نگارنده: محمدحسن جمشیدپور


تیرة آریایی بزرگ‎ترین شاخه از خانوادة نژاد سفید است(۱)آریایی ها بر پایه گزارش های باستان شناسانه یکی از خانواده های بزرگ به نام هندواروپایی هستند که در میان سال های ۹۸۰۰ و ۷۸۰۰پ.م در کنار هم می زیسته اند.(۲)این گروه از مردم که خود را آریایی می نامیدند، زبانی واحد، دین و آیینی هماهنگ و مشترک داشته اند. فرزندان این مردم که ادبیات ودایی و اوستایی را پدید آوردند، اواخر هزاره سوم پ.م، مشترکا در آسیای میانه و قزاقستان کنونی فرهنگ باستان شناختی «آندرنوو» (Andronovo) را پدید پدید آوردند که این مناطق آن روز سرزمینی سرسبز و پر آب بود.(۳)(۴)

نام واژه ی «آریا» ( اوستایی airiia؛ سنسکریت arya؛ ایرانی کهن arya؛ پارسی باستان ariya؛ به معنی نجیب و آزاده) عنوان قومی است که ایرانیان و هندیان باستان برای خواندن خویش از اقوام دیگر، برای خود به کار می بردند.(۵)(۶)(۷)

واژه آریا به مفهوم دقیق قومی در نام مکان و همچنین نام خاص در واژه های بی شماری به کار رفته است، به گونه ای که مردم سرزمین خود را به صورت «ائیر یانام دخیو نام» یعنی کشورهای آریاییان می خواندند(۸) و همچنین در سراسر اوستا عنوان«آریا» به شکل های گونه گون به کار رفته است، مانند: قبیله آریایی(Arya – zantu)، موهبت آریایی(Arya – bigna)، آرامش بخش آریاییان(Ariya – ramna)، شکوه آریاییان(Arya – farnah) و … (۹) علاوه بر این اشاره های صریح در اوستا، داریوش و خشایارشا در سنگ نبشته های خود، خویشتن را « یک آریایی از تبار آریایی» معرفی می کنند. داریوش بزرگ در نبشه هایی دیگر، زبان و خط اش را «آریایی»(DBIV.89) و «اهوره مزدا» را نیز «خدای آریایی ها» اعلام می دارد.(۱۱)(۱۰)

اساساً نام کشور «ایران» خود به تنهایی گویا و مُبین تبار «آریایی» مردمان این سرزمین است و نشانه‌ی آشکار اصالت و حقیقت قوم «آریایی» است. می‌دانیم که واژه‌ی «ایران» مرکب است از: «ایر» (= آریا) + «ان» (= پسوند مکان) و به معنای «جایگاهِ آریاییان» (۱۲)(۱۳)(۱۴)

رضا مرادی غیاث آبادی درباره نام ایران چنین اظهار نظر می کند: «نام‌واژه اوستایی‌ای که برابر با «ایرانی» آورده‌ام، «اَئـیـریَـابـیـو» است که یکی از صرف‌های نام‌واژه «اَئـیـریَـه» است و در چند جای اوستا و از جمله در بند چهارم مهریشت بکار رفته است. واژه انتسابی «ایرانی» ساخت نوین همان واژه است که بر اثر تغییر و تطورهای طبیعی در زبان صورت پذیرفته و آوای «اَ» آغازین آن مانند بسیاری از دیگر واژگان (همچون اَمِـرِتـاتَه/ مرداد، اَنـاهـیـتَـه/ ناهید) بدون آنکه معنای آن تغییر یابد، فرو افتاده است.(۱۵)

افزون بر گفته جناب غیاث آبادی بایستی بگویم، واژه «ایران» که تطور یافته «اَئـیـریَـه» است برای نخستین بار در زمان اردشیر یکم، بنیادگذار دودمان ساسانی، به طور مکرر در سنگ نبشته ها و سکه هایش به کار رفته است.

ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR. The word ērān is first attested in the titles of Ardašīr I (q.v.), founder of the Sasanian dynasty. On his investiture relief at Naqš-e Rostam in Fārs, and subsequently on his coins, he is called ʾrtḥštr MLKʾn MLKʾ ʾyrʾn/Ardašīr šāhān šāh ērān, in Mid. Persian, MLKYN MLKʾ ʾryʾn/šāhān šāh aryān, in Parthian.(16)

در نوشته بالا گفته شده است که اردشیر یکم در نقش رستم استان فارس و سپس در سکه هایش به پارسی میانه خود را شاهنشاه ایران و به پارتی شاهنشاه آریایی ها می خواند.

استرابو نقل می کند که به سرزمین های پارس، ماد، باختر و سغد، در گذشته Ariana گفته می شده است.(۱۷)(۱۸)

در پایان بایستی به این نکته نیز اشاره کنم که تنها مورد استعمال مجاز اصطلاح آریایی درباره اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا می نامیدند.(۱۹) مانند: هندیان(۲۰) و ایرانیان (پارسیان)(۲۱) و مادها(۲۲) و اسکیت ها(۲۳) و آلان ها(۲۴) و اقوام ایرانی زبان آسیای(۲۵) میانه خود را آریا می خواندند»

............................................................

یاری نامه:
(۱)دانشنامه اسلامیکا، مقاله شماره ۱۷۸، جلد ۱
(۲)Gray and Atkinson. 2003, “Language – tree divergence times support the anatolian theory of Indo-European Origin”, pp 39-435
(3)مقدمه فقه اللغه ایرانی، ای.م. ارانسکی، ترجکه کریم کشاور، صفحه ۳۵-۳۷
(۴)Mallory, 2002. “Archaelogical models and asia Indo-Europian”, Oxford, pp 32
(5)”میراث باستانی ایران” ۱۳۶۸٫ ریچارد فرای، ترجمه مسعود رجب نیا، انتشارات علمی و فرهنگی، صفحه ۳۶
(۶)Schmitt, R. 1987, “Aryans”, in: E. Yarshater (ed), Enccyclopedia Iranica, vol. 2. pp 684-687
(7)”تاریخ ماد” ۱۳۸۰٫ دیاکونوف، ایگور میخاییلویچ، ترجمه کریم کشاور، انتشارات علمی و فرهنگی، صفحه ۱۴۳
(۸)یشت ۳۶/۸
(۹)داریوش احمدی، “قوم آریا”، انتشارات ادیان، صفحه ۱۲۹-۱۳۰
(۱۰)”تاریخ امپراتوری هخامنشیان”، پیر بریان، ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زریاب، صفحه۴۰۶
(۱۱)Gershevitch, Ilya (1968), “Old Iranian Literature”, Handbuch der Orientalistik, Literatur I, Leiden: Brill, pp. 1–۳۱ , p. 2
(12)فرهنگ فارسی: دکتر محمد معین، انتشارت امیرکبیر، ۱۳۸۰، جلد ۵، صفحه ۲۰۶
(۱۳)فروشی، بهرام: «ایران‌ویج»، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۴، صفحه ۱۱
(۱۴)داریوش احمدی، “قوم آریا”، انتشارات ادیان، صفحه ۱۳۶
(۱۵)رضا مرادی غیاث آبادی، قسمت نظرات، تازه های ۲۴ ( تاریخ مراجعه: شنبه ۳ بهمن ۱۳۸۸ )
(۱۶)دیودید مکنزی، مقاله ایران شهر، دانشنامه ایرانیکا، ریچارد فرای، ۱۳۶۸، ( لینک نوشتار )
(۱۷)جغرافیا، ۸/۲/۱۵
(۱۸)Schmitt, R. 1987, “Aryans”, in: E. Yarshater (ed), Enccyclopedia Iranica, vol. 2. pp 405
(19)”تاریخ ماد” ۱۳۸۰٫ دیاکونوف، ایگور میخاییلویچ، ترجمه کریم کشاور، انتشارات علمی و فرهنگی، صفحه ۱۴۲- سطرهای ۵ تا ۹
(۲۰) عادته ً در ودا و غیره.
(۲۱) داریوش اول در کتیبه نقش رستم «a» می گوید که او «هخامنشی است و پارسی و فرزند پارسی و آریایی و از خاندان آریاییهاست».
(۲۲) هردوت ، VII، ۶۲: «در عهد باستان همه ایشان را آریایی می خواندند». سپس چنانکه رسم یونانیان بوده افسانه ای در منشأ این اصطلاح می آورد و مادیها را (mēdoi همان mādoi است منتهی به لهجه یونی) از زنی که قهرمان یکی از افسانه های یونانی بوده یعنی مدیه (medei) می داند.
(۲۳) و. ای. آبایف، زبان و فرهنگ عامیانه آستی (آسی) ، I ، مسکو- لنینگراد، ۱۹۴۹ ص ۱۵۶: – arya – «قبیله اسکیتی». در نام های خاص

Ariantas < arya – vanta

Ariapeiths < arya – paiُa

Ariaramnēs < arya – rāmna

(نامی که در خاندان هخامنشی وجود داشته و پارسیان نیز از ان اطلاع داشته اند)

Ariapharnes< arya – farna

و در اسم خاص متأخرتری:

Alexsarthos< – arya <>

(24) a la (1) ā n < alyan < aryana – A. A. Friedman, Ossetica,
Rocznyk Orientalistyczny, III, صفحه ۱۵۹ ، (۳);

(و. ای. آبایف. تالیف مذکور صفحه ۲۴۶)

(۲۵) اسامی خاص فراوان اقوام مذکور که با Arya (آریا- آریایی) تشکیل شده شاهد این مدعی است. مثلا در زبان پارتها (اسناد نسا نزدیک اشک آباد – عشق آباد) آریا برزن (aryabarzān) و آریانی یستک (Aryaniyastak) آمده است. (ای. م. دیاکونوف و م. م. دیاکونوف و و. آ. لیوشیتس. بایگانی پارتها در نسا VDI ، سال ۱۹۵۳ شماره ۴ ص ۱۱۶) و بسیاری اسامی دیکر.

نوشتن دیدگاه


گزینش نام برای فرزند

نگاره های کمیاب و دیدنی