مهرمیهن | رسانه ی فرهنگ ایران

گنجينه ای که به دور افکنده ايم - تعزیه

الهه خسروی يگانه
زمانی که معزالدوله احمدبن بویه در بغداد فرمان داد که بازار بسته شود و تمام در و ديوار شهر بغداد بسته شود و مردم دهه اول محرم را به تعزيه سيد الشهدا بنشينند خوب می دانست که اينکار مخالفت علمای اهل سنت برخواهد انگيخت که اين کار را بدعتی بزرگ در دين می دانستند و مغاير با اصول اسلام، اما این مخالفت بر قدرت و اقتدار بلامنازع معزالدوله کارگر نيفتاد و از آن پس سوگواری در عزای امام حسين رسم شد.
اما هفت قرن باید می گذشت که اين مراسم سوگواری رفته رفته به مهم ترين گونه نمايش مذهبی ايران يعنی تعزيه مبدل شود. اين زمان باید طی می شد تا دستور معزالدوله پله پله مراحل تکامل خود را از سر بگذراند و طی اين حرکت ميراث و داشته های يک قوم را سينه به سينه به آيندگان بسپارد. اما تاريخ وچگونگی شکل گيری تعزيه را ، نه در تذکره ها و يادر کتابهای تاريخی که مورخان دربار به نگارش آن دست يازيده اند، بلکه بايد از لابلای خطوط سفرنامه ها و يادداشت هايی جستجو کرد که سياحان، سفيران و مستشرقان غربی نگاشته اند.کسانی که در مواجهه با تعزيه و سوگواری مردم در محرم، آن را خط به خط بازنوشته اند تا برای مردم فرنگ خبر از يک گونه نمايش جديد ببرند.
اما سوگواری و سير تکامل و شکل گيری تعزيه ، چنان که از سفرنامه های سياحان اروپايی برمی آيد نخست فقط بصورت دسته های عزاداری بوده است که با سينه و زنجير زدن و يا حمل علم هايی که بی شباهت به آلات حرب نبودند از برابر مردم می گذشتند تا مردم را بياد ماجرای کربلا بيندازند . اما رفته رفته ، آوازهای جمعی که در قالب نوحه و برحسب علاقه مردم ايران به شعر شکل گرفته بودند کم و کم تر شد و نشانه ها و نمادهايی که در این مراسم به کار گرفته می شد، بیشتر بر اساس سنت ديرينه نقالی در ايران و فراگير بودن اين سنت در گوشه وکنار ايران، رفته رفته به اين دسته ها چند واقعه خوان اضافه شدند که حوادث کربلا را با سوز و گداز برای مردم نقل می کردند، اما پس از چندی جای اين نقالان را شبيه تنی چند از شهدای کربلا مثل ابوالفضل عباس و يا حر گرفتند . اين افراد با پوشيدن لباس جنگ وشبيه سازی خود با شهدای کربلا، به ميان جمعيت می آمدند و به شرح مصايب و رنج هايی می پرداختند که در ميدان کربلا بر آنها رفته است .
اما در هر صورت ، در پايان دوره زنديه بود که تعزيه به شکل امروزی رواج پيدا کرد و اين دوره تاريخی درست مصادف با زمان شکوفايی و اوج گيری هنر تعزيه در نزد ايرانيان است.چرا که با به روی کار آمدن پادشاهان قاجار، تعزيه به سبب علاقه وافر آنان و توجه و اهميتی که برای آن قائل می شدند به شدت متمول ودگرگون شد و مقبوليت همه گيری نزد ايرانيان پيدا کرد. در اين زمان تعزيه هم در ميدان های شهر و گورستان ها و هم درنمايشخانه های موقت يعنی تکيه ها و حسينيه ها درگوشه وکنار ايران به نمايش درآمد. رفته رفته اين نمایشنامه های موقت که عموما چادر يا خيمه بزرگی بودکه بر تيرکهای چوبی استوارمی شد جای خود را به نمايشخانه های ثابتی داد که توسط رجال و ثروتمندان شهر ساخته می شد . اما در اين ميان مخالفت هايی هم با تعذيه توسط واعظان و آخوندهای درباری صورت گرفت.چرا که به عقیده آنان ، شبیه سازی اوليا و اهل سنت و نمايش مصائبی که بر آنان رفته است در پيش چشم عوام به کاری دور از ذهن و گناهی نابخشودنی محسوب می شد.اما اين مخالفت ها راه به جايی نبرد و تعزيه همچنان سير تکاملی خود را می پيمود. شاید از بين پادشاهان قاجار هيچ کدام مثل ناصرالدين شاه شیفته تعزيه نبود و به رونق آن نپرداخت . او که از هر چيزی وسیله تفريح می تراشيد در اين کار هم سعی فراوان کرد و از تعزیه وسيله ای برای نمایش شکوه و عظمت سلطنت خود تراشيد.طبيعی است که شاهزادگان و رجال سیاسی نیز به تقليد از ناصرالدين شاه بود توجه بيشتری به تعزيه معطوف کنند و هر کدام به اندازه توانايی خود در تجمل بخشی و اشرافی کردن تعزیه همت بگمارند. چنين بود که بر اساس مدارک موجود در دوران ناصرالدين شاه ، تقريبا سيصد مجلس « شبيه خوانی» تکيه و حسینیه در تهران بر پا بود که کوچکترین آنها طبق گواه شاهدان به اندازه سيصد نفر گنجايش داشت. نمایشخانه های بزرگ مهمی هم چون تکيه نوروز خان، اسمعيل بزاز، سپهسالار ، حاجی ميرزا آقاسی، ولی خان و ... حدود سه هزار نفر جاداشته است.سرانجام در 1248 شمسی بود که به دستورناصرالدين شاه و مباشرت دوستعلی خان معير الممالک، عظيم ترين تماشخانه همه تاريخ ايران يعنی « تکیه دولت » در کاخ گلستان، با گنجايش 20 هزار نفرساخته شد.ناصرالدين شاه برای ساخت اين تکيه چيزی در حدود يکصد و پنجاه هزار تومان آن زمان خرج کرد. در این زمان مصادف، با دورانی است که تعزيه در اوج شکوه و عظمت خود قرار داشته است و روزهای طلايی عمر هفتصد ساله خود را طی می کرده است .
اما شکوفايی تعزيه در اين دوران فقط مرهون توجه شاه و اشراف به تعزیه نبود.بلکه بيشتر مديون وجود تعزيه گردان هايی بود که با ابتکار و خلاقيت خود می رفتند که لباس تازه ای به قامت تعزيه بدوزند بی آنکه در اصول دست يازی کنند.اين تعزيه گردان ها که بسيار مورد احترام بوده اند و همواره مورد توجه شاه و بزرگان واقع می شوند .خواجه حسينعلی خان معاصر فتحعلی شاه و محمد شاه، ميرزا محمد تقی تعزيه گردان دوران محمد شاه و ناصرالدين شاه و پسرش ميرزا باقر ملقب به معين البکا و فرزند معين البکا، ناظم البکا از جمله تعزيه گردانانی بودند که در اين دوره مطرح گشتند . در اين ميان ميرزا محمد تقی تعزیه گردان، رکود و يکنواختی که تعزيه دچار آن شده بود را از تعزيه گرفت و به آن جنبه ای از تفنن و نمايش بخشيد.پسرش معين البکا در ادامه راه پدر ، سطح اجرايی تعزيه را بالا برد و تعزيه مضحک را پی ريزی نمود. او به همراه پسرش دسته های بزرگ تعزیه را با اقتدار رهبری می کرد و با اشارات و حرکات خود بر تمام عوامل اجرايی صحنه تسلط داشت. اما اوضاع به همين ترتيب باقی نماند. با افول سلطنت قاجار و روی کار آمدن رضاخان ميرپنج ، دوران شکوفايی تعزيه هم به سر آمد. رضا خان به دلايل سياسی و شاید کینه ای که به سنت های مذهبی ايران داشت، برگزاری تعزيه و هر نوع مراسم مذهبی در ايران را ممنوع کرد تا تعزيه از تکيه دولت و ديگر حسينيه ها و نمايشخانه هايی با آن عظمت و شکوه به پهنه روستاها و شهرهای کوچک رانده شود و رفته رفته در خاطره مردم رنگ فراموشی بخود بگیرد. بقول بهرام بيضايی ، در کتاب « نمايش در ايران » اگر تعزیه غمنامه باشد اين است غمنامه تعزیه ، که به سير عاميانه و مذهبی خود برگشت.
در دوران محمد رضا شاه نيز هر چند که تعزیه باز به ميان شهرهای بزرگ بازگشت ولی هرگز نتوانست جايگاه از دست رفته خود را باز بيابد. تکيه دولت در پی بازی های سياسی، ويران شده بود و مردم گرفتار سرگرمی های تازه و پر هیاهو ، دیگر تعزیه را از یاد برده بودند.
اما در ادامه اين سوگنامه شاید بد نباشد کمی هم در مورد ساختار و ويژگی های تعزیه بدانيم.
تعزیه نامه ها به نوعی هيچ گاه يک متن نمايشی محسوب نمی شوند . بلکه متن آن ها شامل شعرهایی می شود که توسط اهل نمايش و نه ادبيات سروده شده است . البته عاميانه بودن شعرهای تعزيه هر چند که به ايجاد ارتباط با مردم کمک فراوانی می کند اما از طرف ديگر باعث شد که هیچ گاه مورد توجه ادیبان و روشنفکران قرار نگيرد. این اشعار که با زمینه مرثیه سرایی و با منابع داستانی اساطير وحماسه های مذهبی سروده می شدند جای دیالوگ را در نمايشنامه های امروزی پر می کردند که علت وجود آنان رابطه ای بودکه مردم ايران همواره با شعر برقرار داشته اند.
هر تعزیه نامه ترکيبی ساده از گفت و گوی بازیگران به زبان شعر محسوب می شد اما بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان تعزیه نامه ها را ماجرای تسليم و زندگی در برابر پايداری و نابودی و عرصه دو نيروی خير و شر یا خوبی و بدی می دانند که در تاریخ و فرهنگ ايران قدمتی هزاران ساله دارد.
استفاده از حداقل امکانات در صحنه مثلا تشت آب به تشانه رود فرات، یا ريختن کاه در گوشه ای از میدان به عنوان صحنه نبرد . همچنین تغيير مکان و زمان با حرکت بازیگر یا تعزیه خوان بر روی صحنه همه و همه از دیگر ویژگی های اجرایی تعزیه به شمار می رود که به نوبه خود جای تأمل بسیار دارد.
تعزيه ؛ الهامی به روح ايرانی نگاهی به وضعیت تعزيه بخصوص در چند ساله اخیر و جایگاه و همچنین تأثیری که بر تئاتر امروز ایران داشته است مباحثی بود که در این گزارش سعی شد با تنی چند از صاحبنظران و کارشناسان این حوزه به بحث وگفت و گو گذاشته شود. هاشم فیاض، قدیمی ترين تعزيه خوان ايران که سالهای آغازین کار خودرا با تکیه دولت و نزد معين البکا، يکی از مهم ترین تعزیه گردانان ایرانی گذرانده است درباره تعزيه می گويد:
« تعزيه عشق است و فرق تعزيه امروز با گذشته از زمین تا آسمان است.امروز هر کس از هر جايی برسد وارد تعزيه می شود ولی در زمان گذشته تعزیه يک در ورودی داشت که هر کس نمی توانست از آن عبور کند. زمانی که من تعزیه خوان بودم تهران يک میلیون نفر جمعیت داشت با صدها تکیه . اما حالا که 17 ميليون جمعيت دارد حتی يک تکیه هم برای تعزیه وجود ندارد.»
فیاض معتقد است که تعزیه هیچ گاه جايگاه خود را در نزد مردم از دست نداده است و اگر امروز هم تعزيه به خوبی اجرا شود از استقبال مردم بهره مند خواهد شد. او می افزايد: « تعزیه یعنی همه چیز . این را بدانید که ایران با همین تعزیه و سیاه بازی و نمایش رو حوضی بود که خود را حفظ کرده است . اما الان در این سنت ها دست می برند بی آنکه این کار را از روی حساب وکتاب شخصی انجام دهند.
درصورتی که اين سنت ها را باید همينطور که هست حفظ کرد.تعزيه مانندگنجی است که زیر ویرانه های مانده است . هر کس از کنارش رد می شود ، بعضی وقتها هم به قدر احتیاج خود از آن بر می دارند و ديگر هيچ !»
وی به عدم وجود مکان مناسبی برای اجرای تعزیه اشاره می کند و می گوید: « ما را می برند به سالن آمفی تئاتر و می گویند که تعزیه اجرا کنید اما تعزيه را نمی شود در اين سالن ها اجرا کرد.تعزیه تکیه می خواهد . در اين سالن ها اگر این طرف بایستیم هیچ کس ما را نمی بيند. باید مردم فقط در یک جهت بازی کنی در حالیکه تعزیه بايد آزاد باشد و به هر طرف که بچرخی تماشاگر بتواند به راحتی ترا ببیند.» او ادامه می دهد : ولی حیف که قدر و منزلت تعزیه را نمی دانند و به آن بها نمی دهند.تعزيه مادر همه هنرها است. اگر تعزیه نبود موسيقی ايرانی به کل از دست رفته بود .این هنر بود که تمام گوشه های آواز ايران را لابلای نسخه های خود حفظ کرد ولی حالا هیچ کس بیاد تعزیه نیست.» مواردی که فیاض در مورد تعزیه به آن اشاره می کند از جمله عدم وجود یک تکیه یا نمایشخانه برای نمایش تعزیه مسئله ای که داود فتحعلی بیگی نیز به نوعی آن را متذکر می شود. وی می گوید : « در حدود پنجاه سال پیش با وجود همه مخالفت هایی که با تعزیه می شد ما حدود يکصد تکيه در تهران داشتیم. اما امروز حتی یکی از آنها باقی نمانده است . حتی اخیرا ماکت تکیه دولت را با مصالح ساختمانی می خواستند بسازند اما به جای اینکه با شهرداری هماهنگ کنند تا آن را در جایی از شهر بسازند که بعنوان تماشاخانه ویژه تعزیه در طول سال مورد استفاده قرار بگیرد آن را در شهرک سینمایی ساختند!
غفلت دیگری که فتحعلی بیگی معتقد است در باره تعزیه رخ داده ، نبود یک آرشیو جامع از نسخ تعزیه است . وی می گوید : در فهرستی که در واتیکان موجود است 1055 مجلس تعزیه ثبت شده است ولی هنوز مادر کشور خودمان یک آرشیو جامع از این نسخ را نداریم.
وی معتقد است : هر پدیده فرهنگی که بحال خود رها شود طبیعی است اگر به بیراهه کشیده شود و می افزاید: کدام پدیده نمایشی را سراغ دارید که خود به خود شروع به حرکت کند؟ خطری که امروز تعزیه را تهدید می کند نمایش « قره گوز » ترکیه و« کمدیا دلارته»ی ايتاليا را هم تهديد می کند چون زیر بال این نوع هنرها را نمی گیرند.
این کارگردان تئاتر در ادامه می گوید : « همان طوری که پیش از توجه سیاحان اروپایی به تعزیه در سفرنامه های خود اندیشمندان ما به سراغ این هنر نرفتند از یک مقطع به بعد نیز دوباره همین اتفاق تکرار شد. خیلی ها مرعوب تئاتر فرنگی شدند و تعزیه را فراموش کردند.
صادق همایونی نیز در اين مورد با فتحعلی بیگی هم عقیده است . او ضمن اشاره به خمیرمایه های غنی هنری و ادبی و فرهنگی تعزیه که می تواند بر تئاتر ایران تأثیر عميقی داشته باشد.معتقد است با وجود ادعاهای بسیار هنور هيچ اثری تحت تأثیر مستقیم تعزيه شکل نگرفته است.وی می گوید : من شخصا ندیده ام که نمايشخانه ای تحت تأثير شدید تعزیه و یا الهام از آن کارگردانی و ساخته و پرداخته شده باشد و بر سر زبان ها بیفتد. این در حالی است که تعزیه می تواند منبع الهام بسیار غنی برای هنرمندان ما در زمینه تئاتر باشد.به عنوان مثال پیتر بروک کار گردان بزرگ تئاتر تحت تاثیر تعزیه ایران و نمایش های روحوضی توانست « رویای نیمه شب تابستان» اثر کلاسیک شکسپیر را در لندن برای مدت های مدید به روی صحنه ببرد.خود او در مصاحبه ای در مجله تایمز صراحتا به این موضوع اشاره کرده و گفته است که بعد از رفتن به ایران و دیدن تعزیه ، این نمایشنامه را به همین صورت و تحت تأثیر آن به اجرا گذاشته است.
فتحعلی بیگی نیز با اشاره به قابلیت های تعزیه ، آن را یک تئاتر مدرن می داند و می گوید: اگر دوره و زمانه عوض شده ، باید شکل عرضه این هنرها را عوض کرد که ما به این فکر نیفتاده ایم . اگر بتوانیم راه عرضه مناسب تعزیه را فراهم کنیم مطمئنا باز هم تعزیه جان خواهد گرفت .
وی تعزیه را الهامی به روح ایرانی می داند و می افزاید: به عقیده من تعزیه الهامی است که به روح ایرانی شده و او این هنر را خلق کرده است. به همین دلیل روی همه تأثیر می گذارد. بسیاری از این آثار در همان قالب و شکل آیینی خود دایم به این علت طراوت می بخشد و دائم به او یادآوری می کند که تو صاحب چنین حماسه هایی هستی و این حماسه ها را هر سال به یاد او می آورد.
اما صادق همایونی علت این را که تعزیه نتوانسته پا به پای هنر امروز حرکت کند سرگشتگی نیم قرنی می داند که در اجرای تعزیه از سال 1300 تا 1350 دچار آن بوده و تحت تأثیر عوامل سیاسی و اجتماعی و حتی مذهبی از سیر تکاملی خود باز ماند. او ادامه می دهد:
« ازطرف دیگر روشنفکران ایران، نویسندگان ومنتقدان هنری از شناخت و مطرح کردن آن بازماندند و این چنین منبع غنی هنری را به نسیان سپردند. اگر هنرشناسان خارجی در طی قرن اخیر به ایران نیامده و درباره آن مقاله و کتاب ننوشته و ارزش آن را نشان نداده بودند شاید ما هرگز به اعتبار تعزیه پی نمی بردیم.
وی ابزاری شدن تعزیه را در اواخر دوره قاجار دلیل دیگر این مسئله می داند و می گوید : تعزیه و اجرای آن در اواخر قاجاریه بوسیله کارگردانان تا حدی از صورت اصلی خود خارج شده و بصورت ابزاری برای جلب رضایت خاطر درباریان در آمده بود . استفاده هایی که از ابزارهای دستگاه سلطنتی نظیر شمشیر فیل ، اسب ، زین و همچنین زینت آلات و جواهرات سلطنتی می گردید نه تنها به تعزیه اعتباری نبخشید بلکه موجب آن شد که با از بین رفتن قاجاریه و از میان رفتن تعزیه گردانان آن زمان روبه نسیان بگذارد. چنان که تکیه دولت نیز بعد از میان رفتن قاجاریه متروکه شد و رو به ویرانی نهاد و خراب شد.
او دلیل دیگر را چنین توضیح می دهد: مسئله دیگر این است که در اجرای تعزیه باید رازی که در ذات هنرهای مذهبی وجود داشت در نظر گرفت و حال آنکه ما از آن رازها فاصله گرفته ایم. آن هم در جایی که بشر همواره به نیازهای درونی خود اتکا داشته و به اعتقادات خود نیازمند است . تعزیه خوانان نیز یا رفتند یا مردند و یا پراکنده شدند،محل های تعزیه خوانی را عموما ویران کردند. مسئله اقتصاد نیز برای زندگی تعزیه خوانان در اضمحلال تعزیه بی تأثیر نبود.بهر حال با توجه به آنچه که بیان شد و شرایط زندگی امروز و پا گرفتن تئاتر معاصر ایران و اجرای نمایشنامه های خارجی خواه ناخواه تعزیه را از حرکت طبیعی وعادی خود بازداشته اند و اونتوانسته است پا به پای دیگر هنرها حرکت کند.
اما فتحعلی بیگی در این باره عقیده دیگری دارد. او هنوز هم به آینده تعزیه امیدوار است و معتقد است که هنوز هم اگر تعزیه خوب اجرا شود مردم از آن استقبال می کنند. وی می گوید: و این مسئله اصلا ربطی به جنبه های صرف مذهبی ندارد. تعزیه طی این سال ها به هر حال به جهت کمی توسعه پیدا کرده است و در بسیاری از نقاط کشور دوباره پا گرفته است و اصلا انگارجدای از جنبه های مذهبی، یک جنبه ملی هم پیدا کرده است .به هر حال من معتقدم تعزيه را ه خود را پيدا می کند و همچنان به حيات خود ادامه خواهد داد.
به هر حال تعزيه و ديگر گونه های نمايشی در ايران ، هنوزکماکان وجود دارند، آیا بايد به همين مقدار دلخوش بود؟ واقعيت اين است که ما در مورد هنرهای سنتی خود ، بخصوص تعزيه دچار يک غفلت تاریخی شده ايم .ما با فراموش کردن تعزيه و بی توجهی به آن از يک تجربه نمايشی هفتصد ساله چشم پوشيده ايم تا دوباره کار را از صفر شروع کنيم . غافل از اين که اين راه را گذشتگان ما، با تمام سختی ها و مشقت هایش رفته اند و برای ما گنجينه ای به ارث گذاشته اند که ما آن را هيچ نمی بينيم.
منابع :
1- نمايش در ايران، بهرام بيضايی ، انتشارات روشنگران
2- فصلنامه تئاتر، شبيه خوانی نمايش مقدس ، محمد حسين ناصربخت

دیدگاه‌ها  

0 # ساعدهدایتی 1392-10-13 22:18
بسیارعالی نظربنده روخیلی عوض کرد،موفق باشید.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه


دستاوردهای هموندان ما

بارگذاری
شما هم می توانید دستاوردهای خود در زمینه ی فرهنگ ایران را برای نمایش در پهرست بالا از اینجا بفرستید.
 

گزینش نام برای فرزند

 

نگاره های کمیاب و دیدنی

XML