چنین داستانها در گفتار ایرانیان فراوان است و نشان از مهر آنان به کشور سربلند ایران دارد..راستی و درستی اینگونه داستان ها با ریشه یابی و بن مایه شناسی باید بررسی گردد .این داستان دارای چند نادرستی بزرگ است که نشان از ساختگی بودن آن دارد .
از این دست داستان های ساختگی در میان سرایندگان و داستان سرایان ما فراوان است که هر کدام بگونه ای در پی آن بوده است که شکوه گذشته ی ایران را به ایرانیان نمایان سازد و گوشرد کند .
این داستان بگونه ای دیگر نیز گزارش شده است و در آنجا سخن از آمدن تیمر لنگ بر سر آرامگاه فردوسی بزرگ است . هرچند آن داستان و سروده ی آن نیز بر بنیاد و ریشه ی راستی گزارش نشده است اما از داستان آمدن خان ازبک بر سر آرامگاه رستم در خراسان بهتر پرداخته شده است .
یکی قصه نغز دارم به یاد
که جایش در اینجا چه خوش اوفتاد
که تیمور با لشگر و بانگ کوس
زمانی که بگذشت از خاک توس
سر گور فردوسی نامدار
فرود آمد از باره راهوار
نگاهی بر آن گور پر نور کرد
به نخوت خطابی بر آن گور کرد
سخنور چنین گفته آورده بود
چو ایران به توران ظفر کرده بود
سر از خاک بردار و توران ببین
به کام دلیران ایران زمین
ولی چون که تیمور این بیت خواند
چنین پیش و پس نام ها را کشاند
سر از خاک بردار و ایران ببین
به کام دلیران توران زمین
پس گفت آرید شهنامه را
ببینم چه فالی گوید مرا
ببینم چه شعری برای جواب
ز فردوسی آید به صدر کتاب
چو تیمور شهنامه را برگشود
جواب این چنین بر سر صفحه بود
چو شیران برفتند ازین مرغزار
کند روبه لنگ اینجا شکار