حقوق جانداران در فرهنگ ایران

حقوق جهان در ایران باستان - حقوق بشر در امروز!

روانشاد سعدی ، در كتاب بوستان، داستانی درباره جنید بغدادی ، عارف بزرگ ایرانی می گوید كه در دنیای امروز كه آزار دادن جانوران بی گناه و سودمند را مایه مباهات می دانند ، مانند گوهری گرانبها است! بیندیشیم كه این بزرگواران چه اندازه زیبا به جهان پیرامونش می نگریستند و ما چه اندازه از اندیشه های نیاكانمان دور شده ایم :

شنیدم كه در دشت صنعا جنید

سگی دید بركنده دندان صید

چو بی یار و  بی یاورش دید و ریش

بدو داد یك نیمه از زاد   ِ خویش

شندیم كه می گفت و خوش می گریست

كه داند كه بهتر ز ما هر دو كیست؟

ره  اینست  سعدی كه  مردان   راه

به عزت نكردند در خود نگاه

از آن بر ملایك شرف  داشتند

كه خود را به از سگ نپنداشتند!

حقوق جانداران

اما نکته مهم آن است که اندیشه زیبای جنید بغدادی و روانشاد سعدی، ریشه در فرهنگ کهن ایران دارد و در حقیقت چیز تازه ای نیست! بنگرید به نمونه هایی از حقوق جانوران در ایران باستان :

درود بر چهارپایان ، سخن خوش از برای چهار پایان ، خوراك از برای چهارپایان ، چراگاه از برای چهارپایان ، كشت و ورز برای چهارپایان

( یسنا 10 پاره 20 )

آنكس كه چهارپا را به راستی بپرورد و با رادی و دهش و مهربانی با او رفتار كند ، سرپرست و نگاهبان آذر اهورامزداست.

(یسنا 58 - پاره 3 )

منش های آفریده شده را می ستاییم ، دین سوشیانتها را می ستاییم ، روان چهارپایان را می ستاییم ، روانهای چهارپایان بیابانی را می ستاییم ، جانوران آبی ، خزندگان و پرندگان ، فروهر های جانوران را می ستاییم.

(فروردین یشت - كرده 22 - بند 74 )

در فرگرد 48 از ارداویراف نامه ، ویراف پس از دیدن شكنجه شدن روان مردی دروند در آن جهان ، آگاه می شود كه :

این روان آن مرد دروند (پیرو دروغ) است كه در گیتی خوراك از سگ شبانان و سگ پاسبان بازداشت و آنها را زد و كشت....

و در همان كتاب در فرگرد 15 به پاداش برای كسانی كه به جانوران نیكی كرده اند اشاره می رود :‌

و دیدم روان شبانان كه در گیتی ، چهارپای و گوسفند بپروردند و از گرگ و دزد و مردمان نگاه داشتند و به هنگام ، آب و گیاه و خورش دادند و از سرما و گرمای سخت نكاه داشتند و به هنگام بر آنان جانور نر هشتند!

و باز داستانی دیگر از روانشاد سعدی در مورد شبلی ، عارف بزرگ و نامدار ایران زمین :

یكی سیرت نیك مردان شنو

اگر نیكمردی و مردانه رو

كه شبلی ز دكان گندم فروش

به ده برد انبان گندم به دوش

نگه كرد و موری در آن غله دید

كه سرگشته هر گوشه ای می دوید

ز رحمت برو شب نیارست خفت

به ماوای خود بازش آورد و گفت

: مروت نباشد كه این مور ریش

پراكنده گردانم از جای خویش !

و استاد فردوسی زیباتر از همگان این سخن را یادآوری می کند که مردمان زمانی می توانند ادعای عرفان و شخصیت دینی داشته باشند که نخست همه جانداران گیتی را با فروتنی برتر از خود ببینند و پروای آنها را داشته باشند :

مکش مورکی را که روزی کش است / که او نیز جان دارد و جان خوش است !

خوشا به حال آنانکه مانند نیاکان می اندیشند و در این همداد بزرگ شادمانه پای می کوبند! شادی و خوشی که بر پایه رنج و آزار دیگر جانداران به دست نمی آید،  چه آن خوشی که با رنج دیگران بدست آید ناپایدار است و دیری نمی پاید که به ناخوشی تبدیل شده و پیش از همه دامن خودمان را می گیرد!

همچنان در فکر آن بیتم که گفت

پیلبانی بر لب دریای نیل

حال موری گر ندانی  زیر  پا

همچو حال تست زیر پای پیل!

حقوق از دست رفته جانداران

فرمان فرهنگ ایران : مردمان ، جانوران و گیاهان حق برابری از جهان دارند!

--------------
پژوهنده : یاشار منفرد - گروه پژوهشگران سازمان پژوهش فرهنگ ایران " بنیاد نیشابور "

در همین زمینه

دیدگاه‌ها  

+1 # EREXSA 1390-07-06 19:19
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

درود بر شما گرامیان همیشه در کوشش !!!

سپاس از شما از برای نوشتاری گرانقدر و اندیشه پرور سپاس از شما!
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه