ايران فرهنگي در آينه ی ادبيات پارسي

گفت‌وگو با ياسر موحد فرد، دبيركل بنياد فردوسي

مريم شهبازي - روزنامه مردم سالاری

شايد براي ما ايرانيان كه از دوران كودكي دراين آب و خاك بزرگ شده و با شعر و ادبي كهن خو گرفته ايم؛ چندان عجيب نباشد كه بدانيم زبان و ادبيات فارسي در عرصه جهاني ادبيات در سكوهاي نخستين ايستاده. زبان و ادبياتي كه به لطف بزرگاني كه در آن ظهور كرده‌اند؛ آوازه اش در ميان ادب دوستان جهان پيچيده است. بزرگاني همچون حافظ، خيام، سعدي و اگر راه دور نرويم سهراب سپهري و... كه گنجينه‌هايي گرانبها را براي ما به يادگار گذاشته‌اند، گنجينه‌هايي كه متأسفانه برخي از ما و متوليان فرهنگي از قدرت و ميزان اثرگذاري‌شان غافل شده‌ايم.
با توجه به قدمت و پيشينه‌اي كه زبان و ادبيات فارسي در مقايسه با ديگر زبان ها دارد؛ امروز تصميم گرفتيم به سراغ يكي از فعالان عرصه شعر و ادب كشورمان برويم. یاسر موحدفرد دبیرکل بنیاد فردوسی، نویسنده و پژوهشگري كه در زمینه زبان و ادب فارسی مشغول فعاليت است. به سراغ او مي‌رويم و گفت‌وگويي پيرامون اين موضوع خواهيم داشت كه درجهان كنوني كه مبناي بسياري از تعاملات بر ديپلماسي شكل مي‌گيرد، ازاين زبان و ادب كهن چه بهره‌هايي مي‌توان گرفت.

آقاي موحد در روزگاري كه مباحثي همچون ديپلماسي در انواع مختلفش مورد توجه محافل بين‌المللي قرار گرفته؛ به عقيده شما مي توان به ادبيات به عنوان ابزاري اثرگذار در اين زمينه نگاه كرد؟
بله به طور قطع همين طور است. ادبيات در زمره هنرهايي محسوب مي‌شود كه منعكس كننده بسياري از دغدغه‌هاي مشترك ميان انسان‌هاست. بويژه در زبان و ادبيات فارسي و آثاري كه از بزرگان اين عرصه براي ما به يادگار مانده است. مفاخر ايراني بويژه در حوزه ادبيات، در آثار خود به بازتاب بخشي از فرهنگ و تمدن ايراني پرداخته‌اند، فرهنگ و تمدني كه ريشه‌اي چند هزار ساله دارد.
پس مي توان از زبان و ادبيات فارسي به پشتوانه قدمت و داشته هايي كه دارد به عنوان راهي براي شناسايي فرهنگ و تمدن اسلامي - ايراني به ديگران استفاده كرد؟
بله مي‌توان. ما ايرانيان در كنار اين كه مسلمان هستيم؛ برخوردار از مؤلفه‌هايي هستيم كه يكي از شاخص ترين آنها همين زبان و ادب فارسي است. زبان و ادبياتي كه در خلال آثار خلق شده در آن مي توان پي به دستاوردهاي اسلامي و ايراني ما برد. بخشي از فرهنگ ايراني كه منعكس كننده بسياري از جنبه‌هاي زندگي مردمان اين سرزمين به شمار مي‌آيد.
در ميان ساير مفاخر فرهنگي و علمي كشورمان، اهالي قلم از گذشته‌هاي دور از جايگاه خاصي برخوردار هستند. مفاخر ادبي ما بيشتر از اين جهت كه زبان فارسي ازجمله زبان‌هاي بسيار پرمايه و كهن است موفق به خلق آثاري ماندگار در عرصه جهاني ادبيات شده‌اند. اين بخش از تمدن ما ايرانيان بيشتر نمايانگر فرهنگ و تمدن اسلامي – ايراني است و با توجه به اين كه مفاخر ادبي اغلب در ديگر علوم و دانش‌ها نيز تبحر داشته‌اند؛ بسياري از آنان را مي‌توان از پايه‌گذاران علوم جديدي همچون روانشناسي، اخلاق و علوم اجتماعي دانست.
يعني ريشه‌هاي اين دسته از علوم انساني را مي‌توان درادبيات به جاي مانده از دوران گذشته ايران زمين مشاهده كرد؟
بله همين طور است. اين افراد درلابه‌لاي كلمات و مخلوقات ادبي خود به علومي از اين دست پرداخته‌اند. علومي كه اغلب آنها در دايره گسترده علوم انساني جاي مي‌گيرند. از همين جهت مفاخر ادبي ما اغلب در عرصه‌هاي جهاني به چهره هايي شناخته شده تبديل شده اند. چهره‌هايي كه از شاخص‌ترين‌هاي آنان مي‌توان به بزرگاني همچون حافظ، سعدي و فردوسي اشاره كرد.
دايره اين شناخت به مجامع و سازمان‌هاي بين‌المللي همچون يونسكو هم كشيده شده است؟
بله. بسياري از چهره‌هاي ادبي كشورمان به واسطه خلق شاهكارهايشان در مجامع بزرگي همچون يونسكو شناخته شده‌اند. در همين رابطه و در مقايسه با ديگر كشورهاي جهان، ايران در زمره نخستين‌ها قرار دارد. نخستين بودني كه از فرهنگ و تمدن كهن آن نشأت گرفته است. حتي از جهت سياسي هم ايران كنوني بخشي از ايران فرهنگي به شمار مي‌آيد. به اين معنا كه در همين 400-300 سال گذشته ايران از لحاظ فضاي جغرافياي سياسي كشورهاي بسياري را در برمي‌گرفته است. به عنوان نمونه تا همين 4 سده قبل كشورهايي همچون پاكستان، ازبكستان، آذربايجان و حتي بحرين بخشي از ايران پهناور بوده‌اند. بخش‌هايي كه به مرور و در اثر بي‌كفايتي برخي از پادشاهان ازكشورمان جدا شده‌اند. كشورهايي كه به لطف شيطنت‌هاي استعمارگران ازايران جدا شده‌اند.
حتي اگر در حوزه تمدن ايران بزرگ نگاهي به تاريخ داشته باشيم متوجه گستردگي حوزه اين زبان و ادبيات خواهيم شد. گسترش ايران فرهنگي تا اندازه‌اي بوده كه از طرفي تا هند وچين و از سوي ديگري قزاقستان و كشورهايي نظير يوگسلاوي، صربستان، اندونزي، تركستان چين كه در ادبيات به ختن معروف است؛ افغانستان، عراق و امپراتوري عثماني هم تحت سيطره فرهنگ وتمدن كشور ما قرار داده است. كشورهايي كه تا مدت ها تحت نفوذ ايران و ايراني قرار داشته‌اند. شايد برايتان جالب باشد كه بدانيد حتي تمدن كهني چون مصر هم تحت تأثير تمدن ايراني قرار داشته. ازهمين چند نمونه مي‌توان دريافت كه زبان و ادبيات فارسي چه دامنه نفوذي داشته است. گسترشي كه در حوزه مورد نظر ما بدون حمايتي جدي صورت گرفته است.
ايران در مقايسه با ديگر كشورهاي اسلامي از چه جايگاهي برخوردار بوده؟
