آن روز صبح وقتي انوشيروان از خواب بيدار شد، هوس كرد به شكار برود. روز خوبي بود. آسمان صاف و آبي بود و هوا آفتابي. انوشيروان، خوشحال و خندان سوار اسبش شد و با اطرافيانش به طرف شكارگاه تاخت.
كمي كه رفتند، به مردي قوزي رسيدند كه صورتي زشت داشت.
اخمهاي انوشيروان در هم رفت. به مرد نگاه كرد و گفت: «مردك شوم، نميشد امروز سر راه ما سبز نميشدي و روز خوش ما را خراب نميكردي؟»
قوزي كه مرد خردمندي بود، خواست بگويد: انوشيروان تو با اين حرفت داري از خداوند يكتا ايراد ميگيري كه مرا زشت آفريده و تو را زيبا؛ در حالي كه خودت خوب ميداني كه خداوند هيچ وقت اشتباه نميكند؛ امّا قبل از آنكه چيزي بگويد، انوشيروان دستور داد او را از آنجا دور کنند. مرد كنار رفت.
انوشيروان اسبش را هي كرد و به تاخت از آنجا دور شد. گرد و خاك زيادي به هوا بلند شد. مرد قوزي به سرفه افتاد.
بعد به رد رفته انوشيروان نگاه كرد و با خودش گفت: بايد درس خوبي به اين شاه مغرور بدهم. و همانجا منتظر ماند.
غروب كه شد، انوشيروان، خوشحال و خندان از شکار برگشت. روز خيلي خوبي را گذرانده بود. خوب خورده بود. خوب نوشيده بود.
خوب خوابيده بود و شكار زيادي زده بود. امّا وقتي دوباره چشمش به مرد قوزي افتاد، اخمهايش در هم رفت و با عصبانيت گفت: «باز هم تو؟ انگار تا روز خوش ما را خراب نكنــي، دست از سر ما بر نميداري؟»
و به اطرافيانش دستور داد او را از آنجا دور كنند.
مرد قوزي گفت: «قربان، سؤالي از شما دارم. اگر جواب بدهيد، خودم از اينجا ميروم.»
شاه گفت: «بگو. گوش ميکنم.»
مرد پرسيد: «امروز شكار چهطور بود؟»
شاه جواب داد: «خيلي خوب بود. شكار زيادي زديم. خيلي به ما خوش گذشت. البتّه اگر تو را نديده بوديم، بيشتر به ما خوش ميگذشت.»
و خنديد. همه خنديدند.
قوزي پرسيد: «كسي از شما زخمي نشد؟»
شاه جواب داد: «نه.»
قوزي پرسيد: «هيچ اتّفاقي كه باعث ناراحتي شما شود، برايتان نيفتاد؟»
شاه جواب داد: «نه. همه چيز خوب و عالي بود.»
مرد گفت: «پس اينطور كه معلوم است، شما خيلي خوششانس بوديد كه مرا ديديد؛ چون روز خيلي خوبي داشتيد؛ امّا من خيلي بدشانس بودم كه شما را ديدم؛ چون به خاطر حرفهايي كه به من زديد، روز خيلي بدي داشتم. حالا خودتان قضاوت كنيد که من شوم هستم يا شما؟»
مرد اين را گفت و آرام آرام از آنجا دور شد.
شاه كه از خرد و دانش مرد خوشش آمده بود، او را صدا زد و از او عذرخواهي کرد.
مرزبان نامه - بازنويسي محمّدرضا شمس - چاپ روزنامه ی اطلاعات