مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

ابن‌ندیم دوران

(دل‌نوشته‌ای به یاد استاد ایرج افشار)
دکتر جواد عباسی
گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد- پخش از مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی

با دریغ و اندوه از درگذشت استاد فرزانه و دانشمند ایرج افشار. اگرچه سخن گفتن از کمالات امثال ایشان نزد اهل سخن و دانش جز حکایت زیره بردن به کرمان و سخن گفتن از آب در اقیانوس نیست، اما ظاهراً گاهی برای تسکین دل و کاستن از درد فراغ گریزی هم از این کار نیست. با این توجیه بود که برآن شدم چند سطری را از باب ادای دین به استاد و اظهار همدردی با اهل دانش و بینش، تقدیم کنم.

در دوران تحصیل در دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری تاریخ در دانشگاه تهران، علاوه بر شاگردی استادان وقت گروه تاریخ، فرصت کسب فیض در محضر دو مرجع علمی گران‌بها نصیبم شد که خاطرۀ درس‌آموزی و مجالست با ایشان را همواره پیش چشم دارم.یکی زنده‌یاد دکتر محمدتقی دانش‌پژوه در دوره کارشناسی ارشد و دیگری استاد تازه درگذشته، ایرج افشار.گرچه درس‌آموزی در محضر هر یک از این دو بزرگوار یک نیم‌سال بیش نبود، اما در پانزده بیست سال بعد از آن کمتر مطالعه، نوشتن یا کلاس درسی داشته‌ام که با یادکرد ایشان و استفاده ازآثارشان قرین نبوده باشد. نمی‌شود درسی مانند شناخت و نقد منابع تاریخ ایران بعد از اسلام را تدریس کرد و در جریان آن ده‌ها بار با نام این خادمان بزرگ متون تاریخ ایران برخورد نکرد. همین‌طور است در پژوهش و آموزش در تاریخ ایران در دوره‌های مغول و تیموری.

اما آنچه گفته شد همه چیز را در باره بزرگانی چون ایرج افشار بازگو نمی‌کند. زیرا گذشته از دانش گسترده، منش علمی و اخلاق عالمانۀ ایشان نیز به همان اندازه برای مجالسان ایشان سازنده، الگو و حرکت‌آفرین بود. پشتکار علمی و خستگی‌ناپذیری،گشاده‌رویی و سخاوت در ارائۀ دانش و فراغت از بعضی آداب دست‌‌و‌پاگیر، بخصوص در برخورد با دانشجویان و افراد ناشناس اما مشتاق دانستن، از این جمله است.

فرصت خوشه‌چینی حضوری از خرمن دانش و فضل استاد ایرج افشار نخستین‌بار در کلاس درس «تاریخ‌نگاری در ایران» در دورۀ دکتری تاریخ در دانشگاه تهران نصیب نویسندۀ این دل‌نوشته شد.گرچه از ابتدای ورود به عرصۀ مطالعۀ تاریخ، به مصداق«انّ آثاره تدلّ علیه»،از خدمات علمی او به عنوان مؤلّف، مصحح، نسخه‌شناس و ناشر مجله وکتاب بهر‌ها برده بودم؛ اما شنیدن در بارۀ فضلا و خواندن آثار ایشان کجا و همنشینی و مجالست با آنهاکجا. صادقانه بگویم، تنها کلاس درسی که در طول هفته به آن فکر می‌کردم و برای جلسۀ بعدی آن نقشه می‌کشیدم، کلاس ایرج افشار بود؛ با آمیزه‌ای از فرصت‌طلبی و کنجکاوی، برای هر جلسۀ درس با استاد، چند سؤال خرد و درشت را آماده می‌کردم. ابتدا این کار را با احتیاط انجام می‌دادم تا مبادا اسباب مزاحمت باشد، اما وقتی متوجه شدم استاد در ارائۀ دانش گسترده‌اش حد و مرزی تعیین نمی‌کند، برطمع خویش افزودم. هر پرسشی را که در طول تحصیل و تحقیق در رشتۀ تاریخ، بویژه در زمینۀ متون و منابع، نویسندگان آنها، نسخه‌‌ها و چاپ‌هایشان و بعضی شخصیت‌های تاریخی و خاندان‌ها، خاصّه در دو قرن اخیر برایم پیش آمده بود، یادداشت می‌کردم و از ایشان می‌پرسیدم. نکته جالب دراین میان آن بود که در مواردی آنچه را که من از مقولۀ غوامض می‌دانستم، ایشان در قالب بدیهیات پاسخ می‌دادند؛یا فی‌المجلس و یا با معرفی منابعی برای یافتن پاسخ.گاه که به پیشنهاد ایشان کلاسمان در باغچۀ باغ نگارستان تشکیل می‌شد و استاد در پای درختی می نشست و باتکیه بر آن بحث را پیش می‌برد، ناخودآگاه بین آن فضای تاریخی(که از جمله خاطرۀ قتل قائم مقام فراهانی را تداعی می‌کرد و زمانی هم کتابخانه‌ای مهم در حاشیه آن قرار داشت) و درختان تناور، سرسبز وآرام‌بخش آنجا، با خدمات استاد و خانواده‌اش به تاریخ و فرهنگ ایران‌زمین و رویش‌های خیره‌کننده و پیوسته علمی ایشان تناسبی در ذهنم شکل می‌گرفت.گاهی هم با دیدن استاد و استفاده از محضرشان یاد توصیف‌هایی می‌افتادم که در بارۀ ابن‌ندیم کتاب‌شناس وفهرست‌نویس برجستۀ مسلمان می‌افتادم؛اما همزمان به یاد می‌آوردم که حجم دانسته‌های ابن‌ندیم در جهان عصر خودش کجا و آنچه که ایرج افشار قرن‌ها پس از وی و در جهانی وسیع‌تر و مرتبط‌تر می‌دانست کجا؟

به‌هرروی، با این شناخت از استاد و روندِ شاگردی بود که بعد از اتمام کار درس وکلاس نیز در کسب فیض از ایشان امساک نکردم و در هر مناسبت و محفلی وگاه به صورت تلفنی حریصانه از وجود شریفشان بهره می‌گرفتم. بعد که با بعضی ایرانشناسان غیر ایرانی از ژاپن و چین تا اروپا و امریکا و یا آثار ایشان بیشتر مرتبط شدم، دیدم که آنها اساساً مبحث ایران‌شناسی در ایران را بیش از همه با نام ایرج افشار می‌شناسند. انتشارات پیوسته و گستردۀ جدید ایشان که تا هنگام درگذشت او، و احتمالاً تا مدت‌ها بعد از آن، ادامه داشت وخواهد داشت نیز هیچگاه پژوهشگران این عرصه را از وی بی‌نیاز نمی‌گذاشت و نخواهد گذاشت. بزرگداشت‌های مکتوب و گاه حضوری محافل علمی بین‌المللی برای ایشان هم چیزی جز این را نشان نمی دهد. واپسین‌باری که با این واقعیت روبه‌رو شدم در جریان ترجمه کتابی از خانم دکتر بئاتریس فوربز منز پیرامون دورۀ تیموریان در ماه‌های اخیر بود. نویسنده در مقدمۀ کتاب خود یادآورشده که بخشی از پژوهش او بدون متون تصحیح و چاپ شده به همت ایرج افشار،اساساً امکان عملی شدن نمی‌یافته‌است. راستی هم نمی توان تقریباً پژوهشی علمی بویژه پیرامون تاریخ ایران در دوران اسلامی را یافت که نام ایرج افشار در آن برده نشده باشد. چه میراثی به از این و چه«ماندگاری» و جاودانگی فرخنده‌تراز این. روحش شاد و یادش پایدار.

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML