حسن باستاني از نويسندگان و كارگردانان تئاتر متولد 1340 است. وي در آثارش دغدغه آثار اسطورهاي و تاريخي ايران را دارد. او معتقد به ناميرايي ادبيات كهن است و تاريخ را سيكل بستهاي ميداندكه مدام وقايع آن تكرار ميشود. وي از سال 1355 فعاليت خود را در عرصه نمايش آغاز كرده است. از آثارش پورياي ديگر، سفر سبز در سبز، عيد پاك، هميشه ماندگار، ديوار چين، گوشهنشينان آلتونا، مادر همه آن اسفندياران، آپارتمان، پهلوان، يادگار زريران و... را ميتوان نام برد. وي به تازگي نمايش «قصههاي من و تو و رستم و شاهنامه» را نوشته كه« مريم معترف» كارگرداني كرده است. به اين بهانه برآن شديم تا با او به گفتوگو بپردازيم.
آقاي باستاني از داستان «قصههاي من و تو و رستم و شاهنامه» بگوييد؟
داستان اين نمايش برگرفته از قصههاي شاهنامه است و تلاش شده مختصر برگزيده بخش پهلواني، اساطيري تا بخش رستم و سهراب باشد. اگرچه در گروه سني نوجوانان روايت شده است.
ايده اصلي اين نمايش چگونه پرورش يافت؟
ايده اصلي پيشنهاد مريم معترف بود. زيرا او قصد داشت كاري از شاهنامه به روي صحنه ببرد و من پيشنهاد كردم متن را نگارش كنم و وي پيشنهاد كرد متن شاهنامه را به نوجوانان معرفي كند.
انتخاب قصههاي شاهنامه چگونه انجام شد؟
چون طراحي و كارگرداني نمايش اساساً برعهده مريم معترف بود انتخاب قصهها و اين كه چگونه مطرح شود با توجه به شناخت ايشان بر عهده وي بود و در طول روند نوشتن اثر نيز ايشان نظرات خود را نسبت به قصهها، حجم آنها، حتي تعداد شخصيتها و چگونگي گفتوگوهايشان منتقل ميكرد.
آيا فضاي نمايشنامههاي پيشين خود كه بر نمايشهاي ايراني تأكيد دارد را در اين نمايشنامه حفظ كرديد؟
با توجه به روند نوشتاري خود بيشتر روي فرهنگ و اساطير و نمايشهاي ايراني كار ميكنم، دقيقاً همان روند و شيوه را در اين نمايشنامه اعمال كردم و تنها تفاوت اينكه اين نمايشنامه براي نوجوانان نوشته شده و فضاها متناسب با سن و سال آنهاست به نحوي كه در سطح فهم و توجه آنها باشد.
چه ترفندي براي هماهنگي سطح زبان شاهنامه با سطح فهم نوجوانان به كار بستيد؟
زباني كه انتخاب كردم، زباني ساده، قابل فهم كه داستان شاهنامه را بيان ميكند و اگر قرار باشد داستان متناسب با دنياي كودكان شود نيازمند عنصر طنز و نوعي فانتزي است تا بچهها بتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. اما نبايد اساس قصه شاهنامه از دست برود. بنابراين ضمن آنكه داستان توسط سه نفر نقال و يا پردهخوان روايت ميشود؛ نوعي نمايش ايراني است.
روند استفاده كاربردي از عناصر نمايش ايراني را بگوييد؟
در بخشهايي از نمايش به طور غيرمستقيم از سياهبازي استفاده شد به اين معني كه از عناصر سياهبازي استفاده كرديم.
درباره چگونگي استفاده از عناصر فانتزي بگوييد؟
مستقيم عناصر فانتزي را وارد قصهها نكرديم. آنچه تصور كودكي خودم از داستانها بود بيشترين حجم تأثير را داشت. نوعي نگاه كودكانه كه اعمال كردم. براي نمونه در نوع فانتزياش ميتوانم بگويم داستانهاي شاهنامه تراژدي هستند و اگر بخواهيم دستمايه طنز را به كار بگيريم، طبيعتاً خطر بزرگي وجود دارد كه به داستانهاي شاهنامه لطمه وارد نشود و حالت اسطورهاي و پهلوانياش را از دست بدهد در نتيجه كم ارزش و سطحي شود. تلاش و تأكيد من بود تا در عين اينكه داستانهاي پهلواني شاهنامه را روايت ميكنم طنز هم وجود داشته باشد، براين مبنا با توجه به روابط طنزآميز سه نقالي كه داستان را روايت ميكنند (يك مرشد و دو بچه مرشد) فضاي طنزآميز لحاظ شد. در نتيجه شخصيت آن سه تن و برخوردهاي آنها با يكديگر و با تماشاگر است كه كمدي، فكاهي و فضاي طنز را ايجاد ميكند و بنابراين ضمن آنكه نمايش بسيار طنزآميز است اما ابعاد تراژيك شاهنامه حفظ شده است و خدا را شكر كه ضمن يك بررسي آماري توانستهايم توجه مخاطب را به خود جلب كنيم.
روزنامه ایران - گردآوری و پخش : مهرمیهن
دیدگاهها