تحلیل محتوايی عطارنامه و شاهنامه

نویسنده : نیما بهدادی مهر

ادبیات ایران جایگاه اعتبار افرادی است که منطق بیان و جادوی هنرشان درترسیم شرایط برتافته از واقعیت های اجتماعی و سیاسی، همواره قابی درست جهت ارزیابی تاریخ و تمدن ایران به شمار رفته و اثربخشی و کارآمدی نگاه ماندگارشان در قالب فرهنگی متبلور شده که امروزه از آن تحت عنوان نمادگرایی و حماسه پردازی در ادب پارسی یاد می کنیم و در این بستر، عطار نیشابوری و فردوسی طوسی نقشی مهم و جایگاهی تعیین کننده در تبلور شور و شعور فطری، ملی و دینی در درون بیدار و ذهن آگاه هر ایرانی داشته اند; در این عرصه وقتی به بررسی ساختاری شعر فارسی روی می آوریم چند شاخصه بیش از دیگر مولفه ها جلوه گرند و در این باب سمبل و نماد، عرفان و عشق، تمثیل و رمز، حماسه و ایثار، پایداری و صبر، معرفت و تعهد، وطن پرستی و دین گرایی، ناسیونالیسم و وحدت ملی و در نهایت توحید باوری و خدامحوری بیش از دیگر مفاهیم در تاریخ سخنوری و شعرسرایی ایرانی ها کاربرد داشته اند.

از این منظر با هفت شهر عشق عطار و قصه نمادین سیمرغ با شکلی از نگره تحلیلی نسبت به فرآیند تحول اجتماعی و فردی و رسیدن به اوج کمال و معرفت و در واقع طی طریق از مبدا خود مادی به سوی مقصد خود حقیقی و حرکت از خود حقیقی به سمت خدا و به بیانی دیگر قرار دادن پل خود برای عبور از منیت ها و صفات دنیوی و گرایش به عالم ماورا و قرب الهی جهت کسب معرفت خداشناسی روبه رو می شویم.

سیمرغ در عطارنامه نماد خود حقیقی و حقیقت درونی فرد و قله قاف مقصد نهایی جهت رسیدن به خدای واحد است و این استفاده سمبلیک و رمزی از موجودات برای انتقال پیام و تعریف مراحل قرب و نحوه طی طریق و گذر از دنیا به سمت ماورای جهان طبیعی و به بیانی دیگر معناشناسی قرب و عبور از پل منیت به سمت هویت و معنای خالق جهان مادی و هرچیزی که در آن هست، هنر اصلی عطار نیشابوری به شمار می رود که با نمادگرایی منحصر به فردش در داستان معروف سیمرغ، نمونه ای ناب از تفکر اصیل ایرانی برای تحلیل شرایط گذر از هفت دروازه تکامل (شهر عشق) و رسیدن به آرمان مقدس انسانیت ارایه کرد.

عطار در این وجه با بهره گیری از شناسه هایی همچون تعریف نمادین صفات انسانی در قالب تجسم قرآنی از موجودات دنیایی، به یک توصیف استعاری از کمال گرایی موجودات می رسد و در این تکاپوی عرفانی مخلوقات برای کشف حقیقت و تولد دوباره بر مبنای هویت کمال یافته است که سیمرغ تمثیلی از خود حقیقی و ذات حق و قله قاف مقصد آرزوهای انسان دانسته شده و در این سیر و سلوک عرفانی بشر است که جوهر ه وجودی وهویت درونی انسان ها که گردوغبار دنیا را به خود می بیند در مسیر معنا یابی و گرایش به پروردگار تطهیر می شود.

با توجه به این شاخصه ها به خوبی می توان ظرفیت های ادبیات ایران در پرداخت به عرفان و ماورا را در قالب اشعار، نمادها، تمثیل ها و رمزهای بزرگان شعر و ادب رهگیری کرد و به تمثیلی از خود عطار رسید که وی در مسیر تحول ادبیات ایران، سیمرغی عروج کرده بر بهشت قاف است.

از عطار گفتیم اما نمی توان ازمیراث دار ادب پارسی فردوسی طوسی سخنی به میان نیاورد زیرا قرن ها در خصوص شاهکار حماسی وی یعنی شاهنامه صحبت شده و زوایای گوناگون آن در ابعاد حماسه پردازی، ساختار شناسی اجتماعی، گونه شناسی شخصیت، تحلیل مفهومی اسطوره، ژرف نگری دینی و آدب ورسوم اجتماعی مورد ارزیابی قرار گرفته است.

باتوجه به این مفاهیم، سوالی به ذهن می رسد که در شرایط حاضر کدام ضرورت وجوب صحبت در خصوص میراث ادبی وفرهنگی ایران را الزامی کرده که در جواب باید گفت آنچه در حال حاضر بازنگری در ساختار ادبی شاهنامه را به عنوان اصلی برای شناخت عمق مفهومی ادب پارسی ضروری کرده، هجوم فرهنگی وسیطره مفاهیم مدرنیته برساحت فردی و اجتماعی جامعه ایران است.

از این وجه، با توجهی بر تاریخ این نکته را در می یابیم که ایران گرچه هیچ گاه مستعمره نشده اما همواره در تیررس پیام های فرهنگی کشورهای دیگر قرار داشته و به ویژه تاثیراتی که از قاب ادبیات عرب گرفته ساختار و قواعد دستوری زبان فارسی را تحت الشعاع قرار داده است و یکی از نمونه های آشکار در این زمینه به کار بردن کلمات ولغات سنگین و پیچیده برای طبقات اجتماعی کم دانش است و کمتر نویسنده و اندیشمندی رامی شناسیم که در این شرایط بتواند با تاکید کامل بر لغات فارسی پاراگرافی را سامان دهد.

از این منظر وجه اهمیت حماسه و شاهکار ادبی فردوسی یعنی شاهنامه در این رمزو نشانه نهفته است که فردوسی پس از تحقیقات بلند مدت و تلا ش قابل ستایش منتج به خلق اثر جاودان ادب پارسی، خود را با این لفظ خطاب قرار داد که: «بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی»

اگر بخواهیم از منظر ساختاری شاهنامه را مورد تحلیل قرار دهیم وجه حماسه پردازی در قالب ارایه تصویری اسطوره ای و فرابشری از پهلوانان و شخصیت های مثبت و منفی داستان ها نمود بیرونی بیشتری دارد و از این وجه رستم دستان به عنوان یک نمونه مثالی از قهرمان و الگوی شایسته، نمادی از افراد وطن پرستی به شمار می رود که میهن برایشان جایگاه برتر از دارایی های فردی دارد و به زبان امروز، منافع ملی برایش قدر و منزلتی بیشتر از نفع فردی دارد و درست برطبق این گزاره تحلیلی است که در قربانگاه عشق و تعهد، فرزند را قربانی دفاع از خاک می کند، در این قالب رستم گرچه قهرمان وطن پرستی است اما نحوه کشته شدن فرزندش سهراب، پایانی در اماتیک در وجه جوانمردی و پهلوانی برای رستم است.

درحقیقت تراژدی باخت رستم در اخلا ق این پیام را به نسل ها منتقل می کند که در پس هر غفلتی و برگرفته از هرحرکت مبتنی بر نفسانیات، ایمان قربانی اندیشه مکارانه منفعت طلب می شود و در زاویه دیگر این مفهوم از پایان زندگی سهراب قابل استخراج است که حتی اگر به بالا ترین جایگاه ایمانی رسیده باشیم لحظه ای لغزش ما را به پرتگاه مکر و حیله می رساند و درست در همین نگره تحلیلی و آوردگاه نظر و عمل است که رستم در منظر دید عموم و تاریخ در دو وجه غیرت و دنائت بررسی می شود یعنی گرچه مدال غیرت را به دلیل محافظت از خاک به گردن میآویزد اما ننگ ابدی کشتن فرزند با مکر و حیله هیچگاه از قالب اسطوره ای وی و شمایل قهرمانش جدا نخواهد شد.

از وجه کار کرد اجتماعی نیز فردوسی به ارایه تصویری تمام نما از عرصه نبرد خیر و شر در زندگی اجتماعی مبادرت می کند که وجوه حماسه، ایثار، حق گرایی و ظلم ستیزی را در برگرفته و به ویژه نمادگرایی اش در داستان ضحاک و کاوه آهنگر بر مولفه ای دینی و آموزه ای قرآنی تاکید دارد که همواره تحت عنوان شکست حتمی ظالمان و پیروزی نهایی مستضعفان در قالبی از مفاهیم معنوی تبلور یافته در فرهنگ مهدویت و انتظار قابل استخراج است. به هرروی فردوسی با این وجه تاثیرگذاری بر ذهن تاریخی جامعه و ارایه تصویری با شکوه از تمدن و فرهنگ ایران، نشان با هویت و مدال افتخار ادبیات فارسی است و شاهنامه اش تا ابد چون ستاره ای پرنور در کهکشان شعر و ادب ایران زمین نورافشانی خواهد کرد.

دیدگاه‌ها  

0 # ALI MOVAHEDIAN 1395-02-26 10:28
با سلام و احترام
به نظر میرسد در مدارس ودانشگاهها به تاریخ وادبیات وفرهنگ ایران قبل از اسلام وبعد ازاسلام وبخصوص در شرایط جدید انقلاب الکترونیک و شرایط تبادل اطلاعات به شیوه جدید در گشور بیشتر توجه شود.
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه