مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

هویت فرهنگی و میراث ایرانیان

بشر امروزي ميراث دار بشر ديروزي است .شايد در دانستن اين نكته بديهي هيچ شكي وجود نداشته باشد اما آن چه از فرآيند اين آگاهي و دانش و كنش ها و واكنش هاي فرهنگي جامعه ما به دست مي آيد هيچ گاه خوشايند و مفيد نبوده است. به عبارت ديگر ما ارزش و اعتبار آثار فرهنگي به جاي مانده از گذشتگان را مي دانيم اما به آن ايمان و باور نداريم.

از اين رو اگر اثري فرهنگي ـ هنري به دست ناآگاهان يا آگاهان دژخيم به تاراج رود،‌نه زبان به اعتراض مي گشاييم و نه تنمان به لرزه مي افتد. آب از آب تكان نمي خورد.
اين حركت هاي ناجوانمردانه ادامه مي يابد و آثار فرهنگي ـ‌هنري به تاراج رفته خود را به فاصله كوتاهي در يكي از موزه هاي بزرگ دنيا به تماشا مي ايستيم! گويي اين آثار،‌فضاي موزه ها و مكان هاي نگهداري اين آثار را تنگ كرده اند.
پس بي دغدغه و بي هراس بارها و بارها مي شنويم كه مهتاب در جنگل به سرقت رفت. اما جدا از اين اتفاقات ناميمون ،‌بايد بررسي كرد كه جايگاه ميراث فرهنگي (cultural heritage) در عصر امروز كجاست و ما در چه شرايطي قرار داريم.
فرهنگ و تاريخ چند هزار ساله سرزمين ايران بيش از پيش بر مسئوليت و نقش آفريني ما افزوده است و همين‌،شهروندان اين كهن ديار را به باشندگاني هشيار و بيدار (Alert) تبديل كرده است . نمي خواهيم بي دليل بگوييم كه «‌هنر نزد ايرانيان است و بس» اما اين حقيقت عريان و بي چون و چرا را نمي توان انكار كرد كه فربهي و تنومندي تاريخي ـ‌فرهنگي اين مردمان‌،با ديگر سرزمين هاي چند صد ساله متمايز است . ايرانيان مردماني بي ريشه يا سست بنيان نيستند كه با هر شوك يا تكان فرهنگي ( Cultur shock) قد خم كنند و بي رمق و رنجور به مرگ بينديشند. مردمان اين ديار بر بنياني استوار ومستحكم متكي هستند و بيدي نيستند كه با اين بادها بلرزند . اما چراگاه و بي گاه ‌،اين سو و آن سو مطرح مي شود نسل جوان ما به نوعي از خود بيگانگي يا از خود دورماندگي (Alienation) رسيده است و بعد بلافاصله نتيجه گيري مي شود كه جامعه به سوي بي هنجاري فرهنگي ( cultural anomie) و با شتاب فزاينده در حركت است. نكته اي كه هماره مورد بي توجهي يا كم توجهي قرار مي گيرد اين است كه مردماني كه از تاريخ و فرهنگ چند هزار ساله ، برخود مي بالند و ساليان دراز خوراك علمي ،فرهنگي و هنري جامعه بشري را توليد كرده اند،‌هيچ گاه از شوك هاي فرهنگي ـ‌كه بيشتر از فرهنگ هاي جوان و سست پايه وارد مي شود ـ به خود باختگي و انفعال نخواهند رسيد. از آنها متأثر خواهند شد اما تسليم بي چون و چرا،‌هرگز . سرزمين كهن ما از يك سو پايگاه و زمينه هاي فرهنگي (culturbase) غني و متفاوتي دارد و از سوي ديگر به علت قرار گرفتن در نقطه اي ممتاز از كره خاكي،‌بيشتر شبيه به جزيره فرهنگي ( cultural island) است.
اما اين جزيره فرهنگي‌،آن گونه نيست كه بي ريشه باشد و با هر جزر و مدي آسيب ببيند. با وجود موقعيت خاص جغرافيايي ايران و شبه جزيره خواندن آن،‌اين سرزمين از نظر ادبيات و معماري تاريخ پرباري داشته است. اين كهن ديار حكيمان و اديباني چون فردوسي ،‌خيام ، عطار ،‌سعدي ‌،مولوي و حافظ را در خود پرورش داده و آثار گرانسنگ ومنحصر به فرد آنان‌، بشر جوياي حقيقت و زيبايي را نسل اندر نسل سيراب كرده است. آثاري كه ميراث هميشگي بشريت باقي خواهند ماند. از ديگر سو بناهاي تاريخي به جا مانده از انسان هاي با ذوق و هنرمند ايراني ـ كه قدمت آنها چندين قرن باز مي گردد ـ‌نيز نشاني از شيوه زندگي و فرهنگ گذشتگان اين سرزمين است. استان هاي فارس ،‌همدان‌،خراسان‌، آذربايجان‌(شرقي و غربي) ،‌خوزستان ،‌سيستان و بلوچستان ،‌اصفهان و ... پر از بناهاي تاريخي اند كه اين بنا ها سرشار از هنر و ذوق ايرانيان است و چشم جهانيان را به خود خيره كرده است . بنابراين گرچه ايران همواره در معرض ورود و يا هجوم فرهنگ هاي بيگانه بوده است اما هويت فرهنگي خود را از دست نداده است.
به عبارتي فراواني آثار فرهنگي گذشتگان سبب شده تا سرزمين ما با انباشت فرهنگي (CULTURAL accumulatuion) روبه رو شود و همين امر به ايمن سازي فرهنگي منجر شده است . به رغم اين كه سازمان ميراث فرهنگي تلاش هاي گسترده اي در زمينه گردآوري و نگهداري نسخ خطي كهن انجام داده است،‌باز هم گهگاه مي شنويم كه در كتابخانه هاي شخصي افراد اين نسخ پيدا مي شوند. اين فراواني و انباشت فرهنگي گرچه مسئوليت هاي مسئولان را سنگين تر مي كند اما امتياز بسيار بزرگي است كه برخي از كشورها از اين نظر تنها حرص و حسرت نصيبشان است و بس. نكته اي كه بايد به آن بيش از پيش توجه كرد اين است كه چگونه مي توان از اين امتياز بزرگ به گونه اي مناسب سود جست. آيا فضاي مناسب براي بهره وري از ميراث فرهنگي گذشتگان وجود دارد؟ متأسفانه ‌،‌ بايد گفت هنوز چنين فضايي وجود ندارد. هنوز باور نداريم كه ما مردمان هزار ساله ايم و آثار به جا مانده از گذشتگان بخشي از وجود و هويت تاريخي ماست . به تاراج رفتن هر يك از اين آثار يعني فرسايش و نابودي بخشي از هويت فرهنگي ما . بنابراين براي ماندگاري هر يك از اين آثار فرهنگي ـ در كنار هم همانند اندامواره عمل مي كنند ـ‌ نيازمند عزمي ملي و همگاني هستيم.
همگان بايد پاسدار فرهنگي و ميراث فرهنگي غني و ارزشمند كشورمان باشيم . اما و هزار اما كه اين ميراث گرانسنگ براي تمامي هم ميهنان و به ويژه نسل جوان به تمامي آشنا نيست . از اين روست كه برخي از جوانان در دامان سرزمين ستبر خود،‌همچون شهروندي بيگانه (Alien) رفتار مي كنند و آمال و آرزوهاي خود را در فرهنگ نو پا و پر تناقض سرزمين هاي نوپا ونو ساخته جستجو مي كنند . موضوعي كه انديشمندان و شخصيت هاي فرهنگي بسياري از كشورها را نيز نگران كرده و همواره هشدار مي دهند كه فرهنگ ملي را بايد در برابر فرهنگ مخرب و انحصاط طلب ايمن كرد. اين در حالي است كه آنها از چنين تاريخ فرهنگي گرانسنگي نيز برخوردار نيستند. ما بايد جوانان خود را با فرهنگ سازان و بزرگان فرهنگي خود آشنا كنيم تا آنها دريابند كه در كدام سرزمين نفس مي كشند و داراي چه گنجينه سترگ فرهنگي و هنري هستند. بايد آنها را بيش از گذشته در جريان آزاد اطلاعات قرار دهيم تا ‌آنها باور كنند كه بسياري از آثار ادبي و هنري گذشته و معاصر كه از ديگر سرزمين ها ارزش جهاني يافته اند،‌از خوان گسترده بزرگان ادب و هنر اين ديار بهره برده اند. بايد زمينه را به گونه اي فراهم كنيم كه نسل امروز اين ديار از انفعال و نااميدي فاصله بگيرد و با آگاهي از فرهنگ پربار گذشته خود به خود آگاهي فرهنگي برسد . در آن صورت يا مولدان فرهنگ خواهند بود و يا ناظران و تماشاگران فرهيخته و با فرهنگ . فراهم كردن اين زمينه كه شهروند فرهيخته (cultured) به جامعه تحويل دهيم جز از راه افزايش دانش و معرفت بشري ميسر نخواهد شد. تلاشگر يا تماشاگر فرهنگي بودن ،‌تفاوت بسيار با شهروند بي تفاوت و مصرف كننده دارد. آن ، خود را در برابر امروزيان و آيندگان مسئول مي داند و اين بي دغدغه تنها مصرف كننده فرهنگي است و حسرت افزاتر آن كه مصداق بدون ترديد اين شعر حافظ هم هستند و آن چه در درون خود دارند از بيگانگان مي خواهند! ‌سال ها دل طلب جام جم از ما مي كرد آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد در چنين اوضاعي كه رسانه ها با تبليغات گسترده حقيقت را مخدوش كرده اندو سره و ناسره چنان در هم تنيده شده اند كه داوري ها را بسيار سخت كرده است،‌آيا بهتر نيست ما هم از سويداي جان فرياد زنيم كه ما مردمان هزار ساله و بلكه چند هزار ساله ايم؟

مسعود توكلي
Matavaloly @ hotmail . com

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML