيم: اول ذکورت چه، زنان را به اين حلقه راه نيست. دوم بلوغ، چرا که مبداء ظهور عقل و خروج قوت ملکي از قوه به فعل است. سوم  عقل، چرا که واسطه بنده به حق و رسيدن به کمال است . چهارم دين است چه، فتوت کمال دين است و کمال هر چيزي متفرع بر اصل آن تواند بود و فرع بي دصل محال است. پنجم صحت بنيت و استقامت احوال صورت بر وجهي که سببي فاحش منافي فضيلت نداشته باشد. ششم مروت است و آن از لوازم فطرت است چار که اگر فطرت از دواعي نفساني و علايق جسماني صافي شود، به واسطه نور فطرت از غضب و شهوت مجرد مي گردد... و متوجه مقاصد علوي مي شود... و اين معني عين فتوت است و به حقيقت مردي و مروت مبني و اساس فتوت است. و هفتم حياست و آن دليل نجابت جوهر نفس است از خوف  صدور قبايح از او و اين معني دلالت کند بر قوت تمييز بين حسن و قبح که نبي(ص) فرمود: "الحياء من الايمان".(مرتضي صراف، رسايل جوانمردان،  صص71-63)

فتوت ناصري، فتوت سياسي
بعد از ظهور اسلام، عياري به صورت عمومي و نهضت هاي دسته جمعي ايرانيان بر ضد تسلط اعراب بروز نمود و سببش اين بود که حکام عرب و عمال خليفه عباسي، عياران دلاور و وطن پرست ايران را "خارجي" لقب مي داده اند . و هر عيار فتي را که بر آنها خروج مي کرده به دنبالش کلمه خارجي را مي افزودند. به عنوان نمونه، عمار خارجي، يعقوب ليث صفار خارجي، صالح بن نصر خارجي و... .(زورخانه، ص27) بنابراين، عباسيان به طور خاص دل خوش و علاقه چنداني به عياريگري و فتوت پيشگي نداشتند؛ در اين ميان اما خليفه عباسي، ابوالعباس الناصر لدين الله ابن المستضيء بالله(575-622ه) مستثنا است. ناگفته نماند که پيش تر از وي همزمان با آغاز سده ششم که فتوت و عياري اندک اندک به صورت يک مسلک و عامل اجتماعي مهم و تاثيرگذار درآمد، خلفاي مسلمان به آن کمابيش توجه مي كردند و گاه برخي از احکام و اصول آن را اجرا مي کردند. به عنوان مثال، اسامه ابوالمظفر شامي از امراي سوريه و سلطان صلاح الدين ايوبي هر دو از فتيان به شمار مي رفتند.(فتوت نامه، ص4-83)
باري، گفته اند که خليفه الناصر براي سامان دهي فتيان وعياران تلاش هاي فراواني کرد چرا که گويا آنها را مايه آشوب و اغتشاش و در نهايت دردسر براي خلافت عباسي مي دانسته است.(افشاري، ص24) در حقيقت يکي از اهداف مهم او از حمايت از جريان فتوت و فتيان ايجاد سدي در برابر مخالفان و حفظ تاج و تخت عباسيان بود. وي مي ديد که سرزمين هاي کرانه مديترانه و شمال آفريقا مورد نظر اروپاييان و مسيحيان است و مرزهاي اسلام از سمت روم مورد تهديد ايشان است سلجوقيان نيز در ايران در صدد گرفتن بغداد بودند. ناصر مي خواست بغداد را مرکز سياست جهان اسلام قرار دهد و هدف نهايي اش وحدت بخشيدن به ممالک اسلامي درتحت فرمان روايي خويش بود و مي دانست که اين سرزمين ها را از راه لشکرکشي نمي تواند فتح کند از اين رو بر آن شد تا با تأسيس فتوتي رسمي و دولتي، دراقطار جهان اسلام روزگار خويش و در ميان توده ها نفوذ کند. اين اقدام او دو هدف ضمني را توأمان در بر داشت يکي ايجاد وحدتي هرچند موقتي در روزگاري که اختلافات مذهبي، سياسي، قومي، و نژادي به شدت در ممالک اسلامي بالا گرفته بود و ديگري نجات خلافت عباسي از سقوط عن قريبي که هر لحظه آن را تهديد مي کرد.(محمدجعفرمحجوب، مقدمه فتوت نامه سلطاني، ص61 به بعد؛ رياض، ص85؛ نيز زرين کوب، ص350) او در سال 578 ه به دست شيخ مالک بن عبدالجبار حنبلي(م583) شلوار فتوت پوشيد، هدايايي تقديم شيخ مالک و فرزندش کرد و رسماً نظام فتوت ناصري را تأسيس نمود و اعلان کرد که زين پس اعمال و مراسم فتوت را طبق آيين فتوت ناصري تجديد کرده و انجام دهند.(فتوت نامه، ص87)
استاد مصطفي جواد متن منشور جديد ورود به فتوت را از کتاب "المناقب العباسيه" تأليف علي بن ابي الفرج بصري نقل کرده است و خطوط اصلي اين منشور که در نهم صفر 604  صادر شده به اين شرح است: 1- سرچشمه فتوت علي(ع) است و امام تمام حدود شرع را اجرا مي کرده و هيچ در اين راه کوتاهي نمي ورزيده است. 2- خليفه ناصر هم در اين راه به او اقتدا کرده و پاي بر جاي امير المومنين گذاشته است. 3- هر کس که مرتکب قتل شود بايد قصاص شود.(شفيعي کدکني، ص162)   
پس از آنکه الناصرلدين الله فتيان را تحت تسلط خود در آورد معمار بغدادي فتوت نامه خود را در تأييد جوانمردي ناصر و به منظور آموزش و ترويج فتوت ناصري نوشت. جوانمردي در فتوت نامه او صبغه زهد و تصوف دارد لذا مي توان گفت که ناصر و طرفدارانش عياري را به سوي گونه اي زهد و تصوف سوق داده اند.(افشاري، ص27)
تلاش هاي ناصر در زمينه يکپارچه سازي جريان و سلسله فتوت در زمان خود محدود به حوزه خلافت خود نبود: از کساني که شلوار فتوت ازناصر دريافت کردند پادشاه روم، سلطان عزيز الدين کيکاووس اول(607-616 ه) است؛ وي فتوت را آنچنان در بلاد خود نهادينه کرد که تا دو يا سه قرن بعد از او حلقه هاي فتوت همچنان فعال و پابرجا بود. شهاب الدين غوري(م602ه) و الملک العادل ايوبي در دمشق نيز از ناصر خلعت فتوت رسمي ناصري دريافت کردند.(رياض، ص8-87) محمد جعفر محجوب در مقدمه فتوت نامه سلطاني پيوستن ناصر الدين به فتوت را بزرگ ترين حادثه تاريخ فتوت مي داند و مي گويد که وي به کارهاي جوانمردان به چشم تحسين مي نگريست و لذا در سده هاي ششم و هفتم درتمام شهرها لنگرها و مراکز اجتماع فتيان رونق  فراوان داشت.(زورخانه، ص158)
در مجموع، رسمي کردن يا به تعبيري سياسي کردن فتوت به بهانه سرو سامان دادن به اقدامات و فعاليت هاي عياران، برقراري امنيت در قلمرو خلافت و مجازات سنگين براي عياران و شطاراني که به قتل و غرات و راهزني مي پرداختند، مبارزه با انحرافاتي که در زمان وي در درون فتوت راه يافته بود، انتخاب جاسوساني به نام "توابون" براي گزارش بدرفتاري ها و شيادي هاي برخي عياران آشوبگر، اعلان ممنوعيت پرورش کبوتر و رمي بندق(يا همان استفاده از کمان گروهه) و  اظهار جوانمردي بدون کسب اجازه رسمي از شخص خليفه و هدايت عياري و جوانمردي به نوعي زهد و تصوف را مي توان از اهم اقدامات اين خليفه بانفوذ و البته با ذوق عباسي دانست.  رسمي کردن و سياسي کردن فتوت توسط ناصر هرچند که رنگ اشرافي به فتوت مي داد و آن را به نظام اخلاقي شوالري نزديک مي کرد اما خود اين اقدام به حفظ و احياي سنت قديم تصوف(فتوت صوفيانه) کمک مي کرد. پس از ناصر و همزمان با برچيده شدن خلافت عباسي به دست هولاکو خان در 656 هجري، فتوت رسمي درعراق پايان يافت اما در ميان سلاجقه روم همچنان به حيات خود همان گونه که پيشتر گفتيم تا حدود سه سده ادامه داد. زرين کوب مي نويسد: فتوت آن گونه که ناصر خليفه شروع کرد نوعي حزب سياسي به شمار مي آمد. پادشاهان، امرا و رجال  دولت بلاد مختلف که ناصر خليفه نفوذي در آنها داشت بدان منسوب شدند و اندک اندک چيزي از آن پديد آمد که شباهت به نظام شوالري در اروپاي قرون وسطي داشت. لاف زدن و تظاهر از لوازم احوال اينگونه فتيان بود و انحطاط مفهوم واقعي فتوت نيز از لوازم آن.(زرين کوب، جستجو،351 )

آداب تشرف به آيين فتوت وسلسله مراتب فتيان
فتوت سلسله مراتبي مانند آنچه در تشکيلات اهل اصناف نيز موجود است داشت. در اين سلسله، "شيخ"، پيشرو، مهتر، پيشوا، رهبر، پدر(اب) يا رأس الحزب(سرگروه) ناميده مي شد که نظرش مطاع بود و با بيان فضايل و شرف و بزرگي فتوت، فتيان را پند واندرز مي داد؛ راستگويي، امانتداري، انجام فرايض، دوري از محرمات، وفاي به عهد، چشم پوشي از ستمگر، شکيبايي بر آزار، و نيکي کردن از شرايط شيوخ فتوت بود.
هر شيخ نيز البته شاگرداني داشت."نقيب" کسي بود که از جانب مهتر يا شيخ منصوب مي شد و رابط يا سخنگوي گروه براي فتيان بود و آنها را تشويق مي کرد که به فتوت تمسک جويند. اين نقيب البته عمل شد بستن را نيز انجام مي داد. مرتبه بعدي "رفيق" بود که  براي همه وابستگان به يک انجمن که افراد هم گروه يکديگر را بدان مي خوانند، به کار مي رفت. رفيق نسبت به مهتر خود که بر دست او فتوت يافته و بدو منسوب است، به منزله فرزند مي باشد و بر اوست که از مهتر فرمانبرداري کند، با او مخالفت نورزد، و نيازها و خواسته هاي او را برآورد.(آيين جوانمردي، صص 15-214)
ورود به حلقه فتوت به مانند ديگر حلقات و مسالک داراي شرايط و آداب خاصي بوده است. هر کس که به طريقه فتيان مي گرويد مي بايست از سه اصل پيروي کند: 1- سخا: يعني که هر چه دراي در طبق اخلاص بگذاري و به ياران تقديم کني. 2- صفا: کسي که داراي صفا است که سينه خود را از کينه پاک کند و نيت خالص داشته باشد. 3- وفا: وفا به خدا و خلق او.(نفيسي، سرچشمه تصوف، ص 148)
از سوي ديگر هر يک از جوانمردان در انتخاب مراد خود آزاد بود و زماني که دست ارادت به مراد و پيري مي داد مي بايست پنج شرط را رعايت کند: توبه به صدق، يعني مريد بايد از سر صدق نزد پير توبه کند؛ ترک علايق دنيوي، همه چيز را جز خدا از ياد ببرد؛ يک دل و يک زبان باشد؛ به درستي و راستي از پير خود پيروي کند؛ تنها و تنها يک پير و مراد را تبعيت کند.(کتاب الادب، ص 230)
اما مريد گرفتن توسط نيز شروطي داشته که منابع 28 شرط را ذکر کرده اند: چهار فرض، چهار سنت، چهار آداب، چهار ارکان، چهار مستحب. چهار شرط نخست عبارت بود از: 1- مريد را غسل کند 2- تحقيق کند که آيا مريد قبل از او دست ارادت به کسي داده 3- به هنگام گرفتن دست مريد صلوات بفرستد 4- آب  و نمک در مجلس حاضر کند؛علت اين امر آن است که آب و نمک اشاره است به اينکه اهل طريق بايد مثل آب صاف بوده و حق نمک يکديگر را بدانند. (کريم نيرومند، ص175، نيز کتاب الادب، ص231) در آيين فتوت بسان ديگر آيين ها و مسالک رتبه بندي هاي خاصي وجود داشته است سلسله مراتب به چهار گروه تقسيم مي شده که عبارت بودند از پير، نقيب، پدر عهد، و استاد شد. کساني که به حلقه فتوت مشرف مي شدند مي بايست علاوه بر پير يا مراد، اين سه را نيز خدمت مي کرند. شغل نقيب تفحص دراحوال جوانمردان و رسيدگي به امور داخلي آنان بوده است. وظيفه پدر عهد آن بوده که داوطلب طريقه جوانمردي را به عهد خدا درآورد و آيه و عهدنامه و خطبه طريقت را بر او بخواند. و استاد شد کارش اين بوده که ميان کسي را که داعيه قبول مسلک جوانمردي داشت و شاگردي او را ماه ها به طور افتخاري پذيرفته بود مي بست.(کتاب الادب، ص231)
جوانمردان، تازه کاران را ابن، سابقه داران را اب و جد مي گفتند و مقدم خود را اخي مي خواندند و به جاي خرقه که شعار صوفيه بود فتيان سند سراويل خود را به شاه مردان مي رسانده اند(زرين کوب،  ارزش ميراث، ص 171)  
هشت گروه هستند که ولو اينکه توبه هم کنند، شايستگي ورود به حلقه فتوت را ندارند: اول، غمازان؛ دوم، نمام(سخن چين)؛ سوم، معير(به ضم م = اسباب مکاسب؛ چهارم، حسود و بخيل؛ پنجم اصفر؛ ششم، مبدع؛ هفتم ناقص مادرزاد؛ زنان و طنجيز(کسي که نه زن است و نه مرد).(فتوت و اصناف، صص91-87)
جوانمردان لباس و وصله و سرکلاه مخصوصي داشتند که به رنگ هاي مختلف بود و مجموع آنها رالباس فتوت مي گفتند و گويا از ميان آنها آنکه ازهمه بيشتر نماينده جوانمردي بود شلوار(سروال) مخصوصي بود که حکم خرقه را نزد متصوفه داشت. آنها معتقد بودند که اين شلوار براي سرما و گرما نيست بلکه نشانه مردي و نامردي است.(کتاب الادب، ص232)
ميان بستن اهل فتوت شش شرط دارد که عبارت اند از: 1- استاد اقسام اين کار را بداند و بيان کند. 2- فرزند را چهل روز به خدمت وادار کند. 3- آب و نمک در مجلس حاضر کند(نمک براي نمک پروردگي و آب به نشان خالص بودن 4- پيه سوز پنج فتيله روشن کند. 5- ميان فرزند را به شرط ببندد. 6- حلواي مخصوص ميان بستن آماده کند.(نفيسي، سرچشمه، ص 149)

گروه هاي مختلف جوانمردان
کهن ترين گروه جوانمردان تاريخ ايران عياران اند که از دير باز در کوه ها و بيابان ها به راهداري و راهزني مي پرداختند و بخشي از اموال مسروقه را خود مصرف مي کردند و بخشي را نيز به فقرا مي دادند. اين گروه براي نشان دادن پايداري خود در برابر درد و رنج بعضا برخي از اعضاي بدن خود را مي بريدند( طوسي، نصير الدين، اخلاق ناصري، تصحيح مجتبي مينوي، ص126) نام هايي مانند سالوک و معرب آن صعلوک، و رند نيز که به معناي گدا، درويش و فقير است براي ناميدن اين جماعت به کار مي رفته است.(فتوت و اصناف، صص19-16) عنوان سالوک که در تاريخ سيستان آمده به همين گروه عياران اشاره دارد: آنجا که مي گويد... «چون عبدالله را پيش وي(يعقوب) کردند، عبدالله بسيار سخن ها کرده بود به غيبت يعقوب، فرمان داد تا گردنش بزنند و ز آنجا بازگشت و به نشابور آمد و آنجا بنشست و چون بنشابور قرار گرفت سالوکان خراسان جمع شدند و تدبير کردند...".(تاريخ سيستان، تصحيح ملک الشعراي بهار، ص224) منش صعلوکان عرب نيز همانند سالوکان و عياران ايران بوده است، آنان ظاهرا دو دسته بودند گروهي که در خدمت فرمانروايان و سلاطين بوده اند؛ علي سهل دردوره سلجوقي که در خدمت بهرام شاه بود و حکومت بم را بر عهده داشت نمونه اي از اين گروه است. و گروهي که به فقر و تهيدستي روزگار مي گذراندند از آنها مي توان به عروه بن ورد عيسي اشاره کرد.(فتوت و اصناف، ص17-16)
اخي ها از ديگر عياراني بودند که برخلاف ديگر جوانمردان که در بيابان ها پرسه مي زدند، ساکن شهرها بوده، شغلي داشتند و محل زندگي شان لنگر و آستانه بود.(ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمد علي موحد، ج1، صص17-315) ريشه اخيت همانا مواخات و اخوت اسلامي است  که نبي اکرم(ص) در ميان مهاجرين مکه و انصار مدينه افکند و در قرآن مجيد هم آمده است که انما المومنون اخوه( حجرات/10) بسياري از مشايخ عالم اسلام با لقب اخي ياد مي شوند که بر مسلک فتوت بوده اند.(فتوت نامه، ص91) اخي ها و اجتماعات ايشان در سراسر ممالک اسلامي وجود داشتند اما در آسياي صغير چشمگيرتر بودند. آنها تا قرن هشتم هر شب در زاويه هاي خود شام مي خوردند و ساز مي زدند مي خواندند وبه  رسم صوفيان سماع مي کردند. لباس آنان قباي پشمين سفيد بود که به قتلنسوه معروف بود. شالي به دوش مي انداختند و کاردي در کمربند خود مي گذاشتند که هميشه همراهشان بود. کلاه پشمي اي از جنس فينه نيز بر سر مي گذاشتند.(نفيسي، صص7-146)  
اين عياران شهر نشين اما همچنان بر خوي جنگاوري و آشوب گري خود ماندند به طوري که شهرها از حضور آنان امنيت نداشتند از اين رو حکومت ها همواره مي کوشيدند اين روحيه جنگجويي را مهار کرده و از آن براي نظم بخشيدن به شهرها استفاده کنند.(فتوت و اصناف، ص20) بعدها گروه ديگري از ميان جوانمردان پديد آمد که پهلوانان خوانده شدند که امتيازشان تبحر در فنون رزمي و زور شگفت انگيزشان بود. آنها علاوه بر نام پهلوان با نام هاي ديگري همچون مفرد، يتيم، بابا، احداث، بهادر، جوان و کهنه سوار خطاب مي شدند. ايشان را گاه خرده پهلواناني همراهي مي کرد که نوچه(نوجوان) مي خواندنشان. دگمه بندي و آجرپزي و شحنگي از جمله مشاغلي بود که در منابع به آنان نسبت داده شده است. پهلوانان با دربار پادشان ارتباط داشته و کمابيش درگير سياست و مسائل مهم اجتماعي ايران آن دوران خاصه دوره صفويه بودند. در منابع و داستان هايي که نقل شده، از دزدي ها و شبروي ها و آدمکشي هاي پهلوانان سخن بسيار آمده اما اين، همه ماجرا نيست؛ گروهي از پهلوانان اهل زهد و دينداري بوده اند برخي نيز اديب و عالم  و اهل بحث و فحص بوده اند.(فتوت و اصناف، صص23 به بعد)
کلوها نيز گروهي از جوانمردان بودند که پيشکسوتي و فرماندهي اهل محل زندگي خود را برعهده داشتند. کلو اساسا به معناي بزرگ و مهتر است که گفته مي شود از واژه کلان آمده. اين گروه به طور خاص در قرن هشتم در انتقال حکومت شيراز از شاه شيخ ابواسحاق اينجو به امير مبارز الدين محمد مظفري تأثير بسزايي داشتند.(فتوت و اصناف، ص35) عياران خاصه در بغداد به شاطر نيز معروف بوده اند. کامل الشيبي معتقد است در قرن اول آيين جوانمردي در کوفه پديد آمد و بعد به بغداد رفت. فتيان کوفي جامه اي زرد رنگ داشتند و ظاهرا ابراهيم بن يزيد نخعي(م 95 ه) از بزرگان ايشان بوده است(الصله بين التصوف و التشيع، کامل مصطفي الشيبي، ج2، صص 6-195) اين دسته از جوانمردان ظاهر و هيئتي مانند پهلوانان زورخانه ها را داشتند و به کشتار و قتل و غارت اموال مردم مي پرداختند. نمونه اي از شهرآشوبي هاي ايشان را ابن اثير در حوادث سال 197 هجري ذکر کرده است: هنگامي که طاهر ذواليمينين به طرفداري مأمون به بغداد حمله آورد تا امين را از حکومت برکنار سازد شاطران بغداد شهر را بر هم زده و به قتل و غارت پرداختند و گاه نيز به جانبداري امين با سپاه طاهر مي جنگيدند.(افشاري، ص23)
سربداران نيز گروه ديگري از عياران بودند که در زمان حاکميت مغولان در ايران(منطقه خراسان) به رهبري پهلواني از باشتين به نام امير عبدالرزاق قيام کردند و به حکومت رسيدند. نام سربداران گويا دگرگونه اي از سرابدال يا شايد هم صورت ديگري از سروالداران(جوانمرداني که شلوار خاص فتوت مي پوشيدند) باشد.(فتوت و اصناف، ص 8-37) ابن بطوطه در باره آنها گفته است: همه از افراد زورآزماي و قوي پنجه بودند که در عراق شطار و در خراسان سربداريان و در مغرب صقوره ناميده مي شدند.(ابن بطوطه، سفرنامه، ج1، ص434)

اطلاعات - حکمت و معرفت

دیدگاه‌ها  

+6 # محمد 1391-08-23 00:19
سلام اطلاعات بسیار جالبی بود واقعا برای گرداوریش زحمت کشیدید امید است که آئین فتوت درون همه انسانها رخنه کنه
پاسخ دادن
+3 # عاشق بازیگری 1391-10-07 19:36
سلام واقعلا عالیه که ادم دنباله خوبی کردن به دیگران بره-از مطالب شما هم ممنونیم جوانمرد به امید روزی که بدی نباشه
پاسخ دادن
0 # امیر حسین کثیری 1393-03-29 23:40
سلام خسته نباشید واقعا مطلب خوبی بود اگه هر نالوتی و حرومی این متن رو بخونه لوتی وشاید یکی از بهترین بندگان خدا شود
پاسخ دادن
+4 # ایزدی 1393-06-27 01:37
تمام افراد چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام اکر دقدقه جوانمردی و مردانکی جهت ارامش خلق الله داشتن واگر شدن یا نشدن به این نکته رسیدن که علی(ع)سرحلقه همه عیاران،فتیان،ملامتیان،صوفیان.. ...است.یا مولا کیستی تو .......
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه