کهتران ، مهتران شوند به عمر

مردمان را به چشم وقت نگر

وز خیال پریر و دی بگذر

چند گویی: فلان ، چنانش مام

چند گویی: فلان ، چنینش پدر

ناف آهو نخست خون بوده است 

دوده خورده است ز ابتدا خنجر

سنگ بوده است در نسب ، الماس

قطره بوده است در صدف گوهر

کهتران مهتران شوند به عمر

کس نزاده است مهتر از مادر

.............

وصفی کرمانی (مشکین قلم)

نوشتن دیدگاه