ندیدم در جهان کامی دریغا
بماندم بیسرانجامی دریغا
نشد از بزم وصل خوبرویان
نصیب بخت من جامی دریغا
مرا دور از رخ دلدار دردی است
که آن را نیست آرامی دریغا
فرو شد روز عمر و بر نیامد
از آن شیرین لبش کامی دریغا
درین امید عمرم رفت کآخر:
کند یادم به پیغامی دریغا
چو وادیدم عراقی نزد آن دوست
نمیارزد به دشنامی دریغا
......
فخرالدین عراقی