جايگاهي كه ايرانيان در عرصه‌هاي فرهنگي و ادبي از آن خود كرده‌اند؛ آنچنان درخشان است كه بي اغراق مي‌توان ايران را يكي از مهمترين پيشگامان تمدن اسلامي دانست. بعد از پذيرفتن اسلام توسط ايرانيان، بسياري از مفاخر ادبي و فرهنگي كتاب‌هاي خود را به زبان عربي تأليف مي‌كردند. با اين وجود همچنان به زبان فارسي توجهي ويژه داشتند. به طوري كه اغلب آنها در كنار زبان عربي، كتاب‌هايي با زبان فارسي هم مي‌نوشتند. كتاب‌هايي كه در حوزه‌هايي همچون فلسفه، حكمت و ادبيات آثاري بي نظير به شمار مي آيند. ايران در مقايسه با ديگر كشورهاي اسلامي و در جهان اسلام رتبه نخست را از آن خود كرده است. رتبه‌اي كه به زبان و ادبيات فارسي اختصاص پيدا كرده. همان طور كه در ابتداي گفت‌وگو اشاره شد؛ كشورهاي بيشماري در شمال آفريقا و آسيا تحت سيطره ايران پهناور قرار داشته‌اند. بعد از اسلام تا همين چند سده قبل بسياري از كشورها جزئي از ايران به شمار مي آمدند. به واسطه همين گسترش، زبان و ادبيات فارسي هم مورد توجه بسياري از ادب دوستان جهان بويژه در اين كشورها قرار داشت.
تمدن اسلامي – ايراني حاصل تلاش انديشمندان و مفاخري است كه در آن به فعاليت پرداخته‌اند. مفاخر و مشاهيري كه بسياري از آنان در جهان شناخته شده و مورد احترام هستند. بي اغراق جهان غرب را مي‌توان وامدار بسياري ازاين شخصيت‌هاي ايراني دانست. شخصيت‌هايي كه تنها به دايره زبان و ادب فارسي محدود نشده و ديگر علوم را هم در برمي‌گرفتند. همانگونه كه اشاره شد بسياري از شاخه‌هاي علوم انساني از همين سروده‌ها و مخلوقات ادبي سر برآورند.
پس بخشي از توجه پژوهشگران ديگر كشورها به شاهكارهاي ادبي ايران از اين جهت است؟
بله. مفاخر ايراني بويژه در بخش ادبيات، در قالب آثار نظم و نثر خود بسياري از علوم همچون اخلاق، عرفان و روانشناسي را پايه‌گذاري كرده‌اند. در آثار بسياري از بزرگان ادبيات فارسي همچون خيام، فردوسي، حافظ، سعدي و... مي‌توان پايه‌هاي اين علوم را مشاهده كرد. علومي كه امروز بسيار مورد توجه غربي‌ها و پژوهشگران قرار دارند. به همين ترتيب جهان غرب و تمدني كه با همين عنوان از آن ياد مي‌كنيم؛ از قرن 16 ميلادي به پويايي قابل توجهي مي‌رسد. پيشرفتي كه بخش اعظمي از آن را مي‌توان در نتيجه فرهنگ و تمدني دانست كه امروزه با عنوان تمدن اسلامي- ايراني از آن ياد مي‌شود. تمدني كه يكي از مهمترين پايه‌هاي آن همين زبان و ادبيات فارسي است. از شاخص ترين كتاب هايي كه دراين زمينه خلق شده و مورد توجه جهانيان قرار گرفت مي توان به شاهنامه اشاره كرد. شاهكاري ادبي كه بسياري از شاخص‌هاي تمدن‌هاي مشهور و بزرگ جهان را به وضوح مي‌توان در آن مشاهده كرد. بي‌اغراق تنها تمدني كه با تمدن اسلامي درآميخت و تمدن جديدي را به وجود آورد؛ تمدن اسلامي - ايراني است.
در اين ميان زبان و ادب فارسي چه نقشي بر عهده داشت؟
همان گونه كه پيشتر هم اشاره شد؛ زبان و ادبيات فارسي يكي از پايه‌هاي اصلي اين فرهنگ و تمدن به شمار مي‌آمد. دايره گسترش اين زبان و ادبيات در سرتاسر جهان به حدي است كه امروز در بسياري از دانشگاه هاي معتبر جهان، كرسي زبان و ادبيات فارسي داريم. بسياري از كشورها در سده‌هاي پيشين براي نگارش نامه‌هاي خود از آثاري همچون شاهنامه استفاده مي‌كردند. تمام اين مثال‌ها در كنار يكديگر خبر ازميزان نفوذ اين زبان و ادب در ميان ساير كشورها مي‌دهد.
در اروپا چطور؟
فرهنگ و تمدن ايراني با استفاده از ابزار قدرتمندي با عنوان زبان و ادبيات فارسي دربسياري از كشورهاي غربي هم مطرح شد به طوري كه با توجه به فرهنگ غني ايران، حتي يونانيان هم از تمدن ما وام گرفتند و دست به تحولات بسياري زدند. تحولاتي كه در هيچ كدام از آنها نمي‌توان نقش ادبيات فارسي را ناديده گرفت.
با توجه به چنين گنجينه‌هايي كه براي ما به ارمغان مانده، چقدر در معرفي آنها به ديگر ساكنان كره زمين موفق عمل كرده ايم؟
در پاسخ شما بايد گفت كه متأسفانه به هيچ وجه آن طور كه بايد و شايد به معرفي مشاهير ادبي و فرهنگي خود نپرداخته ايم. هنوز هم بسياري از ظرفيت‌هاي زبان و ادبيات فارسي ناشناخته مانده است. در عرصه زبان و ادبيات فارسي چهره‌هاي بسياري ظهور كرده‌اند، چهره‌هايي كه تنها به ادبيات كلاسيك محدود نشده و در ادبيات معاصر فارسي هم نمونه‌هاي بسياري از آنان ديده مي‌شود.

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه