دانیال نبی از پیامبران خداوند است که در بیت المقدس دیده به جهان گشود و در دوازده سالگی پس از تاخت و تاز پادشاه ستمگر بابل ( بخت نصر ) به بیت المقدس, از سوی بابلیان اسیر و به بابل برده می شود . زمان پیامبری دانیال نبی برابر بود با نیرو گرفتن شاهنشاهی پارس و آغاز جهانداری کورش بزرگ در ایران . دانیال پیامبر در ایران درگذشت و آرامگاه او در شهر شوش جای دارد. در ادامه خواهیم دید که وی چگونه از چنگال ستمگران بابلی آزاد و به ایران زمین آورده می شود.
زندگانی حضرت دانیال نبی (ع)
حضرت دانیال (ع) در بیت المقدس متولد شد. او در سن دوازده سالگی بود که سپاه بخت النصر پادشاه بابل به سرزمین بیت المقدس حمله نمود و آن سرزمین را فتح کرد به رسم آن زمان تعداد زیادی از مردم آن سرزمین را به اسارت به بابل به همراه خود برد.در ابتدا دستور داد تا تعدادی از افرادی را که به اسارت برد ه اند انتخاب نموده و به آنها تعلیم داده شود تا در آینده از آنها در دربار استفاده کنند.یکی از آن کسانی که انتخاب شد حضرت دانیال (ع) بود و به افراد سلطنتی دستور داده شد تا از غذاهای سلطنتی به آنها خورانده شود اما دانیال که می دانست غذاهای دربار حرام می باشند از خوردن آن غذاها امتناع کرد و از همان غذاهایی که در طبیعت می روید می خورد و روزبروز شاداب تر می شد و بدین وسیله دانیال خود را در برابر غذاهای درباری محفوظ نگه داشت .این وضعیت ادامه داشت تا اینکه روزی پادشاه بابل خوابی دید و تمام خواب گذاران از تعبیر آن خواب عاجز ماندند و پادشاه دستور داد تا همه آنها را بکشند خبر به گوش حضرت دانیال (ع) رسید و او که به خداوند بزرگ توکل کرده بود به مامورین سلطنتی گفت که او می تواند خواب را تعبیر کند حضرت دانیال را پیش پادشاه بردند و پادشاه به او گفت که تو هم باید خواب را تعریف کنی هم اینکه آن را تعبیر کنی و دانیال پذیرفت و او خواب را برای پادشاه تعبیر کرد و به همین سبب مورد احترام واقع شد اما خواب گذاران که می دیدند دانیال مورد تکریم قرار گرفته و آنها دیگر آن پست و مقام قبلی را ندارند شروع به توطئه چینی نمودند تا اینکه موفق شدند پادشاه را فریب دهند و پادشاه دانیال را در چاه شیران انداخت .اما به برکت خداوند شیران درنده در نزد دانیال رام شدند و روزها دانیال روزه می گرفت وشبها از شیر شیران درنده افطار می نمود تا اینکه پادشاه دوباره خوابی دید و تمتم خوابگذاران از تعبیر آن عاجز ماندند و پادشاه که می دانست قبلاَ کسی بوده که خواب او را تعبیر کرده است به نزد چاه رفتند و دیدند که دانیال به سلامت در نزد شیران زندگی می کند .او را از چاه در آوردند و دانیال خواب پادشاه را تعبیر کرد و مورد احترام بیشتر قرار گرفت . تا اینکه پادشاه ایران کورش به بابل حمله نمود و توانست بابل را فتح کند و یهودیان را از اسارت حکومت بابل آزاد نماید کورش دانیال (ع) را به همراه خود به ایران آورد و در دربار پادشاهی ایران نیز مورد تکریم قرار گرفت .در حکومت هخامنشی ایران به پنجاه وچهار (در بعضی از منابع در زمان بعضی از پادشاهان هخامنشی تعداد آنها را بیش از این یا حتی کمتر از این آورده اند) ساتراپ تقسیم می شد که در راس هر ساتراپ یک حکمران بنام ساتراپ نشین قرار داشت از بین این تعداد حکمران سه نفر بودند که می توانستند با پادشاه رفت و آمد کنند از بین این سه نفر یک نفر می توانست که بطور مستقیم و بدون اجازه و وقت قبلی با پادشاه دیدار کند و آن یک نفر حضرت دانیال (ع)بود و می توان گفت که بعنوان دومین فرد مملکتی محسوب می شد .بعد از مرگ کورش یک دوره کوتاه در زمان بردیای دروغین بوجود می آید که در تاریخ چیزی از دانیال (ع)نیامده است اما بعد از روی کار آمدن داریوش, دوباره حضرت دانیال (ع)باز به همان مقام و مرتبه رفیع دست پیدا می کند تا اینکه احتمالَا در سن 83 یا 85 سالگی دار فانی را وداع می کند.
