مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

خودآگاهی تاریخی و شناخت روح زمان

محمد جمشید پور

متاسفانه امروزه برخی از علاقه مندان به تاریخ، برای رهیافت به گذشته ها بیشتر پی مطلوب ها هستند تا پی حقایق. این دسته از خوانندگان ایدئولوژیک زده با پی روی نسنجیده گاه از این سوی بام افتاده اند و گاه از آن سوی بام! بایستی دانست که پدر خواندن کوروش، آقا بودن کمبوجیه، عادل خواندن انوشیروان و و ... همگی محصول برداشت های زمان خویش هستند. به عبارت دِگر گذاشتن رویدادها در قالب اکنونیت نه تنها ما را از روند منطقی و جریان پیوسته گذشته دور می کند بل که سبب آشفتگی در برداشت ها و دور شدن از حقایق می شود. دراینجا دسته ای هم هستند که فقط از روی نا آگاهی باور های دیروز را با باورهای امروز برابر سنجی می کنند.

به طور کلی خوانش و سنجش تاریخ، بر پایه ظرفیت های زمان کاریست عقلایی و خردمندانه و اگر جز این باشد به قول فرصت الدوله شیرازی خندیدن به افکار است! گزاف نگفتم اگر بگویم هیچ پژوهشگری امروزه غیر از این چارچوب فعالیتی در بازخوانی تاریخی ندارد.

با این پیش سخن بی شک هر خردمندی در می یابد که کوروش هم مثل همه جهانگشایان مسلح بوده و به دور از هرگونه شخصیت پردازی و شخصیت پرستی، کوروش بزرگ را پیامبر و فاضل نحریر پنداشتن درست نیست. اما ندای خرد در چارچوب بازیافت تاریخی، امتیاز و برتری این فرمانروای ایرانی را از سایر دیگر فرمانروایان در می یابد و این چنین می شود که در جهان باستان استوانه فتح اش، بیانیه حقوق بشر شناخته می شود. ورنه که حمله خود ناقض این ادعا است.  اگر تا پیش از آن امثال آشوربنی پال افتخار می کردند که در هنگام درهم کوبی ایلامیان، سرزمین را به برهوت تبدیل کرده، بر خاک نمک و بته خار پاشیده و چنان مردم و هر جنبده را به وادی نابودی کشانیده اند، کورش ایرانی، نوسازی ویرانی ها و آرامش مردم سرزمین اش را با افتخار در دل تاریخ جاودانه می کند؛ چیزی که به عنوان برآیندی از فرهنگ ایرانی در آن زمان به جلوه ای درخشان دست یافت. حتما که ستایش پیامبرانه از کسانی چون کوروش بی خردانه است، اما بی انصافی خواهد بود که بگوییم چرا او در 2500 سال پیش در پارلمان شاهی، پادشاهی خود را به تاییدیه ملل همجوار نرساند و مستبدانه بر تخمه پادشاهی اش تکیه زد!

بزرگ خواندن داریوش، کوروش، اسکندر، ناپلئون، شاه عباس و و ... همگی بر اساس شناخت زمان انجام گرفته و این ها هیچ منافاتی با هم ندارند. داریوش و کوروش هم به شیوه ای تازه حکومت می کردند که تا آن زمان برای دنیای باستانی ناشناخته بود. احترام به مذاهب و آیین های بومی و محلی حتی به عنوان وسیله ای تبلیغی برای اداره یک امپراتوری از شیوه های نوین فرهنگ ایرانیان در زمان هخامنشیان بود که تا پیش از آن هیچ کجا دیده نشده است.

تاریخ می گوید چنین و چنان شد، نه اینکه باید چنین چنان باشد چرا که گذشته، گذشته است. ما برای اکنون و آینده می توانیم بگوییم که چنین و چنان بودن بایسته تر و نیکو تر است. انسانی که در تکه ای از تاریخ گمشده، بی شک فرزند دوران خود است. این موجود تاریخی و اجتماعی تابع صورت بندی های دانایی دوران خود و ساخته شرایط اجتماعی و فرهنگی زندگی جمعی خویش است. بر این اساس دادن حکم ارزشی(خوب یا بد-پسند یا ناپسند) برای رویدادهای گذشته، تنها می تواند از دیدگاه خاص اکنون درست به نظر آید. چرا که داوری تاریخی همواره پسینی خواهد بود. امروز از نظر ما چمبرلین محکوم بزرگ تاریخ است. اما در طول دهه 1930 افراد زیادی چنین نتیجه گیری ای را تندروانه می دانستند و مدافعان این نظر را متهم به جنگ طلبی می کردند.

از این رو است که به باور مورخان امروزی، گذشته هرگز به طور دقیق و کامل بازشناختنی نیست، اما اینکه چگونه برخی گذشته را چنان دست یافتنی می بینند که تیر و کمان به دست، شخصیت های تاریخی را به گمان با تیر خلاص می نوازند دلیلی جز غلبه افکار ایدئولوژیک ندارد.

تاریخ صحنه تکامل و رشد انسان است. ملتی که جایگاه خود را در تاریخ درک کند ملت مسلط در تاریخ جهانی است. این ملت خود آگاه به حق بر سایر ملت هایی که پیشرفت کمتری دارند تفوق می یابد و دارای ارزش فرهنگی مبتنی بر تجربه تاریخی می شود. از این رو است که کتاب های تاریخی که مربوط به جنگ های صد ساله آمریکا نوشته شده، به اندازه کل کتاب های تاریخی هزاران ساله ما ایرانیان است. تاریخ نوشته می شود تا بشر گذشته ی خود را فراموش نکند. بی دلیل نیست که پاسکال می گوید: «اقوام وحشی فقط کسانی هستند که از گذشته خویش خبر ندارند.»

امید که تاریخ را از پنجره تاریخی بنگریم

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML