مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

راه اين‌كه ديگر كسي سراغ مولانا نرود!

عبدالعلي دستغيب معتقد است، شاعراني چون مولانا خوب به جوانان معرفي نشده‌اند و كافي‌ است جواني در جلساتي كه براي بزرگداشت مولانا و حافظ برگزار مي‌شود، برود و ديگر سراغ اين شاعران نرود.

اين نويسنده و پژوهشگر پيشكسوت در آستانه‌ي روز بزرگداشت مولانا (هشتم مهرماه) در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، درباره‌ي پيام مولانا براي مخاطب امروز، گفت: در مورد هنرها و شعر، ما نبايد دنبال استفاده بگرديم و بگوييم شعر حافظ به چه درد مي‌خورد و شعر مولانا چه فايده‌اي دارد؛ چون شعر با زبان ارتباط دارد و رابطه‌ي بين شاعر و مخاطب، رابطه‌ي خبري نيست. زبان شعر، زبان خاصي است و هميشه بر بيش از آن‌چه زبان مي‌گويد، دلالت دارد. اگر من بگويم «مغازه‌ي گل‌فروشي» معني ساده‌اي دارد؛ اما گل در زبان شعر ممكن است محبوب باشد‌، كنايه بر شادي باشد و يا دلالت‌هاي ديگر داشته باشد. تعابير شعر در سبك‌هاي گوناگون تفاوت دارد و شعرهاي كلاسيك مفهوم‌هاي خودشان را دارند.

او با اشاره به جايگاه مولانا در ادبيات فارسي، گفت: مولانا يكي از شاعران كلاسيك ماست. ما در ادبيات فارسي كلاسيك، منظومه‌ها و مجموعه‌هاي گوناگون داريم. فردوسي در جنگ رستم و اشكبوس، صحنه‌ي حماسي خلق كرده است. وقتي فردوسي را مي‌خوانيد، نبايد متوقع باشيد كه از محبت و دوستي و مسائل عشق‌آميز حرف زده باشد؛ اما در آثار سعدي، حافظ، مولانا و جامي، عشق آمده‌ است.

دستغيب گفت: شعرهاي مولانا در «ديوان شمس» آمده كه شامل غزليات عاشقانه‌ي اوست كه به شمس كه مراد مولوي بوده، تقديم شده است. او تعدادي مثنوي و رباعي هم دارد‌، نثرش هم شاعرانه است و مهم‌ترين كتاب منثور او، «فيه ما فيه» است. وقتي مولانا را در «مثنوي» با شاعران ديگر مقايسه مي‌كنيم، مي‌بينيم به راهي رفته كه سنايي و عطار رفته‌اند. «مثنوي» داستان‌هاي منظومي است كه به شيوه‌ي اين دو شاعر نوشته شده؛ اما نظرات مولانا پخته‌تر است و بغرنج‌تر هم هست. «مثنوي» كه ناتمام مانده، شش دفتر است كه شما در آن داستان‌هايي تودرتو مي‌بينيد. او گاه در ميانه‌ي يك داستان‌، داستان ديگري را شروع مي‌كند و بعد آن را تمام مي‌كند و به داستان اصلي مي‌رود و در ميان اين داستان‌هاي فرعي، باز هم داستان مي‌گويد. داستان‌هايي كه به داستان اول وارد مي‌شوند، با تم داستان اوليه مخالف هستند. اين طرز داستان‌گويي منظوم را مولانا از كتاب «هزار و يك شب» الهام گرفته است كه اكنون نويسندگاني چون بورخس آن را بازسازي كرده‌اند. مراد مولانا از داستان‌هاي تمثيلي اين بوده كه انسان نبايد در قيد زندگي دنيوي باشد.

اين منتقد در ادامه عنوان كرد: ما اساسا به شعر نياز داريم؛ چه شعر مولانا، چه سعدي و حافظ و شكسپير. اين‌ها معرف حالات و تجربه‌هايي هستند. آدمي كه از تجربه‌ي ديگران بي‌اطلاع است‌، آدمي خام و نپخته است. ما همه در زيستن مشترك هستيم. انسان نياز دارد كه از تجربه‌ي ديگران استفاده كند تا تجربه‌اش غني شود. عشق را به زبان عادي نمي‌توان بيان كرد. مولانا مانند شاعران ديگر عواملي را كه ما تجربه نكرده‌ايم، بيان مي‌كند؛ اما متأسفانه در برخي كشورها به شعر به عنوان ابزار تبليغاتي نگاه مي‌كنند. برخي مي‌گويند مولانا بخوانيم كه صوفي شويم،‌ كه اخلاق‌مان خوب شود؛ در حالي‌كه او ابزار نيست. فرم كار، روابط واژگان،‌ تخيل هنرمند و موسيقي كلام او كمك مي‌كند تا ما به عمق و غناي زندگي بيش‌تر پي ببريم.

دستغيب افزود:‌ شعر مولانا را از قديم مي‌خوانده‌ و مي‌رقصيده‌اند. متأسفانه شعرهايي كه از مولوي به انگليسي ترجمه شده است‌، از لحاظ اين‌كه در آن‌ها شعر پرشور و پرضربه است، به عنوان شعري ضربي درنظر گرفته شده و در آمريكا عموميت يافته ‌است. از ضربه‌ها و آهنگ و ديناميك شعر او لذت مي‌برند و‌ آن‌ها هم به شعر او ابزاري نگاه مي‌كنند.

اين پژوهشگر در ادامه خاطرنشان كرد: متاسفانه در ساحت هنري كار مولوي، سعدي و حافظ نمي‌روند و به اين توجه مي‌كنند كه آيا تعليم عرفان و تئولوژي مي‌دهد؟ اين‌ها جنبه‌ي هنر ندارد و جنبه‌ي تبليغاتي دارد. كسي كه اين‌گونه حرف بزند، پيداست كه چيزي از هنر نمي‌فهمد.

او افزود: مولوي به عنوان شاعري بزرگ كه كار هنري ارائه داده است، تجربه‌ي وجودي ما را گسترش مي‌دهد. اگر ما با اين گرايش به سراغ مولوي برويم، خودمان زيبايي‌ها و هنرمندي‌هايي را براي شاعران كسب مي‌كنيم كه در جامعه‌ي ما از شعر كلاسيك فارسي شناخته‌شده نيست. علت آن نيز قديمي فكر كردن آدم‌هاست. البته جوانان ما نيز خيلي كم به كتاب خواندن علاقه دارند، خصوصا به آثار قديمي. آن‌هايي هم كه مطالعه مي‌كنند و تعدادشان كم است، شعرها و آثار مدرن و پست‌مدرن مي‌خوانند. علت اين علاقه نداشتن به آثار قديمي، بد معرفي كردن اين آثار است. همين كافي‌ است كه جواني در جلساتي كه براي بزرگداشت مولانا و حافظ برگزار مي‌شود، برود و ديگر سراغ اين شاعران نرود.

او در ادامه اذعان كرد: افرادي هستند كه يك‌سري چارچوب‌هايي دارند كه در مورد هر شاعري و در هر جلسه‌اي، همين چارچوب را به كار مي‌برند؛ وگرنه نمي‌شود كسي حافظ‌شناس باشد‌ و مولاناشناس هم باشد.

دستغيب درباره‌ي چگونگي آشنايي نسل جوان با شاعري چون مولانا، گفت: براي اين‌كه ما فرهنگ گذشته‌مان را به نسل جوان بشناسانيم، بايد از اكنون به گذشته برويم. جوان در سني نيست كه نصيحت گوش كند و مباحث الاهياتي را بخواند. بايد به نوعي با امروزش مرتبط باشد. اين نوع معرفي كردن در آشنايي نسل جوان جواب نمي‌دهد و باعث دوري جوانان از اين آثار مي‌شوند.

دیدگاه‌ها  

0 # م.کردی 1396-02-25 00:29
ازمقاله استاد دستغیب بسیار استفاده بردم
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML