انگیزه های سره گویی و سره نویسی

میر جلال الدین کزازی

از هدف‎هاي سره‎گويي و سره‎نويسي اين است كه از زيان‎هايي كه واژگان بيگانه به ساختار آوايي و گوش‏نواز زبان و هم‎چنين رسايي، پختگي و استواري آن وارد مي‎كنند، جلوگيري مي‎كنند، جلوگيري كنيم. اين كه زبان پارسي نمي‎‎بايد «وام‎واژه‎ها» را راه دهد، ديدگاهي دانش‎ورانه و بر پايهٌٌ‏ي‎ برهان‎هاي زبان شناختي است.

زبان پارسي بسيار پيشرفته است. زباني است بسيار پويا. از ديد زبان شناسي تاريخي، پيش‏رفته‎ترين زبان كنوني است. اين از آن‏جاست كه زبان، آينه‏ي فرهنگ است. فرهنگي كه پوياست، زباني هم سنگ و هم ساز با خويش را پديد مي‎آورد. فرهنگ ايراني چون فرهنگي پويا و پيشتاز است، زبان پارسي هماهنگ با آن بسيار دگرگون شده و پيش‏رفت كرده است. زبان پارسي امروز، ساختاري دارد كه با بسياري از ديگر زبان‎هاي جهان، هم روزگار نيست. به سخن ديگر، آن زبان‎ها از ديد كاربرد‎هاي سرشتين و بنيادين، در روزگاران و ساختارهايي مانده‎اند كه ديري است، زبان پارسي از آن‌ها گذشته است. ديگر زبان‎هاي جهان با پارسي دري يا همان پارسي نو، هم روزگار نيستند. براي نمونه با پارسي ميانه سنجيدني‎اند، حتي با پارسي‎باستان.

اگر زبان پارسي كه بسيار پيش‎رفته است، از زبان‎ها كه در سنجش با آن، هنوز كهن مانده‎اند، واژه بستاند، برخود زيان زده است. اين واژه‎ها با ساختار، هنجار‎ها و رفتار‎هاي زبان پارسي سازگار نيستند. از اين روي آن‌ها، گزند مي‎رسانند و برمي‎آشوبند. بدان ماند كه شما پاره‎اي از پلاس يا بورياي ستبر درشت را بر پرنياني نغز و رخشان بپيونديد و بدوزيد. پيداست كه اين دو با يكديگر، سخت ناسازند.

نخستين و آشكارترين زيان و گزندي كه زبان‎هاي بيگانه به زبان پارسي مي‎زنند آن است كه به رفتار آهنگين ‌وخنيايي و هموار و گوش نواز اين زبان لطمه مي‏زند. واژه‎هاي ايراني هنگامي كه از روزگاران باستان ميانه به روزگار نو رسيده‎اند، واژه‎هاي پارسي شده‎اند (پارسي دري)، از ديد ساختار آوايي، سوده و ساده و نرم و هموار گرديده‎اند. براي نمونه، يك واژه درشتناك گران اوستايي مانند خورنه [khoarnah] در پارسي شده است فر [far]. از ديد آوايي به فرجام خود رسيده‎ است؛ يعني واژه‎اي مانند «فر» بيش از اين سوده و كوتاه نمي‎تواند بشود.

اما واژه‎هايي را كه از زبان‎هاي ديگر مي‎ستانيم، مي‎توانند واژه‎هاي درشت و گران و ناهموار باشند كه آن ساختار دلاويز آوايي را از ميان مي‏برد. اما خواست سره‎نويسان بازگشت به زبان زمان روزگار فردوسي نيست؛ اگر نوشته‎ها و سروده‎هاي پارسي گرايانه امروز، به زبان فردوسي مي‎ماند، از آن روي نيست كه آن نويسنده يا سراينده، آن زبان را به كار مي‎گيرد يا مي‎خواهد به شيوه‎ فردوسي بسرايد. از آن‏جاست كه زبان پارسي بدان سان كه استاد توس يا سعدي به كار گرفته است، از ديدي ديگر، نزديك‎ترين زبان، به زبان سرشتين پارسي است. هنگامي كه ما مي‎كوشيم به اين زبان برسيم، خواه ناخواه، آن چه به دست مي‎آوريم، نزديك فردوسي خواهد بود.

بينيازي زبان پارسي از واژههاي بيگانه

زبان پارسي، زباني است توانمند و بي‎نياز، اگر گاهي به « وام واژه‎ها» نياز دارد، اين نياز در همان مرز و اندازه‎اي است كه هر زبان مي‏تواند داشته باشد. و حتي بسيار كمتر از بسياري از ديگر زبان‎ها، نيازمند «وام‎واژه‎ها»ست.

اين توانمندي در زبان پارسي برمي‎گردد به سامانه و دستگاه واژه‎سازي در اين زبان كه بسيار نيرومند و كارآمد و آفرينش گرانه است و حتي بي‎كرانه است و به مي‎توانيم، بي شماره در پارسي واژه بسازيم. زبان پارسي مانند بسياري از زبان‎هاي جهان، كالبدينه نيست؛ بدين‎سان كه پيمانه‎ها و ريخت‎هاي از پيش نهاده‎اي براي واژه‎سازي در اين زبان نمي‎بينيم. زبان پارسي بسيار نرمش‎پذير است و به موم مي‎ماند ] از اين رو [، خود را با توان زباني كاربر خويش دمساز مي‎گرداند.

هر چه مايه و توان و دانش شما در زبان پارسي بيشٌ‏تر باشد، اين زبان را آسان‎تر و «مايه‎ورتر» مي‎توانيد به كار بگيريد. براي همين است كه اين زبان در جهان، سخن سرود شعر شده است. براي آن كه سخنور مي‎تواند آن چه را در درون او مي‎گذرد، به ياري اين زبان روشن‎تر و رساتر باز گويد. او زبان پارسي را بيش از هر زبان ديگر مي‎تواند از آن خود كندو مي‎تواند زباني ويژه و شيوه شناختي در پارسي خود بيابيد.


براي نمونه، يكي از واژه‎هاي بسيار آشنا در زبان پارسي، واژه «دست» است. با اين واژه مي‎توان ده‎ها واژه ساخت. گذشته از آن واژه‎ها كه ديگران پيش از اين، از اين واژه‎ ساخته‎اند. بسنده است كه اين واژه‎ را با واژه ديگر بپيونديد تا واژه‎اي نو، به دست آيد : فرادست، فرودست، زبردست، بالادست، پايين‎دست، دستاويز، دستبند، دستگيره و ... حتي مي‎توانيم فرهنگي خرد از واژگاني را كه تا كنون با اين واژه ساخته شده است فراهم بياوريم.

از اين روي، اين زبان در سرشت و ساختار، زباني تنك مايه نيست كه از برآوردن نياز‎هاي روز ناتوان باشد و بخواهد از « وام واژه‎ها» بهره برد. ناتواني، كم بود و بي‎توشي، از زبان پارسي نيست از كساني است كه اين زبان را به كار مي‎گيرند.

از اين روي مي‎توان از واژگان بيگانه پرهيز كرد. براي واژگاني كه به هر انگيزه‎اي در اين زبان راه جسته است، برابر‎هاي پارسي بيابيم؛ اندك اندك اين واژه‎ها را هم از زبان برانيم؛ و آن واژگان ديگر را، به جاي آن‌ها بنشانيم. ما اگر گاهي اندك نياز داشتيم كه واژه‎اي را از زبان ديگر بستانيم، برآنم كه مي‎توانيم چنين كرد.

دیدگاه‌ها  

+1 # مجید 1395-03-25 19:41
درود بر شمااستاد کزازی گرامی.
من خودم چندوخته که گفتن واژه های پارسی را اغازیده ام.نه تنها پارسی سره ونکه سرکی به پهلوی و اوستایی میکشم.ما میتوانیم با سمیکا(ورژن)های کهن زبان پارسی زبان خود را بروز رسانی کنیم. برانمونه:ما به فعل میگیم کارواژه،در زمانیکه ما ((یات)) اوستایی رو داریم و میتونیم باهاش یاتار(فاعل) و یاتیک(مفعول) رو بسازیم و خودرا بینیاز کنیم.زبان پارسی به سمیکاهای دیگر خود نیز نیاز دارد.
امیدوارم فرومایگانو دشمنیاران بکنار روند و زبان پارسی به سره گویی برسد به امبد آنروز .بدرود
پاسخ دادن

نوشتن دیدگاه