حق سعدی به گردن حافظ

موازنه بين هنر سعدي و حافظ و مقايسه بين فکر و شعر و شخصيت و جهان بيني اين دو شاعر بزرگ، از دلکش ترين پژوهشهاي هنري- ادبي است که سخن سنجان و ادب شناسان قديم و جديد کمتر به آن پرداخته اند. آنچه تاکنون در اين زمينه انجام گرفته عمق و اهميت چنداني ندارد (مگر بعضي از تحقيقات معدود و محدود، از جمله بحث علي دشتي در فصلي از کتاب نقشي از حافظ – چاپ پنجم، تهران، اميرکبير، بي تا- تحت عنوان «زبان سعدي» – ص 216- 248- و تاثر حافظ از سعدي. نگارش منوچهر مرتضوي – تبريز، شفق 1336). بعضي از کوششها هم، بويژه در انجمنهاي ادبي پنجاه شصت سال اخير، در جانبداري متعصبانه و ترجيح يکي از اين دو غزلسراي گرانمايه بر ديگري بوده است. اين نوع مناقشه هاي سعدي گرايان و حافظ گرايان هنوز به پايان نرسيده ولي از شور و شدتش کاسته شده است. اين نحوه نگرش يکسو نگرانه و طرفگيرانه هرگز عميق نيست و همواره عقيم است. چرا که از سر راست ترين تلقي غافل است. يعني از اين تلقي واقع گرايانه که هنر سعدي و حافظ هيچ يک فراتر يا فروتر از ديگري نيست. اين دو حريف و هماورد و همقدر يک ديگرند. اين دو بزرگترين غزلسرايان زبان فارسي هستند. هر دو در اوج اعتلاء وتلألو. ولي سبک و سليقه هنريشان تفاوتهايي دارد، همچنانکه هماننديهايي دارد.

سعدي استاد مسلّم غزل عاشقانه فارسي است ولي عناصر غير عاشقانه هنري غزلشان به اندازه غزل حافظ نيست. هوشمندي و هنرشناسي حافظ در اين بوده است که بخوبي و بزودي دريافته بوده است که در غزل عاشقانه و حديث مهر و وفا فراتر از سعدي نمي توان رفت. و به جاي محال انديشي و رشک و رقابتهايي که خوشبختانه در نهادش نبوده به راه و روش ديگري رفته است، و به اوج ديگري دست يافته است. اين از خوش ترين بخت ياريهاي تاريخ شعر فارسي است که حافظ با آنکه از شعر و هنر سعدي بسي تأثير برده و نمونه هاي نمايانش خواهد آمد، ولي از سبک و سياق و سليقه وي تقليد نکرده است، و گرنه سعدي واره ي کمرنگي از خود به جاي مي گذاشت.

غزل حافظ به اندازه غزل سعدي طراوت و طربناکي دارد. اگر به اندازه آن سعدي شيريني و شيدايي ندارد، بيش از او شورمندي و شيوايي دارد. به علاوه عناصر و امکانات تازه اي پيدا کرده است. حافظ دو گونه ابتکار دارد، يکي در محتوا و يکي در صورت. ابداع انقلابي حافظ در صورت، همانا شکستن طلسم انسجام سنتي غزل، يعني دستکاري در توالي منطقي و عرفي ابيات و استقلال بخشيدن به هر بيت است. غزل حافظ انسجام و تداوم فکري و حالي غزل سعدي را ندارد، اما بيشتر از غزل سعدي فکرانگيز است. تک نوايي نيست، چند نوايي است.

توجه به اين گسسته واري و به اصطلاح «پاشان» بودن دلپذير غزل حافظ، که قرينه اصل «وحدت در عين کثرت» عرفاني است، سابقه کهن دارد و نگارنده اين سطور در جاي ديگر به آن بيشتر پرداخته و آن را رمز توفيق و طراوت غزل حافظ و متأثر از صورت و ساختمان سوره هاي قرآن مجيد شمرده است که دلايل و فوايد هنري باريک و بغرنجي دارد. ( «قرآن و اسلوب هنري حافظ» در ذهن و زبان حافظ،- چاپ دوم، تهران، نشرنو، 1362). ابداع ديگر حافظ در زمينه محتواست، يعني در غني تر و متنوع تر ساختن مضامين شعري و معاني شاعرانه.

حافظ نه فقط، به قول يکي از ادب شناسان معاصر، غزل عاشقانه سعدي و معاني شاعرانه. حافظ نه فقط، به قول يکي از ادب شناسان معاصر، غزل عاشقانه سعدي را با غزل عارفانه مولانا- يا به تعبير ديگر عاشقانگي غزل سعدي را با عارفانگي غزل مولانا – پيوند زده و ترکيب نويني پديد آورده  ( تحول شعرفارسي. تأليف و نگارش زين العابدين مؤتمن – تهران، حافظ و مصطفوي، تاريخ مقدمه 1339، ص294-)، بلکه درعين حال حرف و حکمت و فکر و ذکر را نيز وارد غزل کرده است. همچنين افق و امکانات کنايي (سمبوليک) شعر را فراتر برده است، يعني غزل را که غرق حال و حماسه و احساس و عاطفه محض بود، بر سر عقل آورده و انديشمندانه تر ساخته است. همين است که غزل او «خود آگاه تر» و غزل سعدي «بيخودانه تر» است. غزل سعدي طبيعي تر و غزل حافظ صناعي تر است.

حافظ غزل را از سراي طبيعت بيرون آورده و به کوي حقيقت گذر داده است. آري استقلال ابيات، يعني همان گسسته بستگي و پاشايي غزل هم، قطع نظر از اين که علت يا معلول اين ابداع اخير بوده باشد، به اين امر مدد رسانده با آن را ممکن ساخته است.

از نظر لفظ و سخنوري نيز اين دو شاعر بزرگ به يکسان فصيح يا بلکه خود معيار فصاحت اند. زبانشناسان بهتر مي دانند که آيا زبان فارسي، يعني زبان شعر، درعصر سعدي پخته تر و پرورده تر بوده است يا در عصر حافظ (چه معلوم نيست صرف پيشرفت زماني، با پيشرفت زباني همراه باشد). گاه احساس مي شود که زبان سعدي ، نظر به يک قرن فاصله، کهن تر مي نمايد و درصد واژگان و تعبيرات عربي اش اندکي بيشتر از حافظ است. با اين همه پاکيزگي و پختگي و آراستگي و پيراستگي زبانشان همانند است. همچنان هر دو  هم-فصاحت اند، از ترانه هر دوشان آب لطف مي چکد.

آري، به اين معناست که نگارنده اين سطور، هم غزل سعدي و هم غزل حافظ را در اوج و اين دو را بزرگترين غزلسرايان تاريخ شعر و غزل فارسي مي داند. هر دو طراز اول و هم طرازند ولي با سبک و سليقه اي متفاوت. آري بر هم امتياز ندارند، از هم امتياز دارند. شک نيست که فضل تقدم از آنِ سعدي است و سعدي بر گردن حافظ حقوق هنري دارد....»

براي فهرست مفصل تضمين ها و اقتباس هاي حافظ از شعر سعدي و همانندي هاي هنر اين دو با يکديگر به دنباله مقاله در منبعي که ياد شد رجوع فرماييد.

آبشخور : حافظ نامه(جلد1)- بهاءالدين خرمشاهي

در همین زمینه

نوشتن دیدگاه