درود بر شما
با بخش نخستین گفتار شما همداستانم . پیرامون بخش دویم من نگری دیگر دارم .
درست است که گفتار هیچ سراینده ای به پاکی و بلندی گفتار فردوسی نمی رسد اما زبانزد " هر گل ، بویی دارد " را نیز نباید فراموش کرد . این نیز درست است که حافظ و دیگر سرایندگان واژگان بیگانه ی فراوانی به گفتار خود اندر کرده اند و بگونه ای آنرا آلوده اند ، اما می باید نیک اندیشید که گفتار آنان بر پایه ی زبان روز خود بوده است ، چنانکه زبان روزگار آنان چنین آلوده بوده است و آنان بناچار می بایست با همان زبان بسرایند تا بتوانند گفتار و بینش خود را به خوبی به هواداران خود برسانند . زبان روزگار فردوسی با آنکه اندک آلودگی به واژگان ترکی و عربی دارد اما بسیار پاک است و فردوسی و دیگر سرایندگانِ چامه های پهلوانی، با آن زبان پاک گفتار خود را نگاشته اند . شیوه ی گفتار حافظ پهلوانی نبوده است و بنابراین گفتار او آلوده است به واژگان بیگانه ی فراوان .
در اینجا هر چه گفتم پیرامون زبان گفتاری حافظ شیرازی بود و من سخن او را بسیار دل انگیز می دانم ، هر چند در برخی از سروده هایش همانند دیگر سرایندگان آن روزگار، کمی از ادب دور شده و گاهی معانی ساده را پیچانده است ، ولی روی هم رفته سخنی دل انگیز پدید آورده است . این نکته را نیز باید در نگر داشته باشیم که پس از تاخت و تاز های گوناگون به کشور ما بویژه پس از تازش مغولان، فرهنگ همگانی بسیار پایین آمد و برای همین است که در گفتار سرایندگان سخن های ناشایست و بی ادبانه فراوان بازتاب یافته است که بازتابی است از فرهنگ همگانی مردمان در آن روزگار . اما در گفتار سرایندگانی چون فردوسی کوچکترین سخن بی ادبانه ای نمایان نیست .
امروز دیگر نمی توان بر آنان خرده گرفت و اگر خرده هم بگیریم سودی در پی نخواهد داشت و گفتار آنان از سوی ایرانیان و پارسی زبانان پذیرفته شده است اما می باید از این رویداد پند بگیریم و ازین پس تا می توانیم در گفتار و نوشتار خود از زبان پارسی پاک و ساده بهره ببریم .