+3 تراز
75,846 بازدید
در واژه شناسی-ریشه شناسی از سوی (301 تراز)
دوباره دسته بندی کردن از سوی

آسودگان holiday ایزدگان deity تَنومگان personnel، از تَنوم person چهارگان tetrad داتارگان authority، داتار author سوگان azimuth گیتی‌گان multiverse مَرتوگان humanity، از مَرتو human نمادگان notation هامَت‌گان commentary، از هامَت comment هَرگان universe، universal (به چِمارِ عام، عمومی، کلی) هَمدارگان community از همدار common

2 پاسخ

0 تراز
از سوی (4,351 تراز)
ویراست در از سوی
به جای آسودگان باید آسایگان باشد. باز هم نادرست چرا؟ چون پسوند -گان گواشساز(صفت) است نه نامواژه ساز. ایزدگان نیز نادرست است چون ایزد مانیک را رساند و نیاز به پسوند ندارد. گان اندر تنومگان الفنج (جمع) نیست پس باز نادرست است.
اگر داتار برابر با کننده و سازنده است داتارگان چه مانیک-ی دارد؟ کاش برابرها-ی اربی را بنویسید. گیتیگان همان گیتایی است و چندگیتایی چیز-ی دیگر است. مرتوگان نادرست است به جای آن مرتویی. اینجا گان به چند مانیک به کار رفته است . نخست باید مانیک گان را روشن کنید. تنها به یک مانیک باید به کار رود. هیچیک از این واژگان را نتوانم به کار بردن.
+1
از سوی (301 تراز)
در پارسی.

«­-گان» چِمار (معنا) های گوناگونی به واژه می‌دهد که گَرین (مهم) ترین آنها چنین‌اند:

۱) نسبت و رابطه. نمونه‌ها:

بازرگان ( = بازارگان، از بازار)،

دهقان ( = دهگان، از ده)،

گروگان (از گرو)،

نخجیرگان ( = شکارگر، از نخجیر)،

پدرگان ( = ارثی که از پدر می‌رسد)،

مادرگان،

رایگان ( = هرچیز که در راه یابند، از راه)،

شایگان (از شاهگان، از شاه)،

۲) گاه چِمار (معنا) را چندان دگر نمی‌کند، بلکه ساگِن (نوآنس) پدید می‌آورد:

دوستگان ( = دوست، معشوق)،

فرزندگان ( = فرزند)،

خدایگان ( = سرور، بزرگ، از خدای = سرور، بزرگ)،

۳) پسوندِ بیشال (جمع) است و جایگزینِ «ـان» می‌شود: همگان، زندگان، مردگان، تشنگان، بندگان. این جایگزینی دو رایَن (دلیل) دارد. یکی اینکه در پارسیِ میانه این واژه‌ها به واکِ «ـگ» پایان می‌یافته‌اند (زِندگ، مُردگ، تشنگ، بندگ)، که وختی «ـان» به آنها می‌پیوسته بخش پایانی «ـگان» می‌شده است. رایَنِ دوم این است که واکِ «گ» کَریایِ (فونکسیونِ) خوشاوایی دارد. اگر بخواهیم واژه‌های بالا را با پسوندِ «ـان» بیشال (جمع) ببندیم خواهیم دشت: زنده‌آن، مرده‌آن، تشنه‌آن، بنده‌آن، که آواییکِ پارسی نمی‌پسندد. درآمدنِ «ـگـ» میان دو خودآوای (مصوتِ) (eh) é و â این ناخوشاوایی را از میان می‌برد.

درواقع پارسی‌زبانان برای ساختن دیسه‌ی بیشالِ واژه‌ای که به é پایان می‌یابد به دنبال چگونگیِ آن در پهلوی نمی‌گردند، بلکه خودکارانه پسوندِ «­-گان» را به کار می‌برند. گواهیِ این زویه (مدعا)، واژه‌های عربی‌ای اند که به é پایان می‌یابند و با «ـگان» بیشال می‌یابند: خاصه ← خاصه‌گان، خاصگان؛ سفله ← سفلگان، سفله‌گان؛ نخبه ← نخبه‌گان؛ رقاصه ← رقاصه‌گان؛ نظاره ← نظاره‌گان؛ و دیگرها.



۴) «­-گان» گاهی نشانگر گروه و بازگَرش (تکرار) است:

یگان، دَهگان، صدگان، هزارگان، سی‌گان، شصت‌گان.

پادگان = گروهی سرباز که در مکانی جای گزیده‌اند و به نگهبانیِ آن گماشته شده باشند (دهخدا)؛

(در ارتش ساسانیان و در زبان پارسی میانه pāygān که خوانش دیگری از pādgān می‌تواند باشد به معنای سربازان پیاده بوده است، همان طور که pawn در انگلیسی و piéton در فرانسه از ریشه‌ی pedo لاتین به معنای پا است.)

دِرَمگان= درمها (دهخدا)؛

دینارگان= دینارها.

 

۵) پسوندِ نامِ جشنها: فروردین‌گان، تیرگان، مهرگان، آبریزگان، نوگان. این پسوند در اینجا هم بازگَرش (تکرار) را می‌رساند، آیین‌هایی که بازگرشیده می‌شوند.

 

۶) نامِ خانواده‌ها: گیوگان، کشوادگان، که در اینجا هم گونه‌ای پسوندِ گروه و بیشال است.

 

۷) نامِ مکانها: سمنگان، شاپورگان، گلپایگان، و دیگرها.

 

تَرم‌شناسیِ (ترمینولوژی) دانشیکِ پارسی به پسوندِ «-­گان» نیاز فراوان دارد. از اینرو با آن شماری تَرم (اصطلاح) ساخته‌اند، برای نمونه از گروه مصاحب:

آرامگان (calms، آرامگانِ جدیی، آرامگانِ سرطانی)، بادهای چهلگان (forties roaming)، جنوبگان، شمالگان.

--- امیدوارم این نوشته را با دقت بخوانید . برای دریافت توضیح هایی بیشتر در مورد واژه های بالا به این نشانی رفته و واژه را جستجو کنید . http://dictionary.obspm.fr/
0
از سوی (926 تراز)
بنابر این واژگانی (کلماتی) هم چون مرده ، بنده ، ستاره در اصل مردگ، بندگ و ستارگ هستند؟
0 تراز
از سوی (4,351 تراز)
راستی که وندان اندر پارسی چه آشفته بازار-ی اند. پیش از واژه سازی باید ریشگان و وندان زبان را به سامان کردن. مانیکان افزوده  و سربار شدۀ آنان را کاهاندن. باید دیدن بنیادیک مانیک هر وند چیست و تنها از آن مانیک درست اندر واژه سازی بهره بریم. شماره 3 گفته اید پسوند بیشال است این نادرست است چون اندر بنیاد -ان است نه -گان. نیاز-ی به واژۀ بیشال نداریم چون واژه الفنج اندر زبان هست. به جای معنا چمار را سازانده اید. مانیکان واژه چم، چیم = معنا، دلیل، علت  است. چه نیاز-ی به افزودن پسوند -ار است که راستانه اینجا نا به جا به کار رفته است. میتوانیم به جای علت؛ چیم و به جای دلیل؛ کرکوز و به جای معنا؛ چم یا مانیک را به کار بریم. جای دیگر گفتم که پسوند -ار تنها به بن گدرده (گذشته) کارواژگان پیوندد و تنها مانیک کنایی دارد و بس. نپندارم اندر شماره 4 این پسوند مانیک بازکنش (تکرار) دارده (داشته) باشد. واژه پادگان نیز چندان درست و خوب نیست. شاید پایشگاه، سربازگاه، ... بهتر باشند. نپندارم گان اندر دینارگان الفنج باشد.
آری پسوند گان مانند دیگر پسوندان اندر پارسی دارای مانیکان گوناگون شده است یا بوده است. بهتر است ما تنها درستترین و بهترین مانیک آن را که شماره 1 است به کار بریم. ریشگان زبان نیز باید به سامان شوند و مانیکان پاتخشیک (مجازی) و سپس افزوده شدۀ آنها باید سترده شوند.
واژه اندرکنش نادرست است چون inter اندر انگلی به مانیک میان نیز است بژ  «اندر» پارسی مانیک میان را ندارد و نتوان گفتن اندر (=میان) من و تو. به همین آسانی نتوان اندر را به جای inter نهادن.
واژه اندرکشورال نیز نادرست است. نخست باید دید پسوند -ال اندر انگلی چه مانیکان-ی دارد و سپس اندر پارسی چه مانیکان-ی دارد. و سپس -ال اندر اینترنشنال چه مانیک-ی دارد. اینجا نیز اینتر به مانیک میان است ونتوان اندر را به جای آن نهادن. اندرکشورال شاید بیشتر مانیک اندرکشوری -تنها یک کشور نه چند کشور- را دارد. اگر -ال مانیک نسبت باشد.
گان اندر جنوبگان و شمالگان چه مانیک-ی دارد؟ اگر جنوبگاه و شمالگاه  یا سرال (قطب) جنوبی و سرال شمالی میبود بهتر نبود؟
+1
از سوی
من نمی دانم شما بر چه اساس می گوئید اندر به چمارِ بین نیست ؟ اگر قرار بر ریشه شناسی باشد که بدون شک تنها راه ساختن یک زبان دانشی توانمند است اندر چمار بین هم دارد .
O.Pers. anatr, Av. antarə' (adv., prep., prev.), antarə (adv., prev.), "inside, intra, within, between;"
در پارسی باستان ( o.pers )
....
جنوبگان و شمالگان هم گزینش دکتر مصاحب و گروهش هستند . بازکنش به معنای اقدام/عمل دوباره است و معنای تکرار نمی دهد . بیشال شناخته تر است و بخت بیشتری برای پذیرش دارد .
+1
از سوی
واژه ی چم به معنی " معنا " است . اما از آن جایی که در ادب پارسی چمیدن با معنای دیگری داریم می توانیم آن را به چمار دگرگون کنیم و بکار بریم
+1
از سوی (4,351 تراز)
واژگان نو را هر کس از ناآگاهترین کسان تا استادان و مانند آنها که میخواهند ساخته باشند . واژه باید درست باشد. با این همه میشاید اندر آینده هتا برخ-ی از واژگان درست را نیز دگرگون کنیم (بنا بر برخ-ی مصلحتها ی زبانیک)
0
از سوی (4,351 تراز)
inter= miyân  
 intra = andar
0
از سوی (4,351 تراز)

inside, intra, within  به معنا ی اندرون و تو ی چیز است

بژ between, inter به معنا ی میان دو چیز است

از آنجا که -ار اندر چمار با پسوند -دار و -تار ناهمسان است میتوانم واژه ی چِمار را پدیرفتن.

گفتمان های پیشنهادی

0 تراز
1 پاسخ
آغاز گفتمان نوامبر 16, 2023 در واژه شناسی-ریشه شناسی از سوی بی نام
+1 تراز
2 پاسخ
آغاز گفتمان اکتبر 6, 2023 در واژه شناسی-ریشه شناسی از سوی همایید (34 تراز)
...