نمایی از آرامگاه دانیال نبی در شوش
پیش بینی دانیال نبی از آمدن کورش بزرگ
در کتاب دانیال نبی از رویا و خواب دانیال نبی درباره ی نیرو گرفتن کورش هخامنشی, چنین یاد می شود :
پادشاهی به نام ذو القرنین(لوقرانائیم)،پدیدار شود و دو کشور ماد و پارس با هم یکی شوند و بر بابل پیروز گردند و یهود را آزادی بخشند.و ذو القرنین (کورش) همان پادشاهی است که خداوند او را برای کمک به اقوام اسیر و قوم یهود و نیز تجدید بنای اورشلیم بر می انگیزاند. دانیال در رؤیا دید،قوچی در کنار رودخانه اولائی(به یونانی ابؤلایوس) یا رودخانه کارون ایستاده و دو شاخ بلند دارد که یکی به طرف جلو و یکی به طرف پشت خم شده و با دو شاخ خود شرق و غرب و جنوب را شخم میزند.زمانی گذشت،و از سوی مغرب بزی کوهی پیدا شد که زمین را با شاخ بزرگ و نخراشیده خود که میان پیشانیش بود کند و پیش آمد.کم کم به قوچ دو شاخ نزدیک شد و خشمناک بر او تاخت و دو شاخ او را خرد کرد. آنگاه دانیال،با الهام از این رؤیا اظهار میدارد،قوچ همان ذو القرنین و دو شاخ،نمایانگر همبستگی و یکی شدن ماد و پارس است. «و بر این دو کشور،پادشاهی نیرومند به نام کوروش،فرمانروایی میکند و آن بز کوهی نشانگر یونان و نخستین پادشاه آنجا به نام اسکندر میباشد که خاندان هخامنشی را در زمان داریوش سوم(دارا)مغلوب خواهد کرد.»(1) در رؤیای دانیال،کوروش همانند قوچی دو شاخ(ذو القرنین)در میآید و ظهور او به مردم اسیر و تشنه آزادی،نوید داده میشود.پس کوروش پادشاهی است که،دانیال او را بصورت قوچی تصور نموده و(لوقرانائیم)نامیده است. لوقرانائیم همان است که ترجمه آن از عبری به عربی ذو القرنین است.«قرن»در عبری و عربی هر دو به معنی شاخ میباشد و یهودان عرب چون زبانشان عربی بود،کوروش را ذو القرنین یعنی صاحب دو شاخ نامیدند.و دو شاخ او علامت قدرت ماد و پارس است.در کتیبه کوروش در پاسارگاد(پارسگرد)پیکره کوروش را با دو شاخ نشان دادهاند که یکی به سوی جلو و دیگری به سوی عقب و بین آنها سه (1).نقل از هخامنشیان در تورات،نوشته محمد قائمی،ص 114 به بعد. گل بلند همچون تاجهای مصر دیده میشود.در حقیقت مجموعه این دو شاخ و گلها، تاج کوروش را نشان میدهد.بر بالای نقش،کتیبهای وجود داشته که با سه زبان و خط پارسی باستان،عیلامی و بابلی بر روی آن نوشته شده بود«منم کوروش شاه هخامنشی»که امروز این خط بر جای نمانده است. «این پیکره،عینا مانند همان رؤیایی است که دانیال دیده بود.همچنین این پیکره دارای چهار بال میباشد و مانند همان تصوری است که اشعیای نبی در کتاب خود از آن سخن گفته و به نام عقاب شرق یاد کرده است.»
نقاشی از روی انسان بالدار بر درگاه يكی از كاخهای كوروش بزرگ كه توسط جليل ضياءپور ترسيم گرديدهاست. در این تصویر دوشاخ بر سر مجسمهٔ منسوب به کوروش بخوبی نمایان است.
آیاتی از کتاب مقدس
اوست که نجات میدهد و میرهاند و آیات و عجایب را در آسمان و در زمین ظاهر میسازد و اوست که دانیال را از چنگ شیران رهایی داده است(28 دانیال 6) پس این دانیال در سلطنت داریوش و در سلطنت کورش پارسی میبود(29 دانیال 6)
........
دیدگاهها
درود بر شما
برای من هنوز روشن نشده است که دانیال از نژاد ایرانیان بوده باشد . اما چیزی که آشکار است , ایرانی بودن نام اوست . در لغت نامه آمده است : دانیال . (اِخ ) اسم اعجمی و نام پیغمبری است . (آنندراج ). دانیال از پیامبران بنی اسرائیل و همزمان کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است.
یکی دیگر از پیامبران بنی اسراییل که به دست کورش بزرگ آزاد شد حیقوق نبی است در سال ششصد 600 قبل از میلاد و همزمان با دانیال نبی . آرامگاه این پیامبر در شهرستان باستانی توسر کان است . در تویسر کان یهودیان زیادی زندگی می کردند.
قبل از خارج شدن از پستان مادر به شکل خون است ولی بعد از خارج شدن رنگ سفید میگیرد و به شیر تبدیل میشود...
اگر سه روز تمام در بیابان تشنه بمانی اولین ابی که پیدا بکنید میخورید حتی اگه لجن باشه تا زنده بمونی، و کاریم به حرام وحلالش نداری یا مکروه هستش یا نه برای زنده موندن بایستی بخوری.... کره زمین و دیگر سیارات چگونه بدون هیچ ستون و تکیه گاهی ودر خلع کامل در نظم کاملی به سر میبرند
من هم یک بیسوادم... ولی به خدا ایمان دارم نه فقط اعتقاد... ایمان که داشته باشی مسائل راحت تر در زهنت شکل میگیرن... اما اعتقاد فقط خودمون رو گول زده... در پناه حق
همانگونه که میدانید از زمان کوروش بزرگ و دانیال نبی حدود 2500 سال بلکه بیشتر میگذرد و شاخ و برگ گرفتن یک داستان در گذر سالیان چندان دور از ذهن نیست
درود بر شما
دور نیست که اینگونه رویدادها اندکی با افسانه در آمیخته باشد اما باید در نظر داشت که دانیال پیامبر بوده و پیامبران کارهای شگفت تر از این انجام داده اند و می توان به: در چاه زنده ماندن یوسف پیامبر اشاره کرد . منظور از چاه شیران همان زندان هاییست که زندانیهای گناهکار را به درون آن انداخته و خوراک شیران می ساختند . این شیرها معمولا در بیشتر زندان ها و دربارهای حکومتی در جهان باستان وجود داشته است .
نکته ی دیگر اینکه شاید در زمان دانیال شیر جزو حیوانات حرام گوشت نبوده باشد و البته دانیال از گوشت شیر نمی خورده و از شیر آنها می خورده و آنگونه که در گفتارهای دینی آمده است اگر برای زنده ماندن چاره ای نداشتید می توانید از حرام گوشتان و نجاسات نیز بخورید و بیاشامید .
احسنت دوست عزیز
درود بر شما
در برخی از بن مایه ها سخن،برابر با گفتار شماست و به چاه انداختن دانیال بدست داریوش گزارش شده است اما راست آن است که رویدادهای زندگانی دانیال نبی با افسانه های فراوانی در هم آمیخته و به دشواری می توان راست و ناراست را از هم بازشناخت .با نگرش بر اینکه پادشاهان هخامنشی در کار دین سخت گیری نداشته اند و به چاه افتادن دانیال بدست داریوش را از برای دیگرگونی دین او گزارش کرده اند ، سخت می توان باور کرد که داریوش دانیال را به شوند دینش به چاه انداخته باشد ، آنهم در هنگام فرمانروایانی که آزادی های دینی داده بوده اند.
ما در این جستار از بن مایه های زیر بهره برده ایم :
1 - کتاب مقدس 2 - کتاب دانیال (ع) . کتابخانه ی دانیال نبی 3 - هخامنشیان در تورات 4 - ایرانیان در کتاب مقدس
با سلام و صرفا جهت اطلاع قبر دانیال نبی در شهر شوش بصورت مقبره ای قفل شده و بی نام در حوادث جنگ قادسیه اتفاق افتاد که گزارش بسته بودن مقبره به خلیفه دوم داده می شود و ایشان حواله به حضرت علی می کنند که روایتی از حضرت امیر است که آن قبر برادرم دانیال نبی است هرکس اورا زیارت کند انگار مرا زیارت کرده است .
آنها نزد داریوش رفتند و گفتند: پادشاه تا ابد زنده بماند! ما وزیران، امیران، حاکمان، والیان و مشاوران پیشنهاد می کنیم قانونی وضع کنید و دستور اکید دهید که مدت سی روز هرکس درخواستی دارد تنها از پادشاه بطلبد و اگر کسی آن را از اهورامزدا یا انسان دیگری بطلبد در چاه شیران انداخته شود. ای پادشاه درخواست می کنیم این فرمان را امضا کنید تا همچون قانون لازم الاجرا و تغییرناپذیر شود. پس پادشاه این فرمان را نوشت و امضا کرد.
وقتی دانیال از صدور فرمان پادشاه آگاهی یافت رهسپار خانه اش شد. هنگامی که به خانه رسید به بالاخانه اش رفت و پنجره ها را که رو به اورشلیم بود، باز کرد و زانو زد و مشغول دعا شد. در حقیقت او مطابق معمول روزی سه بار نزد خدای خویش نیایش می کرد و او را پرستش می نمود. وقتی دشمنان دانیال را در حال دعا و درخواست حاجت از خدا دیدند، همه با هم نزد پادشاه رفتند و گفتند: ای پادشاه آیا فرمانی امضا نفرمودید که تا سی روز کسی نباید درخواست خود را از اورمزد یا انسانی، غیر از پادشاه بطلبد و اگر کسی از این فرمان سرپیچی کند در چاه شیران انداخته شود؟
پادشاه جواب داد: بلی، این فرمان همچون قانون لازم الاجرا و تغییر ناپذیر است. آنگاه به پادشاه گفتند: دانیال که یکی از اسیران یهودی است روزی سه مرتبه دعا می کند و به پادشاه و فرمانی که صادر شده اعتنا نمی نماید. وقتی پادشاه این را شنید از اینکه چنین فرمانی صادر کرده، سخت ناراحت شد و تصمیم گرفت دانیال را نجات دهد. پس تا غروب در این فکر بود که راهی برای نجات دانیال بیابد.
آن اشخاص به هنگام غروب دوباره نزد پادشاه بازگشتند و گفتند: پادشاه، همانطور که می دانید، طبق قانون مادها و پارس ها، فرمان پادشاه غیر قابل تغییر است. سرانجام پادشاه دستور داد دانیال را بگیرند و در چاه شیران بیاندازند. او به دانیال گفت: خدایی که تو همیشه او را عبادت می کنی تو را برهاند. سپس او را به چاه شیران انداختند، و سنگی نیز آوردند و بر دهانه چاه گذاشتند. پادشاه با انگشتر خود و انگشترهای امیران خویش آن را مهر کرد تا کسی نتواند دانیال را نجات دهد. سپس به کاخ سلطنتی بازگشت و بدون اینکه لب به غذا بزند یا در بزم شرکت کند تا صبح بیدار ماند.
روز بعد پادشاه صبح خیلی زود برخاست و با عجله بر سر چاه رفت و با صدایی اندوهگین گفت: ای دانیال، خدمتگزار خدای زنده، آیا خدایت که همیشه او را عبادت می کردی توانست تو را از چنگال شیران نجات دهد؟ آنگاه صدای دانیال به گوش پادشاه رسید: پادشاه تا ابد زنده بماند! آری، خدای من فرشته خود را فرستاد و دهان شیران را بست تا به من آسیبی نرسانند، چون من در حضور خدا بی تقصیرم و نسبت به تو نیز خطایی نکرده ام.
پادشاه بی نهایت شاد شد و دستور داد دانیال را از چاه بیرون آورند. وقتی دانیال را از چاه بیرون آوردند هیچ آسیبی ندیده بود، زیرا به خدای خود توکل کرده بود. آنگاه به دستور پادشاه افرادی را که دانیال را متهم کرده بودند آوردند و ایشان را به چاه شیران انداختند و هنوز به ته چاه نرسیده بودند که شیران پاره پاره شان کردند. سپس داریوش پادشاه این پیام را به تمام قومهای دنیا که از نژادها و زبانهای گوناگون بودند نوشت.
با درود فراوان! بدینوسیله فرمان می دهم که هرکس در هر قسمت از قلمرو پادشاهی من که باشد، باید از خدای دانیال بترسد و به او احترام بگذارد؛ زیرا او خدای زنده و جاودان است و سلطنتش بی زوال و بی پایان می باشد. اوست که نجات می بخشد و می رهاند. او معجزات و کارهای شگفت انگیز در آسمان و زمین انجام می دهد. اوست که دانیال را از چنگال شیران نجات داد.
موفق باشید
ممنون که مرا ازین مشغله فکری رها ساختید
مرتضی حیدرزاده
ممنون از شما بابت اصلاح این قسمت از سرنوشت حضرت دانیال ممنونم
با سلام یک انسان با یک پیمبر فرق داره
دوم ایشان روزه بوده موقه افطار شیر میخورده(_معلومه به متن توجه نکردید) سوم متن گفته شیر خورده نه گوشت شیر
شیر درچاه میزاشتن تا گرسته باشند برای اعدام زندانیان
گرسنه نگه میداشتن نه اینکه خذا نمیدادن که بمیرن
درچاه نذارن کجا بزارن؟
قفس یا چاه برای شیرهای گرسنه بهتره؟
سلام عزیز،
اعجمی یعنی هرزبانی غیراز عربی نه فقط ایرانی ، پس اعجمی بودن یک لغت ثابت نمیکنه که حتما ایرانیه چون میتونی مثلا عبری باشه
حتما اینجوری بوده وقتی زندانی رو تو چاه میفرستند شیر ها رو از قفس روانه چاه یا....میکردن
۲) پس اورشلیم متعلق ب یهودیان هست نه مسلمانان
۳) دانیال نبی انسان کاملی بود
در آخر آیا روزه که از فروع دین اسلام هست در آن زمان معنایی نداشته